onsdag 18 juli 2012

چرا نباید یک آلترناتیو سیاسی شکل گیرد؟

*با توجّه به همهء تجارب سیاسی از گذشته تا بامروز، آگاهیم، در همان دورانِ آغازین که جمهوری اسلامی، «جمهوری» نوبنیادی بود، شمار کثیری از فعالین سیاسی و فرهنگی کشورمان به سبب سرکوب خونین همین نظام اسلامی ناچار به ترک کشور شدند تا در برون مرز مأمنی برای مبارزات و کوششهای خود بیابند. امّا تیم های ترور ساخته شده دستِ رهبران جمهوری اسلامی، با قتل و سربریدن مبارزین در خارج از کشور، به کسی مجالی ندادند تا با بر پا کردنِ یک نهاد اپوزیسیونال فراگیر در تبعید کاری را از پیش برند. منتها امروز آن روش خشونت و ماشین آدمکشی موقتا ً، بنا به مصلحت روزگار و فشارهای بین المللی، به کناری گذاشته شده است. ولی سرمداران جمهوری اسلامی اینبار «سفیران حسن تفاهم» به خارج از کشور گسیل داشته اند با همان هدف مشخص؛ اجازه ندهید مخالفین حکومت در نهادی گسترده و فراگیر با یکدیگر متحد شوند. راهکار مشخص رسیدن به این هدف هم مشخص شده است؛ حمله و تخریب شخصیت ها و تشکل های سیاسی مورد اعتماد مردم که گمان میرود روزی در سامان بخشیدن به شکل گیری یک آلترناتیو سیاسی ایفاء گر نقشِ مؤثری باشند. ولی شوربختانه مشاهده میشود، تا بامروز، این «سفیران حُسن تفاهم» جمهوری اسلامی تا حدودی موفّق بوده اند تا نبض و فضای سیاسی در خارج از کشور را در اختیار خود گیرند و آنرا متأثر از اهداف سیاسی خود کنند. تحقق چنین رویدادِ ناخجسته ای یک دلیل مشخص دارد؛ تمکین و همراهی آن عده از فعالین سیاسی و شناخته شده «اپوزیسیون» با این کنشگران خط امامی سابق درهمین کنفرانس های رنگ و وارنگی است که هر روز با هزینه های سنگین در اقصی نقاط دنیا برگزار میشود. نتیجه مشخص چنین ارتباطات سیاسی نامبارک هم، همان تقویت و مشروعیت بخشیدن به اندیشه سیاسی است که وابستگانِ بیت «رهبری» جهت زمین گیر کردن اپوزیسیون از داخل به برون مرز سوغات آورده اند. بهررو این همان بی تعادلی سیاسی و اختلال فکر است که اپوزیسیون در برون مرز سالها است بدان دچار شده است که یقینا ً مهندسین ابقای جمهوری اسلامی در داخل در ایجاد و تعیین چنین خط مشی و شرایط نامتعادل سیاسی در خارج از کشور ایفاءگر نقش اصلی هستند.بی گمان حضورِ جواد خادم پس از 30 سال کناره گیری از سیاست، بعنوانِ یکی از 6 اعضای کمیتهء برگزار کننده کنفرانس بروکسل، از شگفتی های این نشست بود. بیشترین شناخت من در موردِ جواد خام در رابطه با نقش و مسئولیت های او در قیام نوژه، از طریق نوشته «مارک گاسیوروسکی»، استاد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی «لوئیزیانا»، میباشد. آنچه که من از نوشته «مارک گاسیوروسکی» در مورد جواد خادم و قیام نوژه دریافتم این است که او در مقطع شکل گیری شبکه نظامی پایگاه شاهرخی موسوم به نوژه در سال 1980، از سوی دکتر شاپور بختیار مأموریت می یابد تا کمکهای مالی و لجستکی لازم که از خارج به داخل توسط دکتر بختیار ارسال میشد، آنها را در اختیارِ گروه نظامیان قیام نوژه قرار دهد. میدانیم بعدها طرح قیام نوژه توسط عوامل داخلی و یا احیانا ً خارجی لو میرود و بلافاصله سازماندهندگان اصلی این قیام جسورانه دستگیر و بدستور آیت الله خمینی اعدام میشوند. البتّه بسیاری از