tisdag 3 juli 2012

ایران، اسرائیل و بمب


هافینگتون پست:وقتي که اولین بار تیتر آخرین شماره فارین افیرز را دیدم "چرا ایران باید به بمب اتمي دست پیدا کند" با خودم فکر کردم که این اشتباه تایپي است. قطعا نوشته شده بود" چرا ایران نباید به بمب اتمي دست پیدا کند"!

اما بعد به یاد آوردم که این نشریه دوماهانه است و به همین دلیل نه اشتباه چاپي درکار است و نه طنز. برعکس، این نشریه یکي از موثرترین نشریاتي است که در حوزه سیاست خارجي منتشر مي شود. نویسنده آن مقاله خاص، کنت والتز نیز آدم بي کفایتي نیست، او یک استاد دانشگاه معتبر و موسس مدرسه روابط بین المللي نئورآلیسم است.

به همین دلیل بار دیگر به مقاله بازمي گردم و تلاش مي کنم تا دربیایم چطور نگراني همیشگي من درباره ایران اتمي منحرف شده است.

از آنچه خواندم زبانم بند آمده بود.

در مقاله آمده:

"بسیاري از تحلیلگران آمریکایي و اروپایي و اسرائیل و سیاستمداران این کشور ها هشدار داده اند که ایران اتمي بدترین نتیجه اي است که از گزینه نظامي حاصل خواهد شد. در واقع احتمال دارد که این بهترین نتیجه باشد: تنها نتیجه اي که منجر به بازگشت ثبات به خاورمیانه است.

یک نگراني دیگر این است که ایران به بمب اتمي دست بیابد و کشورهاي دیگر هم راه او را ادامه بدهند و یک رقابت اتمي در خاورمیانه بوجود بیاید. ایران دومین کشوري است که توانایي رسیدن به قدرت اتمي را از سال 1945 داشته است، این خود علامت ویژه ای است و هیچ کشور دیگري در منطقه قدرت آن را ندارد که ملزومات سلاح هسته را خود ایجاد کند. و این خودبخود ایران را به قدرت منطقه تبدیل مي کند و منجر به ثبات در منطقه مي شود.

دیپلماسي بین ایران و قدرت هاي بزرگ جهان باید ادامه پیدا کند اما تحریم هاي فعلي ایران ممکن است منتفي بشود: این تحریم ها بدون اینکه قصدي در کار باشد، به مردم عادي آسیب مي زند.

والتز در پایان چنین نتیجه مي گیرد: "زماني که کار به سلاح اتمي بکشد، هرچه بیشتر بسازند بهتر است."

در اصل بحث والتز بر دو اساس قرار گرفته است:

ابتدا ثابت مي کند که مشکل اصلي خاورمیانه سلاح هاي اتمي اسرائیل است که باید تعادلي وجود داشته باشد و این تعادل با ایران برقرار مي شود.

دوم او اعتقاد دارد که چنین تعادلي خودبخود منجر به ثبات منطقه مي شود و نه تنها منجر به افزایش خطر مي شود، بلکه این خطر را کاهش مي دهد.

او بیشتر از این نمي تواند در مورد ایران دچار اشتباه شده باشد.

ایران در چارچوب تئوریکي که والتز ارائه مي دهد، جا نمي گیرد و عواقب آن این است که راه حل هایي که ارائه مي دهد، نمی تواند عمیق باشد.

اول اینکه والتز اعلام کرده است که رهبران ایران منطقي هستند و نباید از اینکه سلاح اتمي داشته باشند، احساس نگراني کرد. جدي مي گویید؟

فقط به این دلیل که والتز از آنها توقع دارد که بازیگران وابسته به متني باشند که خودش نوشته است، مي توانند معتدل رفتار کنند (این شامل کره شمالي هم مي شود؟) پس ما هم مي توانیم همه به خانه هایمان بازگردیم و با خیال راحت بخوابیم؟

آیا مسئله معاد و انتظار براي ظهور امام غایب را نباید در هیچ کجاي این ایدئولوي بحساب آورد؟

آیا این احتمال وجود ندارد که تصور آنها از "روز قیامت" با از میان برداشته شدن اسرائیل، زودتر فرابرسد؟

هرچه باشد، رئیس جمهور سابق ایران، اکبر هاشمي رفسنجاني، اعلام کرده بود که "استفاده حتي یک بمب در داخل اسرائیل منجر به از بین رفتن همه چیز مي شود."

