tisdag 31 juli 2012

رضا گلپور نویسنده کتاب «شنود اشباح» خبر داد: دخالت سازمان اطلاعات سپاه در قوه قضائیه

رضا گلپور نویسنده کتاب «شنود اشباح» پس از تعیین تاریخ محاکمه خود٬ در نامه‌ای خطاب به صادق لاریجانی از ارتباط تیم احمدی‌نژاد با بخش‌هایی از سپاه و دخالت سازمان اطلاعات این نیرو در قوه قضائیه خبر داد.
آقای گلپور قرار است با شکایت اسفندیار رحیم‌مشایی به اتهام «نشر اکاذیب» و «افترا و توهین» روز ۲۴ امرداد در شعبه ۱۰۵۷ مجتمع قضایی کارکنان دولت محاکمه شود.
رضا گلپور روز یکشنبه (هشتم امرداد) در نامه‌ای سرگشاده خطاب به رئیس قوه قضائیه این خبر را اعلام کرده و اسناد تازه‌ای علیه تیم احمدی‌نژاد و رابطه آن‌ها با سپاه منتشر کرده است.
وی در این نامه به ارتباط خانواده رحیم‌مشایی با سازمان مجاهدین خلق (اوایل انقلاب) اشاره کرده و نوشته اسفندیار رحیم‌مشایی در آن سال‌ها در پوشش اطلاعات سپاه چندین «ترور» انجام داده است.
گلپور در نامه خود افزوده رحیم‌مشایی از جمله سپاهیانی بوده که در دهه ۶۰ در اعدام‌های گروهی مخالفان جمهوری اسلامی «نقش» داشته٬ اما مانع از اعدام گروهی از دوستان خود شده است.
در این نامه آمده که رحیم‌مشایی «با الگوبرداری از روش‌های دههٔ ۶۰ اکانون‌های موسوم به میلیشیا تحت تابلوی کوهنوردی نموده و شبکه‌ای از کهنه منافقان بعضاً مدعی توبه را حمایت و ساپورت می‌کند.»
داود احمدی‌نژاد٬ مسئول سابق دفتر بازرسی نهاد ریاست جمهوری٬ نخستین کسی بود که سوم آبان ماه سال ۱۳۹۰ از فعالیت‌ نظامی تیم احمدی‌نژاد در کوه‌های شمال خبر داده بود.
رضا گلپور در بخش دیگری از نامه خود به پرونده فساد سعید مرتضوی و ابوالحسن فقیه اشاره کرده و آن‌ها را از نزدیکان رحیم‌مشایی و تیم احمدی‌نژاد معرفی کرده است.
در این نامه از ارتباط تنگاتنگ برخی سرداران سپاه با سعید مرتضوی از جمله حمیدرضا مقدم‌فر٬ معاون فرهنگی فرمانده سپاه و مجید میراحمدی معاون سابق اطلاعات ستاد مشترك سپاه و معاون کنونی سرمایه انسانی وزارت دفاع خبر داده شده است.
مجید میراحمدی معاون سابق اطلاعات ستاد مشترك سپاه
در این نامه همچنین از سردار رستم آقاخان یکی از فرماندهان بسیج که در حال حاضر رئیس مرکز تشکل‌های شاهد و ایثارگر بنیاد شهید است به عنوان یکی از متهمان پرونده فساد مالی هلال احمر نام برده شده است.
رستم آقاخان یکی از سه متهم اصلی قاچاق پوشاک خارجی از سوی شرکت «بهزیست بنیاد» وابسته به جمعیت هلال احمر است که پیش‌تر ابوالحسن فقیه ریاست آن را بر عهده داشت.
سردار رستم آقاخان رئیس مرکز تشکل‌های شاهد و ایثارگر بنیاد شهید
رضا گلپور در نامه خود نوشته که این سرداران سپاه با تیم احمدی‌نژاد به خصوص سعید مرتضوی و ابوالحسن فقیه ارتباطی نزدیک داشته به طوری که فرزندان خود را به «استخدام دولت» درآورده‌اند.
گلپور در بخش دیگری از نامه خود به صراحت از دخالت حسین طائب٬ رئیس سازمان اطلاعات سپاه در قوه قضائیه و دستور به قضات برای صدور احکام قضائی براساس دستور سپاه نیز پرده برداشته است.
حمیدرضا مقدم‌فر معاون فرهنگی سپاه
وی نوشته این دستورات از سوی فردی به نام نبوی که از وی با عنوان معاون حقوقی و قضائی حسین طائب٬ رئیس سازمان اطلاعات سپاه یاد می‌شود به قضات و مقام‌های قضایی ابلاغ می‌شود.
گلپور نوشته در دادسرای رسانه با چشم خود نامه‌ای را دیده که به امضای آقای نبوی بوده و در آن خواسته شده بود تا سایت «عماریون» بسته شود.
وی اضافه کرده که نبوی «رابط اصلی قوه قضائیه با این سازمان {اطلاعات سپاه} به عنوان ضابط در رسیدگی به تخلفات منحرفین در هماهنگی‌های قانونی احکام گونه گون است.»
رضا گلپور در پایان نامه خود خواستار محاکمه اسفندیار رحیم‌مشایی٬ سعید مرتضوی و ابوالحسن فقیه شده و نوشته اسنادی دارد که در صورت لزوم منتشر خواهد کرد.

رییس کل دادگستری تهران: پرونده جواد لاریجانی در دست بررسی است

 علیرضا آوایی، رییس کل دادگستری استان تهران، که از سوی صادق لاریجانی، رییس قوه قضائیه جمهوری اسلامی، مسوولیت رسیدگی به پرونده‌ی زمین‌خواری جواد لاریجانی به او محول شده، به خبرنگاران گفت که «این پرونده مراحل قانونی خود را طی کرده، ارجاع شده و دارد کار‌هایش انجام می‌شود».
به گزارش ایسنا، آقای آوایی در حاشیه مراسم «جشن حمایت از خانواده‌های نیازمند زندانیان» که شامگاه یک‌شنبه (۸ مرداد) در مجتمع دشت بهشت برگزار شد، اظهار داشت: «من به رییس دادگاه جوادآباد اصرار داشتم که کار را سریع‌تر انجام دهد و حتی امروز بنا بود بیاید تا گزارشی از اقداماتی که تاکنون در مورد این پرونده انجام شده خدمت رییس قوه قضاییه ارائه داده شود. منتهی امروز به علت بیماری آیت‌الله آملی لاریجانی این جلسه کنسل شد و احتمالا به هفته آینده موکول می‌شود.»
به گفته‌ی رییس کل دادگستری تهران، صادق لاریجانی چندماه قبل و در زمان سپردن این پرونده به او، «تقاضای اکید» کرده که «این پرونده به سرعت رسیدگی شود» و به او گفته است که «مطلقا ملاحظه هیچ کدام از ما را نکنید».
رییس کل دادگستری استان تهران افزود: «صحبت رییس قوه قضاییه این بود که مثلا اگر کسی از بستگان من یا برادر من احیانا پرونده‌ای دارد چرا باید حیثیت همه و مسوولین نظام زیر سوال برود برای اینکه چند هکتار زمین گرفته شده یا نشده است. لذا من بلافاصله یکی دو روز بعد از این موضوع، رییس دادگاه جوادآباد را دعوت کردم و پیام و مطالبه رییس قوه قضاییه را نیز به او گفتم و حدود شش بار هم با ایشان تماس گرفتم.»
این مقام قضایی در مورد قرار منع تعقیبی که قبلا در این پرونده صادر شده است نیز گفت: ‌ «ظاهرا نامه‌ای از وزارت جهاد کشاورزی آمده بود که مجوزی داده بود. در این پرونده قرار منع تعقیبی صادر شده بود منتهی مجددا با شکایتی که منابع طبیعی مطرح کرده است قرار شده یک رسیدگی شفاف صورت بگیرد و در این مورد تصمیم گرفته شود.»
آوایی اظهار کرد: «امیدوارم سرعتی به تناسب این پرونده وجود داشته باشد و رسیدگی قضایی دقیقی روی این پرونده انجام شود چون واقعا این پرونده ارزش آن را ندارد که حیثیت مسوولین نظام به خاطر اینکه یکی از بستگان‌شان در معرض چنین مساله‌ای قرار گرفته است زیر سوال برود.»
وی همچنین در مورد صدور رای پرونده اختلاس از شرکت بیمه ایران نیز گفت: «این پرونده، پرونده سنگینی بود که جلسات متعددی داشت و متهمین و وکلا در آن زیاد بودند و صدور رای این پرونده هم طبعا کار سنگینی است. و آنطور که من اطلاع دارم، دوستان مشغول نوشتن رای این پرونده هستند و تا روز یکشنبه حدود ۳۰ صفحه از رای را نوشته بودند منتهی رای طولانی است و باید متقن باشد و تصورم این است که دوستان در حال تلاشند تا رای این پرونده را ظرف ۱۰ روز آینده تکمیل کنند.»
اسناد زمین‌خواری محمدجواد لاریجانی برای نخستین بار روز ۲۷ خرداد ماه توسط بامدادخبر منتشر شد و بازتاب‌های گسترده‌ای در رسانه‌های فارسی‌زبان داخل و خارج ایران داشت.
بر اساس این اسناد جواد لاریجانی به تصرف عدوانی بیش از ۳۴۲ هکتار از اراضی ملی در اطراف ورامین متهم شده است.
نخستین واکنش جواد لاریجانی به اتهام زمین‌خواری‌اش، زمانی صورت گرفت که علی مطهری، عضو اصول‌گرای مجلس نهم و از بستگان سببی خانواده‌ی لاریجانی (علی لاریجانی همسر خواهر مطهری است) در واکنشی بی‌سابقه به اعلام جرم دادستان تهران علیه خود، از او خواست تا به جای محدود کردن آزادی نمایندگان مجلس، «تکلیف پرونده» کسانی چون محمد جواد لاریجانی را روشن کند.
به دنبال اظهارات علی مطهری، سرانجام محمدجواد لاریجانی که خود، ریاست ستاد حقوق بشر قوه قضائیه را نیز بر عهده دارد در مصاحبه‌ای با وبسایت این ستاد گفت: «اولا بنده افتخار می‌کنم که کشاورز و دام‌دار هستم. کشاورزی در خانواده ما یک سنت است. مواردی که علیه من در رسانه‌ها تبلیغ شده باعث افتخار من است. من افتخار می‌کنم که با زحمت بیش از ۲۰ سال توانسته‌ام ولو یک وجب از خاک میهنم را آبادتر کنم.»
سرانجام روز دوشنبه (۲۶ تیر)، محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه‌ی قضائیه، در بخشی از نشست خبری خود با خبرنگاران، در ارتباط با پرونده‌ی زمین‌خواری محمدجواد لاریجانی، گفت که این پرونده با دستور صادق لاریجانی، در حال پیگیری است و در صورت وجود تخلف «اغماض» نمی‌شود.