شرکت کنندگان در قیام نوژه لو نمیروند، دستگیر نمیشوند و بعدها بخارج از ایران می گریزند تا در یک فرصت مناسب با سازماندهی جدید، پیکارِ دیگری را بر علیه جمهوری اسلامی تدارک ببینند. امّا امروز پس سه دهه سرکوب خونین کوشندگان نوژه، مجددا ًمشاهده میشود که جواد خادم بناگهان با برگزاری کنفرانس بروکسل مجددا ً پا به صحنه سیاست میگذارد تا برای سازماندهی جنبش اعتراضی دیگری موسوم به جنبش سبز، اقدامات ضروری را بکار بندد. حیرتِ من در این رابطه بیشتر اظهارات و بخشا ً مطالبات سیاسی کنونی جواد خام در کنفرانس بروکسل در رابطه با جنبش سبز است که بسیار متفاوت تر از آن مطالبات سیاسی است که او در 32 سال پیش در ارتباط با قیام نوژه پیگیر آن بود. من بسیار در شگفت هستم که چگونه ممکن است کنشگر سیاسی با چنان پیشینه و انگیزه های سیاسی، بناگهان امروز با رهبران برگمارده جنبشی همراه شود که درغایت برای حفظ نظام جمهوری اسلامی و اخلاقیات این نظام مذهبی تلاش میکنند؟! امّا بهررو شاید این تعجب من با توّجه به همهء فراز و نشیب های جامعه سیاسی ایران، قدری بیمورد باشد اینکه بواقع این واقعیت های امروز در این جامعه است که گاه بسیار دشوار میشود تا جایگاه سیاسی واقعی افراد را بدرستی تشخیص داد که در کجا ایستاده اند. بی گمان یکی از دلایل عدم اعتماد گستردهِ شهروندان ایرانی نسبت به جامعه سیاسی و روشنفکری ایران، همین بی تعادلی سیاسی است که امروز جزئی از پرنسیپ و اخلاقیات کنشگرانِ سیاسی ایران شده است. و بخشا ً شاید همین بی تعادلی در جامعه سیاسی ایرانی است که موجب ماندگار شدن جمهوری اسلامی، بعنوان یکی از بی اخلاق ترین و خشن ترین رژیم های تاریخ بشری شده است.
امّا اجازه بدهید به سر اصل مطلب بروم و پیش ازهر داوری دربارهِ دیدگاههای سیاسی جواد خادم، به پای مباحاث و نقطه نظرات سیاسی آقایان امیر حسین گنج بخش و سپس مجتبی واحدی (نماینده و سخنگوی شیخ مهدی کروبی در خارج از کشور) بنشینیم که هردوی این آقایان هموارهِ اظهار داشته اند؛ پیوندی مستحکم با نظرگاهها و اهداف سیاسی جنبش سبز و رهبران بر گمارده این جنبش در داخل کشور دارند. بعبارتی دیگر همهء تلاش و قصد این عده در برون مرز دنبال کردن و تحقق اهدافِ جنبش سبز و رهبران آن در داخل کشور میباشد.
امّا نکته مهّم و مشترکی که بیشتر در اظهارات سیاسی امیر حسین گنج بخش، جواد خادم و مجتبی واحدی در پانلِ برنامهء تلویزیونی «افق » (مورخ 10 ژوییه 2012) برجسته است، این است که هر سه آقایان تأکید دارند که یکی از اهدافِ کنفرانس بروکسل میبایست حمایت بی چون و چرا از جنبش سبز و اهداف این جنبش در داخل کشور باشد. در همین رابطه امیر حسین گنج بخش به صراحت اظهار میدارد: « ما خود را جزئی از جنبش سبز میدانیم و هدف ما این است که جنبش سبز تبدیل به یک مبارزه برای انتخابات آزاد شود». او در ادامه گفتار خود ابراز میدارد: «جنبش سبز، ما جمهوریخواهان را در کنار منتقدان (نه براندازان) نظام قرار داده است و اگر از نزدیک به زندانیان جنبش سبز نگاهی بیاندازید مشاهده خواهید کرد در بین آنها هم مخالفین نظام هستند و هم منتقدان نظام. اینها در خیابان هم سرنوشت شده اند و در زندان هم سرنوشت شان یکی است و رهبران نمادین این جنبش هم در زندان میباشند».