آیا این نوع تفکر رهبران ایران را که در پیله اي که دور خود تنیده اند، زندگي مي کنند، وسوسه نمي کند که شاید خطر کردن ارزش این جایزه را داشته باشد؟

آیا استخدام پسران جوان ایراني در طول جنگ با عراق بعنوان تخریبچي که تنها سلاحشان کلید پلاستیکي ورود به "بهشت" بود که 72 دختر باکره در انتظارشان بودند، رفتار منطقي یک دولت محسوب مي شود؟

آیا طرح توطئه قتل سفیر عربستان در انفجار یک رستوران در واشنگتن نتیجه تفکرات یک حکومت قابل پیش بیني است؟

دوم اینکه، والتز مطمئن است که اگر ایران اتمي بشود، هیچ تنشي در خاورمیانه بوجود نخواهد آمد.

او کاملا نسبت به مفاهیم منطقي بي اعتناست. در نوشته او به تنش بین شیعه و سني هیچ اشاره اي نشده است. او هیچ اشاره اي به مدارک منتشر شده توسط ویکي لیکس که نشان از هراس همسایگان عربي ایران از اتمي شده این کشور، نکرده است.

آیا این منطقي است اگر عربستان سعودي، امارات متحده عربي و ترکیه آرام بنشینند و شاهد بدل شدن ایران به قدرت اتمي باشند بي آنکه این مسئله و عواقب آن را پیگیري کنند؟

چشم انداز چنین هژموني در ایران، لرزه بر اندام همه کشور هاي منطقه مي اندازد. بغیر از سوریه. اما کساني که از قدرت گیری ایران مغبون شده اند جرات حرف زدن درباره آن را ندارند.

و حالا که حرف از توسعه اتمي شد، باید گفت که والتز به هیچوجه احتمال نمي دهد که ایران تکنولوژي اتمي اش را به گروه هاي تروریستي بدهد و کاملا نسبت به چشم انداز داد و ستد اتمي ایران و کساني مثل هوگو چاوز، بي اعتناست.

سوم اینکه در نظر نمی گیرد که توان اتمي اسرائیل که 50 سال قدمت آن است، هیچ نوع عدم تعادل استراتژیک در منطقه بوجود نیاورده است که بگوئیم ایران باید در مقابل آن قرار بگیرد.

مسلم است که سلاح اعلام شده اسرائیل نه فقط مصر و سوریه را از دامن زدن به جنگ در سال 1967 بازنداشت بلکه منجربه حمله غافلگیرانه آنان به اسرائیل در سال 1973 شد.

سلاح اتمي اسرائیل منجر به متوقف شدن تولید سلاح هسته ای در کشورهاي تروریسیت نشد.

حماس و جهاد اسلامي را از پرتاب هزاران موشک و راکت به سمت اسرائیل بازنداشت.

حزب الله را از وارد شدن به جنگ با اسرائیل در لبنان منع نکرد. و از همه مهم تر، برخلاف ایران، اسرائیل هرگز کشوري را تهدید به محو شدن از روي نقشه جهان نکرده است.

به همین دلیل یکي دانستن ایران و اسرائیل از سوي والتز، غیر مسئولانه است. و عاقبت اینکه والتز خواهان ادامه یافتن گزینه دیپلماسي با ایران و پایان گرفتن تحریم هاست. این یک شوخي است؟

اعمال نکردن تحریم ها، آنطور که والتز پیشنهاد مي کند، اگر دقیقا همان نتایجي را که پیشنهاد کرده است در پي داشته باشد، به این نتیجه مي رسیم که ایران هم به سلاح اتمي دست یافته است و هم جهان را استادانه فریب داده است. دراین مرحله، چه نیازي به دیپلماسي وجود دارد؟

درحالیکه شش قدرت بزرگ جهان در نشست هایشان با ایران شکست مي خورند، باید در این فراخوان آقاي والتز که راحتي بیشتري به ایران مي دهد،تردید کرد.

هیچ چیز خطرناکتر از ثبات منطقه اي و جهاني نیست.

و هیچ چیز ناتواني ما را براي درس گرفتن از تاریخ بهتر کتاب تاریخ نابخردی باربارا تاچمن نیست، همان رژه احمق ها.

1 kommentar:

  1. تحلیل والتز خیلی درست نبوده اما قطعا از تحلیل نگارنده مقاله فوق به واقعیت نزدیکتر است

    SvaraRadera