پلیس هند پاسداران را مسئول حمله به دیپلمات‌های اسرائیلی دانست

 نتایج بررسی‌های پلیس هند نشان می‌دهد که اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، مسئولیت طراحی و اجرای حمله تروریستی ماه فوریه در دهلی را بر عهده داشته‌اند؛ حمله‌ای که دیپلمات‌های اسرائیلی را هدف قرار داده بود.
روزنامه تایمز هند، بر اساس گزارشی رسمی که روز دوشنبه (۹ مرداد برابر ۳۰ ژوئیه) توسط نیروهای پلیس هند ارائه شده، این اطلاعات را منتشر کرده است. آن‌طور که در این گزارش آمده، ۵ فرد مظنون به مشارکت در این عملیات تروریستی، با همکاری یک روزنامه‌نگار هندی به طراحی آن پرداخته‌اند و یک موتورسوار با چسباندن بمب مغناطیسی ساخته‌شده به ماشینی در نزدیکی سفارت اسرائیل در دهلی، طرح را اجرا کرده است.
بیشتر بخوانید: حمله به سفارتخانه‌های اسرائیل در هند و گرجستان؛ ایران در مظان اتهام
به گزارش خبرگزاری اسوشیتدپرس، پلیس بین‌المللی (اینترپل) در ماه مارس دستور بازداشت چهار نفر از مظنونان به مشارکت در این عملیات را صادر کرد، اما این نخستین باری است که عضویت آنها در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رسما تایید می‌شود.
گفته می‌شود ایران این ترورها را در واکنش به ترور دانشمندان هسته‌ای این کشور طراحی و اجرا می‌کند
گفته می‌شود ایران این ترورها را در واکنش به ترور دانشمندان هسته‌ای این کشور طراحی و اجرا می‌کند
در این حادثه که در نزدیکی کاخ نخست‌وزیری هند رخ داد، شماری از دیپلما‌ت‌های اسرائیلی و بستگان آنها هدف قرار گرفتند. حمله تروریستی نیروهای سپاه در هند، تلفات جانی نداشت، اما به مجروح شدن همسر ۴۲ ساله‌ی یکی از نمایندگان وزارت دفاع اسرائیل منجر شد.
روزنامه تایمز هند اعلام کرده است: «جزئیات بیشتر درباره متهمان با مقام‌های ایرانی در میان گذاشته شده است.» متهم و طراح اصلی این عملیات تروریستی، فردی موسوم به هوشنگ افشار ایرانی است که تخصص خود را “ساخت‌وساز” اعلام کرده است. گفته می‌شود که این شخص در همان زمان، در طراحی چند عملیات تروریستی دیگر در تایلند و گرجستان نیز مشارکت داشته است.
در گزارش پلیس تصریح شده که طراحان این عملیات با ویزای توریستی وارد خاک هند شدند و پس از اجرای عملیات خاک این کشور را ترک کردند. یک ماه پس از وقوع این حادثه، سید محمد کاظمی، روزنامه‌نگار هندی که با خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، همکاری داشت، نخستین کسی بود که در ارتباط با این حادثه بازداشت شد.
بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل و دیگر مقام‌های این کشور از همان زمان ایران و حزب الله لبنان را مسئول این حملات معرفی کرده بودند. تحلیلگران می‌گویند این اقدامات جمهوری اسلامی، نوعی واکنش تلافی‌جویانه در برابر ترور سریالی دانشمندان هسته‌ای کشور است؛ ترورهایی که به اعتقاد مقام‌های ایرانی از سوی سرویس اطلاعاتی اسرائیل، موساد، طراحی و اجرا می‌شوند.

عقب‌نشینی موتلفه و بادامچیان مقابل سپاه

 اسد‌الله بادامچیان چند ساعت پس از اطلاعیه حزب موتلفه در حمایت از اظهاراتش مبنی بر دخالت سپاه در انتخابات مجلس نهم٬ از موضع خود و حزب متبوعش عقب‌نشینی کرد و گفت سپاه در انتخابات «هیچ دخالتی» نداشته است.
آقای بادامچیان چهارشنبه گذشته در گفتگو با روزنامه شرق از حمایت بخش‌هایی از سپاه از فهرست انتخاباتی «جبهه پایداری» در انتخابات مجلس نهم در تهران خبر داده بود.
وی گفته بود که این حمایت منجر به راه نیافتن وی به مجلس نهم شده است.
اظهارات این عضو موتلفه با واکنش رسانه‌های نزدیک به سپاه مواجه شده٬ به طوری که در چند روز گذشته حملات متعددی به وی و حزب موتلفه کردند که این حملات منجر به صدور اطلاعیه‌ای از سوی حزب موتلفه شد.
در اطلاعیه این حزب به طور تلویحی از اظهارات بادامچیان مبنی بر دخالت سپاه در انتخابات مجلس نهم دفاع شده بود.
اسد‌الله بادامچیان نیز تنها چند ساعت پس از انتشار این اطلاعیه از گفته‌های خود عقب‌نشینی کرد و گفت: «من عقیده دارم در انتخابات مجلس، سپاه و نیروهای مسلح هیچ‌گونه دخالتی نداشته‌اند.»
بادامچیان از رسانه‌ها خواسته خبر‌ها و گزارش‌های خود در خصوص اظهاراتش در گفتگو با روزنامه شرق را اصلاح کنند.
علی مطهری٬ نماینده مجلس یکی از نخستین فعالان سیاسی محافظه‌کاری است که اواخرداد ماه طی نطقی در صحن علنی مجلس از دخالت برخی فرماندهان سپاه در انتخابات پرده برداشت.
سپاه پاسداران و نیرو‌های بسیج سال‌هاست در انتخابات و سیاست دخالت می‌کنند و این اقدام را وظیفه خود در حفاظت از «آرمان‌های» جمهوری اسلامی می‌دانند.

وزیر کشور دولت خاتمی: برنامه هسته ای تحت مدیریت مستقیم رهبر بود

 عبدالواحد موسوی لاری وزیر کشور محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران گفته است که “غنی‌سازی و مقوله هسته‌ای از لحظه‌ای که کار خود را آغاز کرد که سبب مشکل ما با غرب شد تحت مدیریت مستقیم رهبری بود.”
آقای موسوی لاری دوشنبه ۹ مرداد (۳۰ ژوییه) در مصاحبه با خبرگزاری فارس اظهار داشت که در زمان آقای خاتمی، کمیته‌ای در ارتباط با برنامه هسته ای تشکل شده بوده که حتی وی (وزیر کشور وقت) در آن عضویت نداشته، اما این کمیته گزارشات جلسات خود را به آیت الله خامنه ای ارائه ‌می کرده و “کارها با نظر رهبر دنبال می‌شده است.”
یک هفته پیش از بیان این اظهارات، رهبر جمهوری اسلامی در یک سخنرانی، بدون نام بردن مستقیم از محمد خاتمی، انتقادات شدیدی را علیه سیاست هسته ای دولت سابق ایران مطرح کرده بود.
آیت الله خامنه ای در سخنرانی خود با اشاره به “دوره ای که برخی عقب نشینی ها در موضوع هسته ای انجام شد” گفته بود: “آن دوره به واسطه همراهی با غربی ها و عقب نشینی هایی که انجام گرفت، آنها آنقدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد میدان شوم.”
آقای خامنه ای افزوده بود: “در آن دوره ای که ادبیات مسئولان ما آمیخته به تملق گویی از غرب و آمریکا شد، فردی که مجسمه شرارت بود، به خود اجازه داد که جمهوری اسلامی ایران را محور شرارت معرفی کند.”
ظاهرا اشاره رهبر جمهوری اسلامی، به توصیف ایران به عنوان یکی از کشورهای عضو “محور شرارت” توسط جورج بوش رئیس جمهور آمریکا بود.
رهبر ایران در سخنان هفته پیش خود همچنین گفت که کشورهای غربی ها در آن دوره “آن قدر گستاخ شدند که حتی هنگامی که مسئولان ایران به سه سانتریفیوژ قانع شده بودند، آنها مخالفت کردند.”
آیت الله خامنه ای ادامه داد که اگر آن “عقب نشینی ها” ادامه پیدا می کرد، “قطعا امروز از پیشرفت های هسته ای و نشاط و ابتکار علمی در کشور خبری نبود.”
عبدالواحد موسوی لاری، در مصاحبه جدید خود گفته است که اگرچه در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی، حسن روحانی مسئول پرونده هسته ای ایران بود، اما “نهایت قصه و اینکه چه کسی بیاید و چه کسی برود و چه میزان بحث شود و کجا پذیرفته یا پذیرفته نشود، در سیاست‌های کلی نظام بود و مسئولان آن نیز جوابگو هستند.”
حسن روحانی، دبیر سابق شورای امنیت ملی ایران نیز، در جدیدترین کتاب خود در مورد پرونده هسته ای، تاکید کرده که کلیه سیاست های هسته ای ایران در زمان محمد خاتمی با آیت الله خامنه ای هماهنگ می شده است.

ترکیه برای جلوگیری از ‘تکرار کشتار حلبچه’ در سوریه مداخله می کند

داود اوغلو: ترکیه مصمم است اجازه ندهد کشتاری مشابه حلبچه در یک کشور همسایه تکرار شود
در حالیکه درگیری ارتش سوریه و مخالفان در شهر حلب ادامه دارد، ترکیه گفته است که مانع از کشتار پناهجویان به دست ارتش سوریه می شود و دبیرکل سازمان ملل در مورد توسل دولت سوریه به اسلحه شیمیایی هشدار داده است.
روز سه شنبه، ١٠ مرداد (٣١ ژوئیه)، منابع خبری ترکیه گزارش کردند که احمد داود اوغلو، وزیر خارجه آن کشور، گفته است که اگر نیروهای دولتی سوریه شهروندان سوری را که به مرزهای ترکیه می گریزند هدف حمله قرار دهد، ترکیه نسبت به چنین اقدامی واکنش نشان خواهد داد.
آقای داود اوغلو در مصاحبه با روزنامه حریت، چاپ آنکارا، گفته است: “اگر نیروهای سوری به سوی دهها هزار نفری که می کوشند به ترکیه بگریزند، آتش بگشایند، نه تنها ترکیه که جامعه جهانی نمی تواند در برابر چنین اقدامی سکوت اختیار کند.”
احمد داود اوغلو در این مصاحبه یادآور شده است که در سال ١٩٨٨، نیروهای صدام حسین، رئیس جمهوری وقت عراق، با توسل به اسلحه شیمیایی، حدود پنجهزار تن از کردهای آن کشور را در حلبچه به قتل رساندند بی آنکه ترکیه بتواند برای جلوگیری از چنین فاجعه ای اقدامی به عمل آورد.
به گزارش حریت، وزیر خارجه ترکیه هشدار داد: “ترکیه مصمم است اجازه ندهد کشتاری مشابه حلبچه در یکی دیگر از کشورهای همسایه روی دهد.”
اظهارات آقای داود اوغلو در حالی انتشار می یابد که درگیری سنگین بین نیروهای دولتی و مخالفان مسلح بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، همچنان در حلب، مهمترین مرکز افتصادی آن کشور، ادامه دارد و گفته می شود دهها هزار تن از ساکنان شهر و غیرنظامیانی که از مناطق دیگر به این حلب پناه برده بودند، به کشورهای همسایه پناه برده و یا به نواحی آرام تر سوریه، از جمله روستاهای نزدیک حلب گریخته اند.
شهر حلب در شمال سوریه و نزدیک مرز ترکیه واقع شده و برخی گزارش ها حاکی از آن است که مخالفان مسلح حکومت سوریه بر بخش هایی از مناطق اطراف حلب مسلط شده اند و به گفته برخی ناظران، امکان ایجاد نوعی “منطقه امن” برای مخالفان در مناطق مرزی فراهم آمده است. در جریان جنگ داخلی لیبی، مخالفان حکومت معمر قذافی با تمرکز در منطقه امن شرق آن کشور توانستند حملات علیه نیروهای دولتی را سازمان دهند.
مخالفان مسلح در حلببه گفته ناظران مخالفان حکومت سوریه در صدد ایجاد منطقه امن احتمالا در نزدیک مرز با ترکیه بوده اند
در صورتی که مخالفان حکومت سوریه در صدد ایجاد منطقه امن در نزدیکی مرز ترکیه باشند، احتمالا اظهارات وزیر خارجه ترکیه می تواند به منزله هشدار علیه حملات سنگین ارتش سوریه، از جمله بمباران هوایی و توسل به تسلیحات شیمیایی در چنین منطقه ای باشد.
به گزارش حریت، وزیر خارجه ترکیه گفته است که “حلب حساس ترین شهر منطقه است و نا امنی و بی نظمی عمومی در این شهر مستقیما بر امنیت و نظم در ترکیه تاثیر می گذارد و به همین جهت هم ترکیه تمهیدات لازم در این زمینه را پیش بینی کرده است” اما در مورد اینگونه “تمهیدات” توضیحی نداد.
پیش از این، گزارش هایی از اعزام واحدهای ارتش ترکیه به منظور تقویت حضور نظامی این کشور در نواحی مرزی مجاور سوریه انتشار یافته بود و مقامات حکومت سوریه نیز دولت ترکیه را به حمایت از مخالفان مسلح متهم کرده و گفته اند که بخشی از تسلیحات مورد نیاز مخالفان از طریق مرز ترکیه وارد سوریه می شود.