امیر حسین گنج بخش در رابطه با راهکار پیشنهادی خود، جهت پیشبرد حرکتهای اعتراضی جنبشِ موسوم به سبز، بر روی شعار «انتخابات آزاد» تأکید میورزد که این امر بنا به استدلال های او و برخی دیگر از همقطاران سیاسی اش، در همین جمهوری اسلامی ممکن است و سخت این خواست سیاسی با ماهیت و اهداف جنبش سبز و دیدگاه رهبران این جنبش در داخل کشور گره خورده است. امیر حسین گنج بخش تأکید میورزد؛ فعالیت های سازمان جمهوریخواهان ایران هم (سازمانی که ایشان یکی از اعضای مؤسس و مؤثر آن میباشند) حول این مسئله تمرکز یافته است. در همین رابطه امیر حسین گنج بخش اشاره میکند که هدف نیروهای سیاسی همراه با سازمان جمهوریخواهان ایران؛ دست یازیدن و تحقق این خواست سیاسی یعنی انتخابات آزاد در چارچوب همین جمهوری اسلامی است. او عمده سازمانهای سیاسی را که همراه با جمهوریخواهان در راستای تحقق شعار انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی همراه میداند عبارتند از؛ نیروهای ملی – مذهبی و سازمان راه سبز امید است (که در واقع سازمان راه سبز امید نمایندگی آقای موسوی در خارج از کشور را بعهده دارد).
امیر حسین گنج بخش در بخشی از اظهاراتِ انتقاد آمیز خود به برخی از دیدگاههای سیاسی در کنفرانس بروکسل میگوید: «در کنفرانس بروکسل یک نگاه دوگانه ای وجود دارد که درصدد است که یک آلترناتیو سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی بوجود آورد و یک دیدگاه دیگر در تلاش است با برگزاری چنین نشست هایی فضای بحث و گفتگو ایجاد کند». امیر حسین گنج بخش صریحا ً نگاه انتقاد آمیز خود نسبت به دیدگاه نخست را این چنین بیان میکند: « ما (منظور اتحاد جمهوریخواهان) بهررو مخالف آلترناتیوسازی تحت عنوان کنگره ملی و یا شورای ملی در مقابل جمهوری اسلامی هستیم و این مخالفت خود را هم بارها اعلام کرده ایم». امیر حسین گنج بخش از پروژه جمهوریخواهان در رابطه با تحولات سیاسی در ایران میگوید: «پیشبرد پروژه جمهوریخواهان در ایران در حال حاضر انتخابات آزاد است در دو سطح مطالباتی. یکی همهء نیروهای مدنی و سیاسی را جمع کنیم ولی رهبری این جنبش بدست نیروها و افراد سیاسی نیافتد، بلکه رهبری در اختیار نیروهای مدنی قرار گیرد. هدف دیگر ما ساختن و بافتن یک ائتلاف در درون جنبش سبز است که دوباره خودش را برای چالش های درون کشور آماده کند و نه ساختن اپوزیسیون درخارج از کشور».
البّته امیرحسین گنج بخش ابراز نگرانی خود را از برگزاری نشستها ی عمومی گروه بندی های مختلف اپوزیسیون در خارج از کشور را بصراحت اینگونه ابراز میدارد که ممکن است از خلال برگزاری چنین نشستهایی، یک آلترناتیو سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی سامان یابد که چنین رویدادی در تقابل با خواست جمهوریخواهان ایران است. امیر حسین گنج بخش در بخشی دیگر از صحبت های خود تأکید میورزد: «خط قرمز ما پروژه های سیاسی مبتنی بر فروپاشی نظام و تغییر رژیم است که با کمک های خارجی شکل میگیرند». او در همین رابطه میگوید: « بیانیه ما بیانیه صبر است».
در رابطه با تحولات آتی در کشور، امیر حسین گنج بخش در بخشی از صحبت ها خود ابراز میدارد: «چالش ما حاکمیت صندوق رأی در مقابل حاکمیت علی خامنه ای است و باور به انتخابات آزاد یک چیز داخل کشوری با مدیریت داخل کشور است و این در واقع دغدغه خاطر ما است در این شرایط». بعبارتی دیگر و بزعم او، خارج از کشوریها همچنان میبایست در همین تشتت و پراکندگی و نه در انسجام و اتحاد، و نه با اهداف سیاسی مشخص برای عبور از جمهوری اسلامی، بسر برند در انتظار بمانند تا رهبران برگمارده جنبش موسوم به سبز در داخل کشور با تعیین شعار معین و فاز بعدی «مبارزه» که یقینا ً غیر ساختارشکنانه خواهد بود دستور فرمان دهند. و بی شک آن خواست و شعار اصلی، همان شعار «انتخابات آزاد» برای اصلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی و تعدیل در قدرت ولی فقیه حکومت خواهد بود و نه برچیدن بساط جمهوری اسلامی. همان خواست مشخص سیاسی که از همان آغاز تا بامروز آقایان موسوی و کروبی در پی آن بودند و مشاهده کردیم که بالاخره در روزهای سرنوشت ساز، جنبشی را به جرم طرح شعارهای ساختارشکنانه به قهقرا و رخوت سیاسی کشاندند تا جمهوری اسلامی فرونپاشد. اجازه بدهید برای روشن تر شدن بیشتر اهداف سیاسی رهبران جنبش موسوم به سبز در داخل کشور به یکی از اظهارات میرحسین موسوی در پاسخ به گزارشگر رادیو بی بی سی توجه شما را جلب کنم که صریحا ً میگوید :« هدف جنبش سبز حفظ نظام ، تقویت وحدت ملی، احیای هویت اخلاقی نظام و باز سازی اعتماد ملی از خواسته های جنبش سبز است که جز با پذیرش حق حاکمیت ملی میسر نیست (بی بی سی، 6 سپتامبر 2009).
امّا آنچه که باز بیشتر در پانل تلویزیونی «افق» مورد شگفتی است، اظهارات اطمینان بخش جواد خادم به امیر حسین گنج بخش در رابطه با نگاه کنفرانس بروکسل و شخص او به جنبش سبز در داخل کشور است، بدین معنا که اساسا ً کنفرانس بروکسل در صدد تشکیل یک آلترناتیو سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی نیست. جواد خادم در پاسخ به پرسش امیرحسین گنج بخش که عنوان میکند که دست اندرکاران کنفرانس بروکسل قصد دارند در نهایت آلترناتیو سیاسی متشکل از 150 نفر در مقابله با جمهوری اسلامی بوجود آورند میگوید: «در واقع چنین قصدی نیست و این را خود آقای گنج بخش هم میداند و من بارها با ایشان صحبت کرده ام».
در ادامه جواد خادم میگوید: «از زمانیکه جنبش سبز آغاز شد در طی این دوسال من و دوستانم دور هم جمع شدیم، گفتگو کردیم و فکر کردیم که چگونه میشود جنبش سبز را حمایت کرد». او در ادامه می گوید: «جنبش سبز به یک آتش زیر خاکستر تبدیل شده است، البته نه بصورت سازمان. برای اینکه تبدیل به یک سازمان شود احتیاج به کمک دارد». و اضافه میکند: «این کمک از داخل میسر نیست، هر کس اقدام به سازماندهی در داخل کشور بکند به زندان میرود و یا کشته میشود و یا به تبعید میرود. تنها جائیکه ممکن است کمکی به این جنبش برساند در خارج کشور است. اگر اپوزیسیون در خارج از کشور متشکل میشد جنبش سبز پیروز میشود. قصد من این است که یک سازمان در خارج از کشور بدین خاطر بوجود آید». جواد خادم بگونه ای معتقد است میبایست نیروهای کنشگر سیاسی در خارج از کشور برای پیروزی و تحقق خواستهای جنبش سبز اقدام به سازماندهی معینی کنند، ولی نه در هیبت یک آلترناتیو سیاسی و یا یک نهاد اپوزیسیونال فراگیر. چون او بروشنی میداند، سخنگویان و رهبران جنبش موسوم به سبز در برون مرز هدف سیاسی معینی را دنبال میکنند؛ ممانعت از شکل گیری یک آلترناتیو سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی و یا تشکیلات نیم بندی که اصلاح طلبان حکومت در ایران برای خود دست و پا کرده اند. از همین رو است در گفتار جواد خادم بعنوان یکی از سازماندهندگان اصلی کنفرانس بروکسل این سخن بروشنی مشهود است که قصد از همهء این تلاشها و کنفرانسهای متعددی که بویژه در طی سالها و ماهها اخیر در اینجا و آنجا دنیا برگزار شده است نه ایجاد آلترناتیو سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی، بلکه سامان بخشیدن به کوششهایی است که هماهنگ به کمک جنبش سبز و تحقق خواستهای این جنبش که بعبارتی در بیانیه ها و اظهارات رهبران این جنبش، آقایان کروبی و موسوی و دیگران منعکس است بشتابند.