نگرانی بان کی مون از عملیات ارتش سوریه

احمد داود اوغلو به روزنامه حریت گفته است که تا کنون پانصد افسر ارتش سوریه، از جمله بیست و شش ژنرال و چهل و هفت سرهنگ در مخالفت با بشار اسد، از ارتش او جدا شده و به ترکیه گریخته اند.
ویرانی در حلببان با انتقاد از استفاده از تسلیحات سنگین علیه حلب درمورد توسل به اسلحه شیمیایی هشدار داده است
وزیر خارجه ترکیه گفت که “حملات ارتش سوریه علیه حلب تفاوتی با عملیات اسرائیل علیه نوار غزه ندارد” و افزود که در تماس با بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل گفته است که اگر این حملات به زودی متوقف نشود، وجهه و اعتبار سازمان ملل به شدت مخدوش خواهد شد.
آقای داود اوغلو افزود که به آقای بان گفته است سازمان ملل باید به وظیفه خود در قبال حمایت از غیرنظامیان در برابر حملات سنگین ارتش سوریه عمل کند و در این زمینه، اجرای قطعنامه های قبلی سازمان ملل را یادآور شده است.
دولت های روسیه و چین تا کنون با توسل به حق وتو در شورای امنیت، مانع از تصویب قطعنامه هایی علیه دولت سوریه شده اند و احتمالا اشاره وزیر خارجه ترکیه به قطعنامه های شورای امنیت در حمایت از غیرنظامیان در برابر حملات ارتش لیبی در جریان اعتراضات ضد دولتی در آن کشور است.
در گزارشی دیگر در همین زمینه، به گفته منابع سازمان ملل، دبیرکل این سازمان ضمن ابراز نگرانی شدید از ادامه درگیری نظامی در حلب، عملکرد ارتش سوریه در حمله به این شهر را هدف انتقاد قرار داده است.
بان کی مون گفته است که دولت سوریه در پذیرش طرح کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب برای حل بحران سیاسی سوریه، با توقف خشونت به منظور فراهم کردن زمینه مصالحه در آن کشور موافقت کرده و از مقامات سوری خواست که در جنگ حلب، از کاربرد اسلحه سنگین، از جمله توپخانه و هلی کوپترهای توپدار علیه مناطق شهری خودداری ورزند.
غزهوزیر خارجه ترکیه: حمله سوریه به حلب با حمله اسرائیل به غزه تفاوتی ندارد
آقای بان گفت که مقامات ارشد دولت سوریه بارها گفته اند که به تعهدات خود احترام می گذارند و افزود: “همه ما منتظر اقدام عملی آنان در این زمینه هستیم.”
دبیرکل سازمان ملل همچنین نسبت به خطر توسل حکومت سوریه به تسلیحات کشتار جمعی، به خصوص اسلحه شیمیایی، علیه مخالفان و شهروندان ابراز نگرانی عمیق کرد و گفت: “براساس قوانین بین المللی، استفاده از اینگونه جنگ افزارها ممنوع است و هرگونه استفاده ای از چنین تسلیحاتی، به منزله جنایتی هولناک و موضوعی برای توجه تمامی جامعه بین الملل است.”
چندی پیش، سخنگوی وزارت خارجه سوریه تاکید کرد که دولت آن کشور هرگز از اسلحه شیمیایی علیه شهروندان و مخالفان خود استفاده نمی کند. این اظهارات به منزله اعتراف حکومت سوریه به داشتن تسلیحات شیمیایی تعبیر شد و نگرانی جامعه بین المللی و حتی هشدار دولت روسیه در مورد هرگونه استفاده ای از اینگونه تسلیحات را در پی آورد.
در گزارشی دیگر از سازمان ملل، عربستان سعودی متن پیش نویس قطعنامه ای را برای توزیع در مجمع عمومی سازمان ملل تهیه کرده که در آن، ضمن تاکید بر لزوم توقف فوری خشونت در سوریه و اجرای کامل طرح کوفی عنان، از جامعه بین المللی خواسته شده است تا زرادخانه تسلیحات شیمیایی سوریه را تحت تدابیر امنیتی خاص قرار دهد.
این پیش نویس از حمایت اکثر کشورهای عرب برخوردار است اما هنوز تاریخ معینی برای بررسی و رای گیری در مورد آن تعیین نشده است و در هر حال، بر خلاف برخی قطعنامه های شورای امنیت، قطعنامه های مصوب مجمع عمومی برای کشورهای عضو الزام آور نیست.

تاسیس قرارگاه جنگ های نامنظم اقتصادی در بانک مرکزی/ ارز تک نرخی می خواهیم

 یقینا این رژیم به هذیان روانی دچار شده وگرنه چیزی به نام جنگ‌های نامنظم اقتصادی وجود ندارد!
مهرنیوز: رئیس کل بانک مرکزی با تاکید بر اینکه معتقدیم برای جلوگیری از رانت فقط باید ارز تک نرخی وجود داشته باشد از تشکیل قرارگاه جنگ های نامنظم اقتصادی در بانک مرکزی خبر داد.
به گزارش خبرنگار پارلمانی مهر، محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی امروز در حاشیه جلسه مشترک کمیسیون اصل نود و صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی در جمع خبرنگاران اظهار داشت: تمام دغدغه های ما در حال حاضر کمک به تولید است و قصد داریم با انجام اقداماتی از تولیدکنندگان حمایت کنیم.
رئیس کل بانک مرکزی تصریح کرد: انتظار ما از بخش تولید و تولیدکنندگان این است که ارتقای کیفیت را مد نظر قرار دهند و بهره وری خود را بالا ببرند و با منابعی که ما در اختیارشان می گذاریم بتوانند تولید را در حد صادرات برسانند یعنی صادرات محور باشند.
وی اظهار داشت: اگر تولیدکنندگان به این مسائل توجه کنند قطعا واردات کالاها کاهش پیدا می کند و ما کالاهای غیر ضروری را از دستور واردات خارج می کنیم و انتظار داریم کالاهای تولید داخل به کیفیت بالا برسد.
بهمنی ازمردم خواست مصرف خود را به سمت استفاده از کالاهای داخلی سوق دهند تا دولت بتواند به بخش تولید رونق دهد.
رئیس کل بانک مرکزی ادامه داد: ما به دنبال تک نرخی شدن ارز هستیم و زیر بار ارز دو نرخی و بیشتر نخواهیم رفت و فقط یک نرخ ارز خواهیم داشت چرا که ارز تک نرخی می تواند جلوی مفاسد را بگیرد.
وی اظهار داشت: در حال حاضر ما ارز را با قیمت 1226 تومان عرضه می کنیم ولی نمی دانیم کالایی که با آن خریداری می شود با ارز 1226 تومان به فروش می رسد یا در بازار با نرخ 1800 تومان فروخته می شود.
بهمنی ادامه داد: بانک مرکزی می خواهد فاصله میان قیمت ارز از میان برود و به همین دلیل حتما باید ارز را تک نرخی کنیم.
رئیس کل بانک مرکزی تصریح کرد: ابزار ما برای این منظور تنها تک نرخی کردن ارز است چرا که وقتی زمینه رانت ایجاد می شود بعد از آن معلوم نیست که مسائل چقدر قابل کنترل باشد، ما ارز را بر اساس یک درخواست تخصیص می دهیم و بعد از آن بانک های ما بررسی نمی کنند و نمی دانند این ارز چقدر فروخته شده است.
وی تصریح کرد: ما در حال حاضر کمبود منابع ارزی نداریم و فقط ارزمان را مدیریت می کنیم.
بهمنی ادامه داد: زمانی که ارز به مقدار کافی وجود دارد لزومی ندارد که برای ورود هر کالا بخواهیم ارز تخصیص دهیم و اگر برای ورود برخی کالاها ارز تخصیص ندادیم به این معنا نیست که ارز ما کاهش پیدا کرده یا ضعف منابع ارزی داریم.
رئیس کل بانک مرکزی در پاسخ به این سئوال ارز تک نرخی با چه قیمتی ارائه می شود گفت: باید در این زمینه بررسی های لازم صورت گیرد بانک مرکزی در زمان لازم نرخ ارز را اعلام می کند.
بهمنی ادامه داد: در جلسه ای که امروز با اعضای کمیسیون صنایع و اصل نود مجلس داشتیم اطلاعاتمان را به نمایندگان ارائه دادیم، دستگاههای مختلف باید همه به صورت هماهنگ یک حرف بزنند و مدیریت واحد را برای اداره تحریم داشته باشند، زمانی که بانک های ما تحریم هستند باید مقررات تحریم را به کار گیریم.
وی اظهار داشت: اگر در زمان تحریم بخواهیم مقررات عادی را به کار بگیریم قطعا با مشکل و موانع زیادی برخورد خواهیم کرد بر این اساس همان طور که در جنگ های نظامی یکسری جنگ های نامنظم وجود دارد در بحث تحریم هم که کمتر از جنگ نظامی نیست باید یکسری جنگ های نامنظم اقتصادی را شروع کنیم.
رئیس کل بانک مرکزی ادامه داد: جمهوری اسلامی این جنگ های نامنظم را آغاز کرده و هفته ای هفت روز جلسه داریم و قرارگاهی در بانک مرکزی برای این منظور ایجاد کرده ایم.
بهمنی افزود: در حال حاضر همه بانک های ما و بانک مرکزی تحریم هستند اما ما کارهای خود را انجام می دهیم ولی در مورد اینکه چگونه کارهایمان را انجام می دهیم به موقع توضیح خواهیم داد.
وی خاطر نشان کرد: در حال حاضر بانک مرکزی کمک هایی را برای خودروسازان اختصاص داده است و کمتر تولید کننده و صنعتگری وجود دارد که دست بانک ها در واحد آنان نباشد.
رئیس کل بانک مرکزی ادامه داد: امروز کمتر واحد تولید کننده ای وجود دارد که بگوید از بانک ها تسهیلات دریافت نکرده است، بانک ها در حال حاضر 111 درصد از منابع خود را داده اند و اینکه ما بگوییم بانک ها در این زمینه خوب عمل نکرده اند درست نیست.

måndag 30 juli 2012

در سیاست، لجاجت هنر نیست

هفته گذشته در این ستون نوشتیم:"جمهوری اسلامی در تمام موارد در ارتباط با دنیای خارج و در رویارویی با آن، لیاقت استفاده از هیچیک از فرصت ها را نداشته و ندارد. آنقدر در تداوم لجوجانه سیاست های کورکورانه خود اصرار می ورزد تا سرانجام به ناچار در مشکلترین شرایط و بدترین دست آوردها تسلیم طرف مقابل شود. باید انسان کور باشد که در این مسیر مشخص و خط مستقیم نتواند ببیند که در انتهای این راه جز تسلیم "و یا انهدام گزینش دیگری وجود ندارد.
وسپس یاد آور توافق دوران ریاست جمهوری خاتمی شدیم واشاره کردیم که " .....در آن توافقنامه که به امضای نمایندگان جمهوری اسلامی هم رسیده بود تمام درخواست هایی که امروز اروپا و آمریکا حتی حاضر نیستند درباره آن مذاکره کنند به هیأت ایرانی ارزانی شده بود. اما زمانی که "هیئت" به ایران باگشت با لجاجت و خودخواهی خامنه ای رو به روشدندو به قول و قرارهای رسمی پاریس پشت پا زدند. امروز پس از هشت سال غفلت حتی یکی از آن امتیازهائی که در آنزمان به سهولت به ایران عرضه شده بود دیگر در دسترس رژیم نیست".
"من مجبور شدم شخصاً وارد ميدان شوم"
برحسب تصادف، سخنرانی دیروز آیت الله خامنه ای شاهد مورد نیاز ما را نه ازغیب بلکه از گوشه چفیه فلسطینی او سر درآورد زیرا این اوست که می گوید:" فشارها و تحریم های بین المللی علیه جمهوری اسلامی موجب تجدید نظر در محاسبات ایران نمی شود". به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، آیت الله علی خامنه ای گفته است:" آنها به صراحت می گويند بايد با تشديد فشارها و تحريم ها، مسئولان ايران را وادار کرد که در محاسبات خود تجديد نظر کنند اما ملاحظه واقعيات باعث می شود که ما نه تنها در محاسبات خود تجديد نظر نکنيم بلکه با اطمينان بيشتر به راه مورد نظر ملت ادامه دهيم". اشاره تصادفی اظهارات ولی فقیه درارتباط با مقاله هفته پیش حیرت انگیز است. درآن مقاله اشاره ما به توافق های پاریس میان مذاکره کنندگان اروپایی و ایران در دوران ریاست جمهوری خاتمی بود. به گزارش وب سایت رادیو فردا، آیت الله خامنه ای در نطق خود با اشاره به "گستاخ تر شدن دشمن در صورت انعطاف و عقب نشینی ایران با هر توجیه و بهانه ای"، به شدت از سیاست های هسته ای دوران محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران انتقاد کرده است. او می گوید:"در آن دوره (ریاست جمهوری خاتمی) که ادبيات مسئولان ما آميخته به تملق گويی از غرب و آمريکا شد، فردی به خود اجازه داد (پرزیدنت جرج بوش) که جمهوری اسلامی ايران را محور شرارت معرفی کند". او سپس در ادامه با اشارهبه برخی عقب نشينی ها در موضوع هسته ای در دوران رياست جمهوری محمد خاتمی،میگوید:"در آن دوره بواسطه همراهی با غربی ها و عقب نشينی هايی که انجام گرفت، آنها آن قدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد ميدان شوم. غربی ها در آن دوره آن قدر گستاخ شدند که حتی هنگامی که مسئولان ما به سه سانتريفيوژ قانع شده بودند، آنها مخالفت کردند اما امروز یازده هزار سانتريفيوژ در کشور فعال است. " اشاره خامنه ای در این مورد به سفر وزیران خارجه آلمان، فرانسه و بریتانیا در مهر ماه سال هزارو سیصدو هشتاد و دو می باشد که طی آن سفر جمهوری اسلامی حتی حاضر شده بود" پروتکل الحاقی" را امضاء و اجرا کند. اما زمانیکه دوران ریاست جمهوری خاتمی به پایان رسید،همانگونه که خامنه ای اذعان می کند در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد این "مقام معظم رهبری" است که شخصاً وارد میدان شده است.
لجاجت به جای سیاست
صحبت های دیروز خامنه ای یکبار دیگر نشان می دهد که وی چگونه لجاجت را به جای سیاست محور فعالیت های خود قرار داده است. او نه تنها از این که قضاوت ها و تعصبات ضد غربی خود را جانشین اجماع مسؤولان و متخصصان کشور کرده است شرمنده نیست بلکه به آن اذعان و افتخار می کند. هرچه زمان بیشتر می گذرد ماهیت روش دیکتاتورمآبانه این آخوند بی سواد بیشتر واضح می شود. این او است که همانند سلف خود به یکه تازی و خودرأیی درمورد اموریکه با سرنوشت یک ملت بزرگ وابسته است اقرار و افتخار می کند. اظهارات جنون آمیز خامنه ای در مورد حل مشکلات کشور تقلید ناشیانه و بچگانه از همان کسی است که پس از بیرون راندن صدام از خرمشهر حاضر به قبول غرامت جنگی از سوی کشورهای عرب به نمایندگی از عراق نشد وتنها پس از فدا کردن جان صد ها هزار جوان میهن پرست و بیگناه و از فشار ناچاری مجبور به دوشیدن جام زهر و قبول قطعنامه خفت بار پانصد و نود و هشت شورای امنیت سازمان ملل متحد شد.
آنچه امروز در ایران می گذرد به خوبی نمایانگر آن است که هرچه خامنه ای مواضع جنون آمیزترو افراطی تر اتخاذ می کند با سرعت بیشتر در سراشیب سقوط و انزوا پیش می رود. معروف است که در جنگ دوم جهانی ژنرال جورج پاتان آمریکایی در یکی از مشکلترین صحنه های جنگ در حالیکه در موقعیتی بسیار ضعیفتر از حریف قرار گرفته بود برای اندک تعداد بازمانده از سربازان تحت اختیارش فرمان حمله داد و گفت:" با شهامت و خون پیروز خواهیم شد." سربازان بهت زده تحت فرماندهی اوبا خود می اندیشیدند : "آری، با شهامت او و خون ما!". اکنون هم آقای خامنه ای از کیسه خلیفه میبخشد. در حالی که اوو بستگانش در کمال رفاه وتجمل در کاخ های مجلل خیابان پاستوراز زندگانی "شاهانه" لذت میبرند و از همه گونه وسایل رفاه و آسایش برخوردارند ، به مردمی که در نیشابور و دیگر نقاط کشور، از شدت استیصال، گرانی و کمبود مایحتاج زندگی روزانه به خیابان ها می ریزند و دیگر حتی از سلاخان و آدمخواران رژیم هم باکی ندارند، فرمان مقاومت می دهد!
کیست که بهره ای از عقل داشته باشد و نداند سرانجام اجتناب ناپذیر این لجاجت ها و ندانم کاری ها یا جنگ و انهدام است و یا تسلیم بلا قید و شرط. لجاجت به جای سیاست دردی را دوا نمی کند. سکوت در برابرتداوم چنین مسیر خانمانسوزی خیانت به ملت ایران و نسل های آینده است. امروز حتی در واپس مانده ترین کشورهای جهان کسی به چنین خفت وذلت ملی تن در نمیدهد. چگونه ممکن است تحمل کرد که سرنوشت یک ملت بزرگ این چنین به تصمیم گیری انحصاری یک فرد بی اطلاع، متعصب ولجوج وابسته باشد؟ نسلها طول خواهد کشید تا ملت ایران بتواند خرابی ها و بی سر وسامانی ها این دوران سیاه را ترمیم کند و آن نیزمنوط به این شرط است که ایران و ایرانی، تا دیر نشده است، خود را از قید اسارت حکومت اسلامی رها سازد.

حکومت ولایت، حکومت الله ست

فقیه اعظم، سید علی خامنه ای، حق دارد که بار دیگر شاخ و شانه بر کشد، موی بر گرده سیخ نماید و دندانها
وچنگال تیز و برنده ی خویش را به دشمن نشان دهد و رجز بخواند. دشمن را خوار و ذلیل کند. واقعیات را وارونه، خود را با ملت یکی و یگانه بخواند و با کوه نورد ی مقایسه کند که در راه صعود به قلعه "دچار مشکلاتی " میشود. که از زمانی که خود سکان کشتی را بدست گرفته است، پیشرفت در علم و دانش جهید ن گرفته است و جامعه را به پیش رانده است و عروس استقلال و عدالت که از آرمانهای انقلاب اسلامی بوده است در آغوش کشیده و مستضعفین را خشنود و راضی ساخته است. این اصلی ست که خداوند خامنه ای، بنا بر گزارش پایگاه اطلاع رسانی رهبری، در خطبه خوانی خود در دیدار با "مسئولان نظام "آرمان خواهی و واقع بینی " خواند (نقل به مضمون، 3 مرداد 91).
ولی فقیه، حق دارد که یک بار دیگر نفیر بر آورد (در همان دیدار) که غرب در آتش بحران اقتصادی میسوزد. که دیوارهای عظیم تمدن غرب در حال فرو ریزی ست. حال آنکه اسلام همچون ستاره ای در آسمان تاریک مستضعفان جهان درخشیدن گرفته است و خفته را بیدار ساخته است. که چه جای مذاکره است و مصالحه؟ که اسلام هرگز با کفار سر سازش ندارد و هرگز در دام آنها نیفتد. که توطئه های آنها را پیوسته یکی پس از دیگری خنثی ساخته است، از دفاع مقدس در فتح قدس از راه کربلا گرفته تا فتنه 88 . که غرب هرگز نخواهد، پشت چنین روئین تنی را بخاک بسپارد، توطئه ی تحریمات را هم که برای شوراندن مردم بر حکومت مقدس اسلامی، طرح ریزی شده است، درهم میشکند. بدین ترتیب، حضرت ولایت، بار دیگر سخت تر از همیشه بر طبل ستیزه و خصومت کوبید. چرا که در پیش چشمان خود چیزی جز پیروزی بر کفار را نمی بیند. چه حقیقت بارز و آشکاری؟
به عبارت خلاصه تری، خداوند خامنه ای، حق دارد هرچه که دوست دارد بگوید، حقیقت و دروغ را هم میتواند به هم ببافد و در هم آمیزد، بگونه ای که هرگز نتوانی این را از آن، تشخیص دهی، امری که در آن به اجتهاد رسیده است. این حق انحصاری و استثنایی، نامحدود و نا متناهی را که آزاد باشد، بدون هیچ شرط و شروطی و یا قید و بندی، بگوید آنچه را که میخواهد، سید علی خامنه ای، طلبه ای حجره نشین، چگونه بدست آورده است؟
اول آنکه، آقای خامنه ای تجسم الله ست.همچون الله، فرمانروای مطلق است و نهایی. تنها او ست که هست بجز او هیچ کس دیگری نیست. حکومت ولایت، حکومت الله است، نه ادعایی کفر آمیز از طرف نگارنده، حقیقتی که بر در و دیوار از جمله در پیشخوان منبر های جماعت نقش بسته است، آنهم در سراسر کشور. در سر زمین پهناور ایران تنها او ست که سخن میگوید. تنها صدای او ست که به گوش همگان میرسد، بگوش فرمانبران. هر سخنی که هست همه بازتابی ست از سخنان آسمانی و فنا نا پذیر او. واقعیت، اما، آن است که او سخن نمیگوید، به مانند الله، فرمان صادر میکند. دستور میدهد، هدایت میکند،.مثل الله، نه صدای کسی را می شنود و نه در برابر هیچ قدرت و منصبی هیچگونه مسئولیتی دارد. در حالیکه رهبران کفار همه موقتی و حق و حقوقی دارند مشخص و تعریف شده. مسئول اند و پاسخگو اگر در حفظ منافع ملت تعللی نموده دچار خطا شوند. کمتر فرمانروایی را میتوانی در سراسر کره ی زمین بیابی با حق و حقوقی بی مرز و بدون شناسنامه. شاید بتوان ولی فقیه را با "محبوب دلها، " "رهبر مهربان " در کره شمالی و یا روسای بعضی قبایل در عمق قاره ی آفریقا، مقایسه نمود. ولی آنان کجا و حکومت ولایت کجا؟ چون حکومت ولایت، ادامه یابد تا قیامت. در حوزه های علمیه، صف فقها و علما، بسی طولانی ست. همه ی آنها میتوانند به نوبه خود میتوانند تجسم الله شوند. در حکومت الله، چه کسی بجز الله میتواند حاکم باشد؟ اما هستند بسیاری که در یکتایی و یگانگی خداوند خامنه ای شک و تردید دارند. بر آن تصورند که الله ای که در بیخ آسمانها زندگی میکند، چیز دیگری ست، چیزی بجز آنکه خمینی و خامنه ای از خود بروز داده اند. حال آنکه آنها پیوسته از زبان الله بوده است که سخن گفته اند. خواست آنها همیشه با خواست الله یکی بوده است، خواستی بوده است معطوف به قدرت، خواستی معطوف به سلطه جویی و انتقام ستانی.
در ثانی، در دین اسلام، همچنانکه همه ی حق و حقوق متعلق به الله است، در حکومت ولایت نیز که خود مظهر اسلام است، همه ی حق و حقوق متعلق است به ولی فقیه. نه اینکه کسی حق ندارد که خود را بیان کند. همه در آری گفتن آزادند، هرچه که باشد و به هر شیوه ای که میخواهند. تنها حق نه گفتن را ندارند. چون نه گفتن،همانگونه که حق انحصاری الله است، حق انحصاری خداوند خامنه ای نیز هست. خداوند خامنه ای، همچون الله مرز بندی میکند و محدود و مشروط و ممنوع. آیا هست کسی در سراسر ایران، در ملا عام بر فراز سکویی زنان را به بی حجابی فرا خوانده و فریاد بر آورد زنده باد بی حجابی؟ مسلم است که شمشیر شریعت بی درنگ بر گردنش فرود آید. کیست که بتواند بگوید مستی و شیدایی را آزاد کنید؟ آیا هست کسی که به غنی سازی هسته ای نه بگوید؟ به ستیز و خصومت با غرب نه بگوید؟ از اجرای حکم ولایت فقیه سر پیچی کند؟ در سراسر غرب یک فرمانروا نیابی که دارای یکی از صفات الله باشد، مالک مطلق یک سرزمین پهناور و میلیونها رعیت.
سیم، خداوند خامنه ای حق دارد که هرچه میخواهد بگوید، چون بر خلاف رقیبان ش در غرب، همانند آموزگار خود الله، صاحب دوزخ است و بهشت. یکی جایگاه تنبیه و مجازات و سوزاندن نه گویان است، دیگری منزلگاه چاپلوس ان «حمد گو.» ترس و وحشت از گرفتار شدن در دوزخ، فرمانبران، از غنی گرفته تا فقیر، از رئیس گرفته تا وزیر از روشنفکر گرفته تا کوته اندیش، بویژه دگر اندیش و مخالف، یعنی تمامی جامعه را به سکوت و خاموشی وا داشته است. رهبر معظم نشان داده است که مثل الله، برغم صفات رحمان و رحیم ش، در بکار گیری خشم و خشونت و انتقام ستانی لحظه ای تردید بخود راه نمیدهد. از درد و رنج، از فقر و محنت، از بیکاری و گرانی، از شکم های گرسنه، از فساد و دزدی و جنایت، فحشا و اعتیاد فراگیر، ناله ها بسیار بگوش میرسد و شکوه و شکایت فراوان است، اما هراس از گرفتار شدن در دست بازجو های دوزخ، مشت و لگد و شلاق و شکنجه، ناله ها را در سینه ها دفن میکند.
هرگز نمیتوان از حکومتی که دین را آرمان خود میخواند، انتظار داشت که برای بقای خود دشمن نی آفریند. غرب ستیزی، بویژه آمریکا ستیزی راز تداوم حکومت دین است. ولی فقیه خطبه نمیگوید که از تشویش و نگرانی و اضطراب در درون و بیرون، بکاهد. بل بر عکس او سخن میگوید که عمدا بر تنش و تشنج بی افزاید. حکومت ولایت دایم نیازمند شرایط بحرانی ست که تمامی ضعف ها و پوسیدگی ها در ساختار ولایت را در پس آن پنهان نماید. غنی سازی هسته ای بهانه ای بیش نیست برای تداوم غرب ستیزی و آمریکا ستیزی. چرا که آرمان اسلامی دارای ناتوانی های ذاتی ست در نگرش به آینده. آینده برای آرمان گرای اسلامی، آخرت است. بازگشت به دوران رسالت و یا خلفای راشدین، انگیزه ای ست برای رجعت به گذشته. با جنگ و تخریب و ویرانی که نمیتوان به پیشواز آینده شتافت.
بحرانی نگاه داشتن شرایط بیانگر واقعیت دیگری نیز هست و آن هراسی ست که حکومت دین از آزادی دارد. ستیز و خصومت با غرب و آمریکا، پایان ناپذیر است به آن دلیل که از منظر ولایت، غرب نماد آزادی ست. البته آزادی به معنای بی بند و باری و آزادی روابط جنسی، عریانی و بی حجابی، شرب و شرارت، اعتیاد و فحشا و روسپیگری. چنانکه گویی نظام ولایت دامن ش پاک است از این آلودگی ها. چه باک اگر لوط فرا گیر و رفتاری نهادی شود و از نسلی به نسل دیگر انتقال یابد شود در جامعه ی مردانه ی ولایت، چه باک اگر زورگیری در میان مردان بیشتر رواج یابد تا در میان زنان. ظاهر بجا ست و جنسیت ها از یکدیگر جدا و غرایز خفته و همه ی روانها در امنیت اند و آسایش. نه مردی نگاهی حرام به زنی افکند و نه زنی هرگز گرفتار هوای نفس شود. رژیم دین. حجاب را بر سر زنان کشیده است تا بتواند انحطاط و تباهی، زشتی و پلیدی حاکم بر جامعه را پوشش دهد. تداوم حکومت ولایت، ویرانی آینده است و نسل هایی که خواهند آمد. روشن است تا زمانیکه الله هست ، حکومت ولایت نیز ادامه دارد.

زن در قرآن مسلمین

سوره‌ی نساء یكی از معدود سوره‌های قرآن است كه در متنِ آن از «حقوق» زنان سخن رفته است. عبدالحمید آیتی یكی از مترجمین قرآن به زبان فارسی كه ترجمه‌ی قرآن چاپ 1379 او را در دست دارم [1] در زیرنویس اول ترجمه‌ی كتاب [2] نوشته است:
«در این سوره از حقوق زنان سخن رفته است؛ به همین سبب النساء [= زنان] نام گرفته است. 176 آیه دارد و در مدینه نازل شده است.» این سوره چهارمین سوره‌ی قرآن هم هست. سوره با «ترس» از الله آغاز می‌شود؛ ترسی كه یكی از پایه‌های اساسی استمرار حكومت این دین در ذهن توده‌های مردم است. در ادامه‌ی این ایجاد وحشت، نویسنده یا انشا كننده‌ی كتاب تاكید دارد كه الله «شما را از یك تن بیافرید، و از آن یك تن، همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد.» در این‌جا باز هم انشا كننده‌ی كتاب [یا الله] از ترس و ترساندن سخن می‌گوید و این كه خود [الله] همواره و همیشه «مراقب شماست.»
در زیرنویس همینجا در رابطه با آن بخش از آیه‌ی شماره‌ی یك كه اشاره‌ به آفریده شدن «همه‌ی انسان‌ها از یك تن واحد» دارد، یادآوری می‌كند كه الله «حوا را از پهلوی آدم یا آنچه از گل او افزون آمد، آفریده است.» [3]
ترجمه‌ی آیه‌ی شماره‌ی 3 هم، چنین آغاز می‌شود:
«اگر شما را بیم آن است كه در كار یتیمان عدالت نورزید، از زنان هر چه شما را پسند افتد، دو دو، سه سه، و چهار چهار به نكاح درآورید…»
البته مشخص نیست چرا كسانی كه نمی‌توانند در كار یتیمان عدالت ورزند، این اجازه را دارند كه «از زنان هر چه را پسندشان افتد، دو دو، سه سه، و چهار چهار به نكاح درآورند؟!» و لابد در مورد ایشان هم عدالت به كار نبرند!
تاكید بر دو دو، سه سه و چهار چهار هم مشخص نیست. به همین دلیل بهتر است كه داستان دو دو، سه سه و چهار چهار را به حساب شیوه‌ی ترجمه‌ی ادبی مترجم بگذاریم و در باره‌اش سخنی نگوییم. اما آنچه در این جمله‌ی دو بخشی توجه را جلب می‌كند، ارتباط نداشتن دو بخش به هم پیوسته‌ی جمله است. به بیانی دیگر با كمی دقت می‌توان به این نتیجه‌ی رضایت‌ بخش رسید كه چند همسری [4] جایزه‌ای است كه خداوند این جماعت، برای مردانی در نظر گرفته است كه نمی‌توانند در كار یتیمان عدالت بورزند؛ می‌ترسند، و مشخصا بر ضعف و ناتوانی‌شان برای عدالت به خرج دادن آگاهی دارند. سوای نامفهوم بودن و بی‌ارتباط بودن این دو بخش از آیه [5] براساس تبیین و تاكید مترجم، می‌توان به این جمع‌بندی رسید كه اولین بخش از حقوق زنان از زبان الله این است كه افتخار دارند دسته جمعی به «حصن» یك مرد آیند؛ حتی مردانی كه در كار یتیمان عدالتی به خرج نمی‌دهند. این اولین «حقِ» زنان در سوره‌ی نساء [زنان] است!
مترجم در زیرنویس بعدی در همان صفحه، لابد برای این كه زهر عوضی فهمیدن‌ها را بگیرد، شاید هم برای شیرفهم‌تر كردن دستورات خداوند در رابطه با حقوق «حقه‌ی زنان» تاكید می‌فرماید كه:
«در باره‌ی این آیه در تفسیرها بسیار سخن گفته‌اند. یك وجه آن این است كه هم‌چنان كه باید در كار یتیمان راه عدالت پیش گیرید، در كار زنان نیز راه عدالت پیش گیرید. و به شیوه‌ی جاهلیت بی‌حساب زن مگیرید. یا هرچه مالك آن شوید… زنان اسیر یا كنیزان.»
با این تاكید معلوم می‌شود كه مفسرین بسیاری در این باره سخنها گفته‌ و در توجیه و تاویل این بخش از آیه‌ی سوم سوره‌ی نساء كاغذها سیاه كرده‌اند. به بیانی دیگر این «علماء» كوشیده‌اند تا این حكم الله را این گونه تاویل فرمایند كه در جاهلیت، اعراب بی‌حساب زن می‌گرفته‌اند و جواز داشتن چند همسرِ هم زمان، در نهایت تعدیلی در حقوق مردان و ارتقای كیفی حقوقی زنان شمرده می‌شود.
در تفاسیر قرآنی هم در باره‌ی «هرچه مالك آن شوید» بسیار سخن گفته‌اند و چون این بحث، یكی از بحث‌های شیرین و دلپذیر برای علما و مفسرین اسلامی است، حتما بخش بزرگی از تفاسیر مذهبی را به خود اختصاص داده است. در این بررسی، كار من نه وجه تفسیری این آیه و در نهایت وضع زنان در این كتاب كه بحث حقوقی این داستان است. به همان مفهومی كه مترجم [عبدالحمید آیتی] در تفسیر اطلاق نام «النساء» به این سوره یادآوری كرده است: «حقوق زنان»
من در كتاب «خشونت، زنان و اسلام» در یك تصویر فوری از عدم وجود تعدد زوجات به این كیفیت در همان جوامع اعرابِ پیش از اسلام یاد كرده‌ام و نشان داده‌ام كه این تفسیر، نوعی دروغ تاریخی است و اعراب در عمومیت خود این امكان را نداشته‌اند كه چندین زن داشته باشند. حتی متمكین مكه از قبیل ابوسفیان و عثمان و دیگران هم پیش از اسلام حرمسرا نداشته‌اند؛ یا ما چنین اخباری را از زبان تاریخ نخوانده‌ و نشنیده‌ایم؛ بنابراین حكم دو، سه و چهار اجازه‌ نامه‌ی تازه‌ و رسمی‌ بوده است كه بعدها «علمای اعلام» از آن استفاده‌ها كرده، و با اتكا به آن زنجیرهای مضاعفی را بر دست و پای زنان و دختران مسلمان و غیرمسلمان [یا آنچه كه مالك شده‌اند] بسته‌اند. اگر هم فرض كنیم كه این حكم در رابطه با پادشاهان ما پیش از حمله‌ی «اسلام» به ایران بوده است كه چند صد همسر داشته‌اند، چون چنین پدیده‌ای [چند همسری بی‌رویه] حكم كلی نمی‌توانسته است باشد؛ پس پرداختن به آن در یك كتاب «آسمانی» عمومی زیر عنوان «حقوق عموم زنان» موضوعیت ندارد؛ چرا كه چه در ایران و چه عربستان و دیگر پهنه‌های بعدها به تصرف درآمده‌ی اعراب، چند همسری دقیقا رابطه‌ای مشخص با حاكمیت و قدرت داشته است، و بنابراین از حیطه‌ی امكان عمومی توده‌ها خارج بوده است.
در آیه‌ی شماره‌ی 7 آمده است: «از هرچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث می‌گذارند، مردان را نصیبی است. و از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث می‌گذارند، چه اندك و چه بسیار، زنان را «نیز» نصیبی است؛ «نصیبی معین».
شیوه‌ی بیان نصیب معین زنان از میراث پدر و مادر و خویشاوندان از دست رفته، گواهی بسیار ساده‌ای است بر این‌ كه این «نصیب معین» كه الزاما در بخش‌های دیگر كتاب هم انشا شده، با نصیب غیرمعین مردان، تفاوتی كیفی دارد. و زنان باید بر سقف و میزان معین حقشان در این رابطه كاملا آگاه و راضی باشند؛ چرا كه این نوع تقسیم‌‌بندی اساسا بر اساس فرمان خلل ناپذیر الله انشا شده است و تفسیر و تجدید نظرهای عرفی را اساسا در آن راهی نیست!
در آیه‌ی 11 الله «در باره‌ی فرزندانتان به شما سفارش می‌كند كه سهم پسر برابر دو سهم دختر است. و اگر دختر باشند و بیش از دو تن، دو/سوم میراث از آن‌هاست. و اگر یك دختر بود، نصف برد. و اگر مرده را فرزندی باشد، هر یك از پدر و مادر یك/ششم میراث را برد. و اگر فرزندی نداشته باشد، و میراث‌ بران تنها پدر و مادر باشند، مادر یك/سوم دارایی را برد. اما اگر برادران داشته باشد، سهم مادر پس از انجام وصیتی كه كرده و پرداخت وام او یك/ششم باشد. و شما نمی‌دانید كه از پدران و پسرانتان كدام‌ یك شما را سودمندتر است. این‌ها حكم الله است كه الله دانا و حكیم است.»
از خود آیه هم به روشنی می‌توان دریافت كه میزان تقسیم ثروت بین وارثان تنها بر اساس جنسیت ایشان تعیین شده است؛ چه این دیگران [زنان] مادر، خواهر، همسر، دختران یا دیگر خویشاوندان فرد مرده باشند. برای تاكید بر خلل ناپذیر بودن این حكم هم در انتهای آیه بر این كه این «حكم، حكم الله است و الله دانا و حكیم است» هم تاكید شده است. این جا دیگر زیرنویسی در كار نیست، تا بر نصف ‌الارث بودن زنان تاكید شده باشد؛ چرا كه حتما تا سال 1379 خورشیدی كه این ترجمه به چاپخانه برده شده، این حكم كلی جا افتاده و به قوانین حقوقی كشورهای اسلامی هم راه یافته است!
علی شریعتی، تئوریسینی كه در توجیه و تاویل این قبیل تبعیض‌های اسلامی، به حق شایسته‌ی داشتن عنوان استادی بر دیگر تئوریسین‌های بیچاره‌ای از سنخ شیخ مرتضی مطهری و هم طیفان اوست، در این دو مورد ویژه [ارث و تعدد زوجات] تفسیر و تاویل‌های جالبی دارد؛ یكی این كه می‌فرماید: «در میان اعراب، همین حقوق نصفه/نیمه هم اساسا وجود نداشت و محمد با این كار در واقع حقوقی برای زنان قائل شده است كه در جاهلیت، زنان عرب از آن به كلی محروم بودند و اگر كل ارث و میراثی را كه زنان از مردان و مردگان دور و برشان می‌برند، جمع و تفریق كنیم، سهمشان بیشتر از سهم مردانشان می‌شود.» [6]
من البته با این كه در رشته‌ی ریاضی دوره‌ی دبیرستان را به پایان برده‌ام، و دروسی هم در دانشگاه به آن علاوه كرده‌ام، حتی با كمك ماشین حساب و اینترنت و فرمول‌های جبر و مثلثات و حساب و هندسه و دیگر مباحث نظری و عملی نفهمیدم چگونه می‌شود زنان همه جا نصفٍ سهم‌ الارث را ببرند، ولی در كل جمع سهم ‌الارثشان بیشتر از سهم ‌الارث دوبله‌ی مردان باشد؛ خود حضرت شریعتی هم دراین رابطه توضیحی ندارد و با طرح یك شعار و بدون ورود به بحث حقوقی قضیه، مساله را درز می‌گیرد. در واقع جنابش در یك جمله‌ی ساده این مساله‌ی حقوقی پیچیده را می‌بندد و به شعار «عدالت اسلامی در همه‌ی زمینه‌ها» بسنده كرده، خود و پیروان مسلمانش را از عذاب تحقیق و تفحص در چند و چون قضیه راحت می‌فرماید.
در رابطه با تعدد زوجات هم شریعتی بر همین نظر عبدالحمید آیتی منتها با جملاتی شسته/رفته‌تر تاكید می‌كند كه: «مردان در جاهلیت هزارها زن می‌گرفته‌اند [كدام مردان] و محمد پیامبر آمده است كه این بی‌نهایت ِ باز را به یك بی‌نهایت ِ بسته‌ی دو دو، سه سه و چهار چهار و هر آنچه كه مالكش شوید و… هرچقدر كه در ازدواج موقت بخواهید، و از كنیزان و اسیران … حق مردان مسلمان را تقلیل داده است!
اساس «برهان‌های قاطع» این توجیه كنندگان قوانین مادون قرون وسطایی اسلامی هم این است كه: «در این دایره‌ی بسته، آزادی زنان و حقوق عادلانه‌ی ایشان تنها در كنف حمایت متولیان دین عدالت گستر اسلام امكان تحقق دارد و نه در هیچ جای دیگری!»
در آیه‌ی شماره‌ی 12 هم همچنان بر قانون نصف‌الارث بودن زنان در رابطه‌های متفاوت وارث و مورث تاكید شده است. و باز هم در انتهای آیه: «این اندرزی است از الله به شما و الله دانا و بردبار است.»
در آیه‌ی بعد [ش13] هم برای دو قبضه كردن این احكام آمده است كه: «این‌ها احكام الله است. هركس از الله و پیامبرش فرمان برد، او را به بهشت‌هایی كه در آن نهرها جاری است، در آورد و همواره در آنجا خواهد بود و این كامیابی بزرگی است.» به بیانی دیگر جایزه‌ای هم برای كسانی كه این احكام الهی را مجری می‌دارند، مقرر شده است و آن بهشت‌هایی است با نهرهایی كه در آن جاری است و…
در آیه‌ی بعد [ش14] «و هر كه از الله و رسولش فرمان نبرد و از احكام او تجاوز كند، او را داخل آتش كند و همواره در آنجا خواهند بود و برای اوست عذابی خوار كننده.»
اما جالب‌ترین بخش این سوره در رابطه با زنانی است كه به كنترل جنسی/دینی مردانه تن در نداده‌اند و براساس خواست و تمایل خودشان با مردی رابطه برقرار كرده‌اند. لفظ «فحشا» هم كه در زبان فارسی بسیار از آن استفاده می‌شود، بیشتر در رابطه با زنانی است كه به رابطه‌ای خارج از این نوع ازدواج‌ها تن داده‌اند؛ به این معنی كه مردان مسلمان حق دارند از هر زنی كه ایشان را خوش آمد، دو دو، سه سه و چهار چهار و یا هر كه را كه مالك شدند، هم‌چنین از كنیزان و اسیران هر كه را كه خواستند و توانستند به بسترشان بكشانند، اما برای زنان هرگونه ارتباطی خارج از این قوانین مردانه، حكم فحشا و فساد را دارد.
«و از زنان شما آنان كه مرتكب فحشا می‌شوند، از چهار تن از خودتان بر ضد آن‌ها شهادت بخواهید. اگر شهادت دادند زنان را در خانه محبوس دارید تا مرگشان فرا رسد یا الله راهی پیش پایشان نهد.» [آیه‌ی شماره ی15]
این البته از رقیق‌ترین نوع تنبیهات دینی/مردانه‌ای است كه برای زنانی كه به «فحشا» متهم می‌شوند، و اتهامشان هم با چهار شاهد مرد، دو قبضه جرم تلقی می‌شود، مقرر شده است. مشخص هم نیست كه چنین زنانی چگونه جرات می‌كنند در برابر چشمان باز و دهان‌های باز مانده‌ی این گونه مردان، تا آخر قضیه‌ی رابطه‌شان را به تماشا بگذارند، تا جماعت چهار نفره‌ی شاهدان [7] بعدها به محكمه بروند و مشاهداتشان را در محكمه‌های «شرع مقدس» گواهی بدهند؟!
تاسف‌انگیز این ‌كه در تفاسیر قرآنی، غلظت این تنبیهات مرتبا بالاتر و بالاتر می‌رود، تا به مرحله‌ی سنگسار می‌بالد. البته بنا بر نظر «ابن وراق» در كتاب «اسلام و مسلمانی» [8] با ترجمه‌ی مسعود انصاری؛ در قرآن‌های اولیه حکم سنگسار وجود داشته است، ولی بعدها این قسمت را از قرآن حذف كرده‌اند. خود محمد و علی هم بارها حكم سنگسار را در مورد قربانیان كاستی‌های تربیتی/فرهنگی/اقتصادی جامعه‌شان اجراء كرده‌اند!
در این سوره اما به آزردن دو تنی كه مرتكب «فحشا» شده‌اند، بسنده شده است: «و آن دو تن را كه مرتكب آن عمل شده‌اند، بیازارید…» [آیه‌ی شماره‌ی16]
لازم به توضیح است كه بخش بعدی این آیه كه «چون توبه كنند و به صلاح آیند، از آزارشان دست بردارید…» به بخش منسوخ این كتاب تبدیل شده است و متهمین به خروج از دایره‌ی كنترل جنسی [زنان] نهایتا تنها میدان سنگسار را انتظار خواهند كشید!
در آیه‌ی شماره‌ی 24 حكم «غریبی» صادر شده است كه زمینه‌ی عملی بیشتر تجاوزات جنسی‌ است كه مردان مسلمان در یورش به دیگر سرزمین‌ها از آن الهام گرفته‌اند: «و نیز زنان شوهردار بر شما حرام شده‌اند؛ مگر آن‌ها كه به تصرف شما درآمده‌اند.»
این حكم یكی از حكم‌هایی بوده است كه زنان كشورهای غیرمسلمان را به عنوان غنیمت جنگی [حتی زنان شوهردار را] نصیب دلپذیری برای مجاهدین و غازیان جنگهای مذهبی می‌كرده است. توجه بكنیم كه جریان موسوم به طالبان نیز در كشور افغانستان با تكیه به همین آیه و آیاتی نظیر آن، هرگونه تجاوزی به زنان مسلمان كشور افغانستان را حلال و حق اسلامی خود می‌شمرده‌اند. در جنگ بین ایران و عراق هم [هر چند كه حكومت اسلامی از افشای علنی این داستان بیم دارد] زنان ایرانی بسیاری در مناطقی كه چندی تحت سلطه‌ی نیروهای عراقی بود، مورد تجاوز و «تصرف» قرار گرفتند؛ خیلی از ایشان هم باردار شدند كه عمال حكومتی [لابد] برای پاك كردن این ردپای اسلامی، فرزندان «دورگه‌»ی این زنان مسلمان ایرانی را پس از پاكسازی منطقه تحت عنوان حرام‌زاده سر به نیست كرده‌اند.
همین داستان را ما در تراژدی هولناك‌تری در زندان‌های حكومت اسلامی هم به جان تجربه كرده‌ایم كه زنان ایرانی با هر باوری در هر بازجویی، بی‌نمازی یك پاسدار اسلام جیره‌اش است. شیخ حسین‌علی منتظری [هم در زندگی‌نامه‌اش و هم در نامه‌هایی كه به محضر نامبارك امام جماران نگاشته است] به نوعی به این نوع «تصرفات» بر زنان زندانی اذعان دارد؛ داستان تجاوزها با آلت و با باتوم و با شیشه‌ی نوشابه در زندان‌های اسلامی پس از دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری و اعتراض مردم به تقلب در انتخابات نیز، از آن تراژدی‌های دردناک تاریخ ماست. من در کتاب «نه روسری، نه توسری، مملکت دوست پسری» مفصل در این مورد نوشته‌ام.
كارگزاران حكومت اسلامی در زندان‌ها فرزندان این زنان را پس از این كه در شرایط اسفناكی در زندان به دنیا می‌آمده‌اند، سربه نیست می‌‌كرده‌اند. در واقع این زنان مسلمان هم كه از خانه‌هاشان و در كشور خودشان دزدیده شده و به زندان‌ها كشانده می‌شوند [هم] مشمول همان قانون اسلامی «هر چه را كه مالك آن می‌شوید؛ حتی زنان شوهردار» هستند؛ داستان تجاوز به دختران باكره هم در شب‌های پیش از اعدام، داستانی به واقع شرم‌آور از همین تفسیرهای علمای شیعی از منابع دینی است.
آنچه می‌خواهم در این بحث نشان بدهم، زمینه‌هایی است كه دست مردان مسلمان را برای هر گونه تجاوزی به حریم زنان باز گذاشته و هم چنان باز می‌گذارد. در واقع همین آیات قرآن و رفتار و گفتار محمد و علی هستند كه هرگونه تجاوزی به حقوق انسان‌ها و بخصوص زنان را توجیه می‌كنند. زنانی هم كه به این تفاسیر و این برداشت‌ها از منابع مذهبی گردن نمی‌گذارند، اتهام والای «فاحشه» را یدك می‌كشند كه برایشان انواع و اقسام شكنجه‌ها و تنبیه‌ها و آزارهای جسمی و روانی به عنوان دستورالعمل انشاء شده است!
«… و باید كه «این زنان اسیر كه ایشان را نكاح [9] می‌كنید» پاكدامن باشند، نه زناكار و نه از آن‌ها كه به پنهان دوست می‌گیرند و چون شوهر كردند، هرگاه مرتكب فحشا شوند، شكنجه ‌ی آن‌ها نصف شكنجه‌ ی زنان آزاد است…» [آیه‌ی ‌شماره‌ی25]
در پانویس شماره‌‌ی 9 كتاب در همین صفحه در توضیح زنانی كه خارج از خواست مالكانشان به دیگری دل بسته و با ایشان رابطه برقرار كرده ‌اند، توضیح مكرر داده می‌شود كه: «مراد، زنانی هستند كه در جنگ با كفار مسلمان شده ‌اند.» یعنی همان دختران و یا زنان شوهرداری كه به عنوان غنیمت جنگی بین غازیان و مجاهدین اسلام تقسیم شده‌اند.
در حكومت فعلی اسلامی در ایران چون چنین جنگی موضوعیت نیافت [با تمام تلاشی كه حاكمان اسلامی برای صدور اسلامشان به «دارالكفر» و «دارالحرب» [10] عراق و دیگر كشورها كردند] این بلایای اسلامی مستقیما بر سر زنان مسلمان و غیرمسلمان شهروند ایرانی نازل شد و ایشان بودند كه حكم غنایم جنگی را یافتند و به ایشان تجاوزها شد و بر ایشان تحقیرها و تخفیف‌ها روا شد!
در آیه ‌ی بعد [ش34] زمینه‌ ی خیلی از نابرابری‌هایی كه همگی به احكام اسلامی تعبیر می‌شوند، زمینه ‌ی نظری یافته است: «مردان، از آن جهت كه خدا بعضی را بر بعضی [دیگر] برتری داده است، و از آن جهت كه از مال خود نفقه می‌دهند، بر زنان تسلط دارند.»
این البته دلیل نارسایی است كه چون مردان به زنان نفقه می‌دهند، پس اجازه دارند بر ایشان مسلط باشند؛ چرا كه همسر اول محمد [خدیجه] زن ثروتمندی بود و زندگی‌ محمد را تامین می‌كرد. در واقع محمد با برخورداری از امكانات خدیجه بود كه توانست از تلاش معاش رهایی یابد و همه‌ی وقتش را به تدارك پیاده كردن دین اسلام اختصاص دهد. ابوالقاسم پاینده در پیشگفتاری كه بر قرآن فارسی‌اش نوشته است، در این رابطه می‌نویسد: «محمد بیست ساله پس از ازدواج «به بركت مال خدیجه [دیگر] غم معاش نداشت و برای تفكر در وضع موجود… فرصت كافی داشت و بیشتر اوقات خویش را در كوه و صحرا به خلوت و تفكر به سر می‌برد.»[11]
بنابراین نفقه دادن نمی‌تواند دلیلی بر برتری بعضی بر بعضی دیگر باشد. به بیانی دیگر اگر مبنا نفقه دادن باشد، مردانی كه از زنانشان نفقه می‌گیرند [مثل خود محمد] هیچ دلیلی برای سلطه بر زنانشان ندارند و می‌باید عینا در همان رابطه‌ی رفتاری زنانی كه از شوهرانشان نفقه می‌گیرند، زیر سلطه‌ی همسرانشان قرار گرفته و حقوقشان سلب شود.
با این تفسیر حقوقی، زنانی كه كارمند و كارگرند و هزینه‌ی زندگی‌شان را خود تامین می‌كنند، یا از ارث و میراث خانوادگی برخوردارند، از این دایره‌ی كنترل جنسی و سلطه‌ گری خارج می‌شوند، و سلطه محدود می‌شود به زنانی كه از مردانشان نفقه می‌گیرند.
اما داستان پیچیده‌تر از این حرف‌هاست؛ حتی اگر بپذیریم كه در همین دستگاه اسلامی، كار در خانه و كار در بیرون از خانه [با چشم بستن بر دلایل جنسی] نوعی تقسیم كار است، نمی‌تواند دلیلی برای برتری و تسلط مردان باشد!
به ذكاوت ویژه‌ای نیاز نیست تا پی ببریم كه میدان تسلط مردان بر زنان، با تاكید مشخص بر برتری جنسی مردان بر زنان، اساسا یك فرمان الهی است و بهانه‌ی نفقه دادن هم از آن بهانه‌هایی است كه موضوعیت چندانی ندارد. كما این كه در قرآن مسلمانان و در رابطه با زنانی كه درآمدی و یا پولی دارند، مطرح می‌شود كه برای تصاحب ثروت و مهریه‌ی زنان، به ایشان «تهمت زنا» نزنید تا اموالشان را به غارت ببرید. ظاهرا همان زمان‌ها هم آقایانی بودند که برای تصرف اموال زنانشان، به این «مهم» همت می‌گماشتند و به دروغ زنانشان را به «زنا» که حکم سنگسار را دارد، متهم می‌کردند، تا اموال و ارث و میراثشان را به یغما ببرند.
مرحله‌ی بعدی باز هم تاكید بر كنترل جنسی زنان در دایره‌ای است كه برای مردان مسلمان شرعا و عرفا نهادینه شده است: «پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوی، غفیفند و فرمان خدای را نگاه می‌دارند…» [ش34]
این آیه‌ هنوز تمام نشده است و در ادامه‌ی این كنترل جنسی زنان، همان حكمی صادر می‌شود كه محمد در بخشی از حجه ‌الوداع به عنوان وصیت‌ نامه‌ی سیاسی‌اش بر آن تاكید كرده است: «و آن زنان را كه از نافرمانی شان بیم دارید [نه این كه نافرمانی كرده‌اند] اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری كنید و بزنیدشان. اگر فرمانبرداری كردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید.» [ش34]
دایره‌ی كنترل جنسی اسلامی در مستندترین و اساسی‌ترین سند اسلامی یعنی «قرآن» این چنین تعریف می‌شود: تسلط مردان، عفت و نجابت زنان، و در صورت احتمال عدم فرمانبرداری، شكنجه و آزار جسمی و روحی زنان؛ هم ‌چنین تقلیل حقوق ایشان به نیمه‌ی حقوق مردان و در همین رابطه ایشان را نیمه‌ی مرد و ساخته و پرداخته شده از اضافاتِ گل مرد انگاشتن، یا از دنده‌ی چپ مرد آفریده شدن!
لازم به تاكید است كه من چند آیه‌ی ویژه‌ را كه در رابطه با كنترل جنسی زنان است، از میان آیات متعدد این سوره دستچین كرده‌ام. قصدم هم تفسیر و یا به روال كار مذهبیونِ دمده و دفرمه و رفرمیست، تاویل و توجیه آن‌ها نیست؛ بلكه گشودن گرهی است كه برای خیلی از ما ایرانیان هم ‌چنان ناگشوده و ناشناخته مانده است؛ و چون ما ایرانیان بیشتر شنونده و گوینده هستیم، تا خواننده و پژوهشگر [آن هم در این حیطه‌ها كه به آینده و زندگی‌مان لطمه‌ها می‌زند] بررسی این كتاب كه زمینه‌ی نظری رفتار مردان مسلمان ایرانی را نشان می‌دهد، الزامی چند صد باره می‌یابد!
در آیه‌ی شماره‌ی 57 به مردان مسلمانی كه همه‌ی وعده‌های پیامبر اسلام را باور كرده و دستورات دینی‌شان را انجام داده‌اند، بجز جوی‌های شیر و عسل كه «تا ابد در آنجا خواهند ماند» زنانی نیز پیشكش می‌شود كه به تملكشان در می‌آیند كه «در آنجا صاحب زنان پاك و بی‌عیب شوند و…»
لابد برای ذهن ایرانی/اسلامی هموطنان ما ترجمه‌ای رساتر از آیات پیشین برای «زنان پاك و بی‌عیب» نیست كه این مومنان تصاحب و تصرفشان می‌كنند.
این چند جمله، تمامی «حقوق»ی است كه در سوره‌ی مبارک 176 آیه‌ای نساء [سوره‌ی زنان] در مورد «زنان» نازل شده است!
سوره‌ی نور نیز یكی دیگر از همین معدود سوره‌های قرآن است كه در چند آیه‌ی آن در رابطه با زنان سخن رفته است.
نام این سوره‌ از آیه‌ی سی و پنجم این سوره وام گرفته شده است؛ در مدینه انشاء شده، 64 آیه دارد و بیست و چهارمین سوره‌ی قرآن است. اولین آیه‌ی این سوره تاكیدی است بر واجب بودن [احكام] این سوره و دیگر سوره‌های قرآن، با همان قافیه‌ی همیشگی لعلكم تذكرون و لعلكم تفقهون و لعلكم تعقلون و… این گونه لعلكم‌ها. بعد از این تاكید مشخص در همان بدو ورود به سوره در آیه‌ی دوم آمده است:
«زن و مرد زناكار را هر یك صد ضربه [شلاق] بزنید!»
بعد هم با این حكم الله بر قساوت هرچه تمام‌تر بر زنان و مردانی كه متهمند خارج از روابط دینی با هم رفت و آمدی داشته‌اند، تاكید شده است: «و اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، مبادا در حكم «الله» نسبت به آن دو [دو متهم] دچار ترحم شوید، و [البته] باید كه به هنگام شكنجه كردنشان گروهی از مسلمان و مومنان [حتما] حضور داشته باشند.» [آیه‌ی 2]
مرحله‌ی بعدی انشای حكم به نوعی آپارتاید پهلو می‌زند. بدین گونه كه مرد زناكار نمی‌تواند بجز زن زناكار و یا مشرك را به همسری انتخاب كند، و این [ازدواج زن و مرد زانی] با مومنان حرام است.
این كه چرا محمد دو واژه‌ی «شرك و زنا» را در كنار هم و در ارزشیابی مفهومی هم‌ردیف ِ هم قرار داده است، بر من معلوم نیست. شاید خواسته است تاكید كند كه شرك یا كفر هم عینا حكم همان زانی و زانیه را دارد و مشركان را نیامده است كه به عقد شرعی و دائمی مومنان درآیند.
این ‌كه چرا شكنجه‌ی گناهكاران جنسی [گناهكار در چشم این مكتب] حتما باید در برابر چشمان همه‌ی مومنان باشد، بازهم بر من معلوم نیست؛ چرا كه در گفته‌هایی منسوب به محمد یا همان «الله» هست كه باید آبروی مومنان را در هر شرایطی حفظ كرد. شاید هم در دیدگاه محمد «متهمین به زنا» اساسا از حیطه‌ی حمایت این دین خارج شده، براساس آیه‌ی سوم سوره‌ی نور حكم مشرك را پیدا می‌كند.
خانواده‌های مذهبی/سنتی ما حتما به یاد دارند كه برای بانوان مسلمانِ حاجی بازاری‌ها و همسران مخفی علما در بیت‌هاشان، تنها خواندن بخش نخست این سوره به عنوان تكلیف مذهبی تاكید شده است. هم چنین تاكید شده است كه زنان مسلمان نباید سوره‌ی یوسف را بیاموزند. حتی انجام عبادات برای زنان، همسران، دختران و خواهران و كلا «متعلقه‌»های این مومنین، جز با اجازه‌ی كتبی و شفاهی صاحبان و اربابان و آقایان ایشان قابل پذیرش نیست و اگر هم این بانوان برخلاف میل «مالكینشان» به عباداتی پرداختند، از سوی الله از ایشان پذیرفته نخواهد شد.
«حق شوهر بر زن آن است كه بدون اجازه‌ی او، جز روزه‌ی واجب نگیرد و اگر گرفت، گناهكار است [و از او] نپذیرند. و بدون اجازه‌ی او [مرد] چیزی از مال او را به كسان ندهد؛ اگر داد ثوابش از شوهر و گناه [آن] از زن است. و از خانه‌ی او [مرد] بی‌اجازه بیرون نرود و اگر رفت، خداوند و فرشتگان ِغضب، او را لعنت كنند، تا توبه كند یا بازگردد؛ اگر چه شوهرش ستمگر باشد!»[12]
در چند آیه‌ی بعد سوره‌ی نور هم [چون معمولا زنی و یا مردی روابط‌شان را در معرض تماشا نمی‌گذارند و در خلوت و تنهایی و بدور از اغیار به این كار می‌پردازند] روشی به صاحبانِ این زنان از طرف قرآن آموزش داده می‌شود كه لازم نیست حتما چهار شاهد عادل مرد بر زنای این زنان شهادت بدهند، بلكه اگر یك شاهد، چهار بار سوگند یاد كند، حكم همان چهار شاهد مرد عادل را خواهد داشت و زن و مرد متهم با این سوگند چهار باره، مشمول حكم آیه‌ی دوم سوره‌ی نور شده، در برابر چشمان مردم شكنجه [و بر اساس تفاسیر قرآنی سنگسار] خواهند شد. البته در این میان ارفاقی هم برای زنان متهم در نظر گرفته شده است كه:
«اگر زنی چهار بار سوگند بخورد كه مرد دروغ می‌گوید، حد از او برداشته می‌شود.»
ولی ما چنین ارفاقی را در این زمینه در حكومت اسلامی فعلی حاكم بر ایران، نه در جایی خوانده‌ایم و نه از كسی شنیده‌ایم؛ در این رابطه پرسشی كه به ذهن می‌رسد این است كه: چگونه می‌توان انسان‌هایی را تنها با اتهام، بدون شاهد، بدون دادگاه و بدون دلیل مشخصی در برابر دیدگان هراسان دیگر شهروندان، این گونه و با این شیوه‌های فجیع از زندگی محروم كرد و سنگسارشان كرد؛ لابد خود علما بهتر می‌دانند!
در ادامه‌ی این آیات هم اشاره‌ای است به داستان افك و تهمتی كه بر عایشه همسر پیغمبر زده شده است.
بد نیست بنویسم آن‌هایی كه ادعا می‌كنند حكم سنگسار در متن قرآن وجود ندارد، و «سنگسار از سنت اعراب قبل از اسلام به متن اسلام راه یافته، پس ربطی به اسلام ندارد» ناشیانه فراموش می‌كنند كه برای استخراج فروع دین و احكام قصاص و… قرآن تنها منبع مورد مراجعه‌ی اسلامیون نیست. «ابن وراق» در كتاب «چرا من مسلمان نیستم» كه با عنوان «اسلام و مسلمانی» توسط مسعود انصاری به زبان فارسی برگردانده شده، نشان داده است كه سنگسار در قرآن وجود داشته، اما بعدها از متن قرآن حذف شده است. «ابن وراق» حتی از قرآنی یاد می‌کند که در کشور مصر و در دانشگاه الازهر دیده، ولی به او اجازه نداده‌اند از صفحات این قران کپی بردارد.
در نمونه‌ای دیگر مراسم حج هم از همان قوانین جاری اعرابِ قبل از اسلام به متن فروع دین اسلام راه یافته است. در همین راستا می‌توان از امام محمد غزالی قشری‌ترین شریعتمدار اسلام یاد كرد. غزالی نخستین کسی است که در تاریخ اسلام عنوان حجت‌ الاسلامی را تصاحب کرد. غزالی معتقد است كه هیچ دلیل و منطقی برای انجام مراسم حج نمی‌یابد، اما چون انجام این مراسم را یك دستور دینی می‌یابد، آن را به جای می‌آورد. یادآوری کنم كه حج نیز یك سنت عرفی اعراب قبل از اسلام است و با این كه بیشتر منطق تجاری داشته، تا دینی، اما باز هم به یكی از فروع دین اسلام تبدیل شده است.
برای آنانی كه ممكن است آگاهی نداشته باشند، تاكید می‌كنم كه روزه نیز یك سنت یهودی است و از شعائر یهودیان الگوبرداری شده است. قبله‌ی مسلمانان نیز تا پیش از تغییر جهت، همان قبله‌ی یهودیان «بیت المقدس» بود. اساسا سنت قبله داشتن و رو به سوی محل خاصی عبادت كردن هم از متن رسوم یهودیان به اسلام راه یافته است. سنگسار و كشتار كسانی كه خارج از ازدواج شرعی به رابطه‌ای دست یازیده‌اند [نیز] همین‌گونه از متن یهودیت كه مادر قوانین حقوقی و جزایی اسلام است، به متن اسلام راه یافته است.
در رابطه با حكم سنگسار نیز هرچند كه در قرآن به آزار و شكنجه‌ی كسانی كه خارج از ازدواج شرعی رابطه‌ی جنسی برقرار كرده‌اند، بسنده شده، اما خود محمد نه تنها حكم سنگسار را روا دانسته، بلكه خود نیز این حكم را اجراء كرده است. در کتاب «نهج ‌الفصاحه» كه مجموعه‌ی سخنان قصار، خطبه‌ها و تمثیلات محمد است و توسط ابوالقاسم پاینده جمع آوری و ترجمه شده، نیز بر این حكم مادون تمدن و عقب مانده و غیرانسانی تاكید شده است.
در این كتاب از قول محمد دست كم 35 بار در رابطه با زنا و زناكاران سخن رفته و مجازات‌های سنگینی به ایشان «بشارت» داده شده است. در بخشی از آخرین خطبه‌ی محمد موسوم به «حجه ‌الوداع» نیز این چنین بر اجرای حكم سنگسار پافشاری شده است: «ایهاالناس ان الله قد قسم لكل وارث نصیبه من المیراث ولا یجوز لوارث وطیته فی اكثر من الثلث و الولد للفراش و للعاهر الحجر…ای مردم… طفل از بستر به وجود می‌آید، و نصیب زناكار، سنگ است…» [13]
شیخ حسین‌علی منتظری كه به دلیل مرتبه‌ی بالای فقهی‌ كه نزد متشرعین داشت و در سال‌های آغازین پای گرفتن حكومت اسلامی به عنوان جانشین بر حق سید روح‌ الله خمینی مشخص شد، و بعدها در دعوای قدرت بر سر مساله‌ی رابطه با امریكا و داستان موسوم به ایران گیت و قضیه‌ی «كیك و كلت و انجیلی» كه امریكائیان و اسرائیلیان برای سید روح‌ الله خمینی آوردند، با مثلث شوم سید احمد خمینی، سید علی خامنه‌ای و شیخ علی اكبر رفسنجانی دچار زحمت شده، از راس هرم قدرت به پائین پرت شد، نیز طی استفتایی كه در رابطه با توقف [و نه لغو] حكم سنگسار، از او شد، بر الزام انجام این احكام قرون وسطایی پای فشرده است. این فرد همچنین سنگسار را یك حكم اسلامی/قرآنی و سنت پیامبر و امامان شیعه شناخته و معرفی كرده است. منتظری در رساله‌ی عملیه‌اش كه در سایت اینترنتی‌اش درج شده، در رابطه با سنگسار چنین دیدگاهی دارد: «مرد زناكار و محصن را برای سنگسار تا كمر و زن را تا نزدیكی سینه در گودالی دفن می‌نمایند.» [14]
مساله‌ی 3008 از رساله‌ی منتظری:
اگر کسی با یکی از زن‌هایی که محرم نسبی او هستند [مانند مادر/خواهر/دختر برادر....] زنا کند؛ برخی از فقها فرموده‌اند که حدش کشتن است. ولی مفاد بعضی از اخبار این است که با شمشیر یک ضربه به گردن او می‌زنند و اگر زنده ماند، باید او را در حبس نگاه دارند، تا بمیرد و احوط رعایت این دستور است...
مساله‌ی 3010
اگر مرد کافری با زنی مسلمان زنا کند، حد او کشتن است و اگر هنگام اجرای حد مسلمان شود، حد از او ساقط نمی‌شود.
مساله‌ی 3011
اگر مرد یا زن آزادی که بالغ و عاقل است، به اختیار خود زنا کند، حد او 100 تازیانه است. [در قرآن 80 تازیانه است و کسی که شهادت دروغ بدهد در قرآن حدش 100 تازیانه است] اگر سه مرتبه زنا کند و در هر دفعه تازیانه‌اش بزنند، در مرتبه‌ی چهارم حد او کشتن است. ولی مرد محصن؛ یعنی مردی که زن دائمی دارد و در حالی که بالغ و عاقل و آزاد بوده، با او نزدیکی کرده، و هر وقت هم می‌خواهد، می‌تواند با او [با زنش] نزدیکی کند، اگر چنین مردی به اختیار خود با زنی که بالغه و عاقله است، زنا کند، پس اگر پیرمرد است او را صد تازیانه می‌زنند و بعد سنگسار می‌کنند. و اگر جوان است سنگسار می‌کنند و بنابر احتیاط واجب تازیانه نمی‌زنند؛ و همچنین است زن محصنه، یعنی زن بالغه‌ی عاقله‌ی آزادی که شوهر دارد و شوهرش با او نزدیکی کرده است و فعلا نیز شوهر در اختیار اوست. اگر چنین زنی به اختیار خود زنا دهد، همین حکم را دارد [یعنی سنگسار و تازیانه]
مساله‌ی 3012
زنا به یکی از دو راه ثابت می‌شود. اول این که خود زنا کننده، اگر بالغ و عاقل و آزاد باشد، به اختیار خود چهار مرتبه اقرار کند و بنا بر احتیاط اقرار باید در بیش از چهار جلسه باشد... دوم این که چهار مرد عادل شهادت دهند، به رویت زنا و اگر سه مرد و دو زن هم شهادت دهند، بنا بر اقوی کافی است. [15]
سید محمود طالقانی نیز كه یكی از مراجع مسلم تشیع و یكی از ملایان باصطلاح مدرن و غیرقشری معاصر ایران است و در سال 1340همراه با مهدی بازرگان و یدالله سحابی «نهضت [مذهبی] آزادی» را تاسیس كرد، در جلد چهارم كتاب «پرتوی از قرآن»اش بر همین حكم تاكید می‌كند: «[در] خانه نگه داشتن زنی كه دچار انحراف شده، تا اصلاح شود، مرحله ‌ی ابتدایی [اجرای حكم سنگسار] است. و باید پنهان باشد. و اگر [این اتهام] آشكار و علنی اثبات شد، باید در دیدگاه عمومی «ملاء عام» حد تازیانه [جلد] یا سنگسار [رجم] اجراء شود.»[16]
لازم به تاكید است كه سید محمود طالقانی همچنان به عنوان ملایی میانه‌رو و متمدن [شوخمندانه] از سوی جریان ملی/مذهبی‌‌های داخل و خارج كشور عنوان می‌شود. تمام حكم‌های فقهی و جزایی و حقوقی او هم در رابطه با زنان و دگراندیشان و دیگر نابرابری‌های اسلامی نیز از سوی این جماعات و جریان قشری مذهبی مجاهدین خلق تاكید و تائید می‌شود. برای نمایش دیدگاه عقب افتاده و ضد انسانی «پدر طالقانی» [17] بد نیست به تفسیر سوره‌ی حمد او نگاهی بكنیم: «در روایات «مغضوب علیهم» تطبیق بر یهود شده، و «ضالین» بر نصاری؛ با توجه به وضع روحی و اخلاقی یهود و نصاری، اینان مصداق واضحند؛ زیرا طرز تفكر عمومی یهود، سرپیچی از حق و كمال است؛ یهود از جهت تربیت نژادی و غرور دینی، جهان و مردم جهان را مال و ملك خود می‌داند و چنین معتقد است كه خدا، خدای یهود و دنیا از آن یهود، و مردم آن بردگان یهود و سرای جاویدان برای یهود است.» [18] و در تفسیری دیگر «[به] راستی كفر و سرپیچی یهود از اسلام، منشاء پراكندگی و سرگردانی مردم دنیا گردید.» [19]