امّا بنظر میرسد مجتبی واحدی نماینده مهدی کروبی در نشست بروکسل نسبت به شکل گیری یک سازمان کوچکِ و متأثر از رهبران جنبش سبز در داخل کشور به اندازه امیرحسین گنج بخش نگران نباشد. البّته پیشنهاد مجتبی واحدی بمنظور روش راهبُردی جنبش سبز در داخل کشور از سوی فعالین سیاسی در خارج کشور، روش سیاسی آیت الله خمینی است که در مقطع انقلاب «شکوهمند» اسلامی در سال 57 در پاریس طرح ریزی شد. در همین رابطه مجتبی واحدی در میزگرد سیاسی برنامه «افق» بگونه ای به راهکار مبارزاتی آیت الله خمینی در سال 57 در پاریس علیه رژیم گذشته اشاره میکند که به تعبیر او بسیار موفقیت آمیز بود. بعبارتِ دیگر مجتبی واحدی روش مبارزاتی آیت الله خمینی در پاریس را الگویی برای به ثمر رساندن مبارزات جنبش سبز قلمداد میکند که یک رهبر سیاسی و مذهبی (نه یک نهاد سیاسی فراگیر و فراگروهی) با رهنمود و اطلاعیه های خود هرگاه اراده کند مردم را به خیابانها بکشاند و کشور را آنگونه که در سال 57 به آشوب کشاند، به ویرانه ای تبدیل کند. مجتبی واحدی در این رابطه میگوید: «اپوزیسیون خارج از کشور میبایست درک صحیح از مطالبات داخل کشور داشته باشد (منظور همان مطالبات سیاسی است که آقایان کروبی و موسوی بارها عنوان کرده اند)». و در ادامه میگوید: «مگر آیت الله خمینی درک صحیح از مسائل نداشت؟ (حتما ً بزعم ایشان داشت)». و ادامه میدهد: «عده ای از طرفداران آیت الله خمینی میگویند در آغاز غرب با آیت الله مخالف بود ولی بعدها طرفدار او شدند». پس در مییابیم نظر او جهت به ثمر رسیدن شعارهای جنبش سبز و رهبرانش، راهکارهای آقای خمینی در سال 57 در پاریس است؛ هنگامیکه در کنَفِ حمایت دول غربی جنبش اسلامی خود در ایران را رهبری میکرد. بگونه ای مجتبی واحدی تلاش میکند تا در این پانل تلویزیونی دیگران را متقاعد سازد که اگر میخواهیم به نتیجه مطلوبی در رابطه با جنبش سبز در داخل کشور برسیم، میبایست دست از ایجاد هرگونه سازماندهی نهاد اپوزیسیونالِ جانشین برداریم و بهمان روشهای کاری آقای خمینی که آنزمان از پاریس انقلاب اسلامی را بتنهایی در ایران رهبری کرد، مراجعه کنیم و از آن الگو برداری کنیم؛ یعنی برپایی جمهوری اسلامی دوّم. البّته مجتبی واحدی تا حدودی در رابطه با نحوه سازماندهی و رهبری احتمالی جنبش سبز در داخل کشور توسط برون مرزی ها بسیار نزدیک به نظر امیر حسین گنج بخش و بخشا ً جواد خادم است که در این رابطه مبادا نیروی آلترناتیو در مقابل جمهوری اسلامی شکل بگیرد. منتها مجتبی واحدی در همین رابطه همانطور که از پیش اشاره کردم یک پروژه معینی را دنبال میکند و آنهم بازگشت به سنت آیت الله خمینی؛ رهبری فردی با حمایت گسترده اجتماعی است. در اینجا از مجتبی واحدی میبایست این پرسش را کرد، این رهبرِ سیاسی و مذهبی در شرایط کنونی کیست که قادر باشد تا بارِگرانِ این جنبش همیشه سبز محمّدی را همچون آیت الله خمینی در سال 57 بعهده گیرد؛ جهت تحقق انقلاب اسلامی دوّم؟
در خصوص هدف نهایی سیاسی مجتبی واحدی در رابطه با جنبش سبز و همهء تلاشهایی که او مأموریت یافته است در خارج از کشور پیش برد، میبایست بگویم همان است که امیر حسین گنج بخش، اتحاد جمهوریخواهان ایران و بسیار دیگر از اصلاح طلبان حکومتی در پی آنند؛ و آن چیزی نیست جزء تحقق «انتخابات آزاد» در چارچوب همین نظامی اسلامی. مجتبی واحدی، نماینده شیخ مهدی کروبی در خارج از کشور، مانند امیر حسین گنج بخش و بخش گسترده ای از جمهوریخواهان ایران در مورد هدف سیاسی خود در این دورهِ متلاطم سیاسی چنین میگوید: «در مورد بحث انتخابات آزاد کسی تردیدی ندارد ولی از آنجائیکه جمهوری اسلامی همهء امکانات انتخابات آزاد را در داخل کشور نابود ساخته است، میبایست این «انتخابات» تحت نظارت سازمانهای بین المللی انجام گیرد که این در واقع هدف جنبش سبز است».
پس هدفِ نهایی این عده روشن است؛ «انتخابات آزاد» در چارچوب همین جمهوری اسلامی، تحت نظارت سازمانهای بین المللی برای یک سری اهداف سیاسی اصلاح طلبانه و نه تغییر نظام، و جلوگیری از شکل گیری یک نهاد جانشین قدرتمند تحت عنوان آلترناتیو سیاسی در خارج از کشور.
با توجّه به همهء تجارب سیاسی از گذشته تا بامروز، آگاهیم، در همان دورانِ آغازین که جمهوری اسلامی، «جمهوری» نوبنیادی بود، شمار کثیری از فعالین سیاسی و فرهنگی کشورمان به سبب سرکوب خونین همین نظام اسلامی ناچار به ترک کشور شدند تا در برون مرز مأمنی برای مبارزات و کوششهای خود بیابند. امّا تیم های ترور ساخته شده دستِ رهبران جمهوری اسلامی، با قتل و سربریدن مبارزین در خارج از کشور، به کسی مجالی ندادند تا با بر پا کردنِ یک نهاد اپوزیسیونال فراگیر در تبعید کاری را از پیش برند. منتها امروز آن روش خشونت و ماشین آدمکشی موقتا ً، بنا به مصلحت روزگار و فشارهای بین المللی، به کناری گذاشته شده است. ولی سرمداران جمهوری اسلامی اینبار «سفیران حسن تفاهم» به خارج از کشور گسیل داشته اند با همان هدف مشخص؛ اجازه ندهید مخالفین حکومت در نهادی گسترده و فراگیر با یکدیگر متحد شوند. راهکار مشخص رسیدن به این هدف هم مشخص شده است؛ حمله و تخریب شخصیت ها و تشکل های سیاسی مورد اعتماد مردم که گمان میرود روزی در سامان بخشیدن به شکل گیری یک آلترناتیو سیاسی ایفاء گر نقشِ مؤثری باشند. ولی شوربختانه مشاهده میشود، تا بامروز، این «سفیران حُسن تفاهم» جمهوری اسلامی تا حدودی موفّق بوده اند تا نبض و فضای سیاسی در خارج از کشور را در اختیار خود گیرند و آنرا متأثر از اهداف سیاسی خود کنند. تحقق چنین رویدادِ ناخجسته ای یک دلیل مشخص دارد؛ تمکین و همراهی آن عده از فعالین سیاسی و شناخته شده «اپوزیسیون» با این کنشگران خط امامی سابق درهمین کنفرانسهای رنگ و وارنگی است که هر روز با هزینه های سنگین در اقصی نقاط دنیا برگزار میشود. نتیجه مشخص چنین ارتباطات سیاسی نامبارک هم، همان تقویت و مشروعیت بخشیدن به اندیشه سیاسی است که وابستگانِ بیت «رهبری» جهت زمین گیر کردن اپوزیسیون از داخل به برون مرز سوغات آورده اند. بهررو این همان بی تعادلی سیاسی و اختلال فکر است که اپوزیسیون در برون مرز سالها است بدان دچار شده است که یقینا ً مهندسین ابقای جمهوری اسلامی در داخل در ایجاد و تعیین چنین خط مشی و شرایط نامتعادل سیاسی در خارج از کشور ایفاءگر نقش اصلی هستند.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar