måndag 30 juli 2012

حکومت ولایت، حکومت الله ست

فقیه اعظم، سید علی خامنه ای، حق دارد که بار دیگر شاخ و شانه بر کشد، موی بر گرده سیخ نماید و دندانها
وچنگال تیز و برنده ی خویش را به دشمن نشان دهد و رجز بخواند. دشمن را خوار و ذلیل کند. واقعیات را وارونه، خود را با ملت یکی و یگانه بخواند و با کوه نورد ی مقایسه کند که در راه صعود به قلعه "دچار مشکلاتی " میشود. که از زمانی که خود سکان کشتی را بدست گرفته است، پیشرفت در علم و دانش جهید ن گرفته است و جامعه را به پیش رانده است و عروس استقلال و عدالت که از آرمانهای انقلاب اسلامی بوده است در آغوش کشیده و مستضعفین را خشنود و راضی ساخته است. این اصلی ست که خداوند خامنه ای، بنا بر گزارش پایگاه اطلاع رسانی رهبری، در خطبه خوانی خود در دیدار با "مسئولان نظام "آرمان خواهی و واقع بینی " خواند (نقل به مضمون، 3 مرداد 91).
ولی فقیه، حق دارد که یک بار دیگر نفیر بر آورد (در همان دیدار) که غرب در آتش بحران اقتصادی میسوزد. که دیوارهای عظیم تمدن غرب در حال فرو ریزی ست. حال آنکه اسلام همچون ستاره ای در آسمان تاریک مستضعفان جهان درخشیدن گرفته است و خفته را بیدار ساخته است. که چه جای مذاکره است و مصالحه؟ که اسلام هرگز با کفار سر سازش ندارد و هرگز در دام آنها نیفتد. که توطئه های آنها را پیوسته یکی پس از دیگری خنثی ساخته است، از دفاع مقدس در فتح قدس از راه کربلا گرفته تا فتنه 88 . که غرب هرگز نخواهد، پشت چنین روئین تنی را بخاک بسپارد، توطئه ی تحریمات را هم که برای شوراندن مردم بر حکومت مقدس اسلامی، طرح ریزی شده است، درهم میشکند. بدین ترتیب، حضرت ولایت، بار دیگر سخت تر از همیشه بر طبل ستیزه و خصومت کوبید. چرا که در پیش چشمان خود چیزی جز پیروزی بر کفار را نمی بیند. چه حقیقت بارز و آشکاری؟
به عبارت خلاصه تری، خداوند خامنه ای، حق دارد هرچه که دوست دارد بگوید، حقیقت و دروغ را هم میتواند به هم ببافد و در هم آمیزد، بگونه ای که هرگز نتوانی این را از آن، تشخیص دهی، امری که در آن به اجتهاد رسیده است. این حق انحصاری و استثنایی، نامحدود و نا متناهی را که آزاد باشد، بدون هیچ شرط و شروطی و یا قید و بندی، بگوید آنچه را که میخواهد، سید علی خامنه ای، طلبه ای حجره نشین، چگونه بدست آورده است؟
اول آنکه، آقای خامنه ای تجسم الله ست.همچون الله، فرمانروای مطلق است و نهایی. تنها او ست که هست بجز او هیچ کس دیگری نیست. حکومت ولایت، حکومت الله است، نه ادعایی کفر آمیز از طرف نگارنده، حقیقتی که بر در و دیوار از جمله در پیشخوان منبر های جماعت نقش بسته است، آنهم در سراسر کشور. در سر زمین پهناور ایران تنها او ست که سخن میگوید. تنها صدای او ست که به گوش همگان میرسد، بگوش فرمانبران. هر سخنی که هست همه بازتابی ست از سخنان آسمانی و فنا نا پذیر او. واقعیت، اما، آن است که او سخن نمیگوید، به مانند الله، فرمان صادر میکند. دستور میدهد، هدایت میکند،.مثل الله، نه صدای کسی را می شنود و نه در برابر هیچ قدرت و منصبی هیچگونه مسئولیتی دارد. در حالیکه رهبران کفار همه موقتی و حق و حقوقی دارند مشخص و تعریف شده. مسئول اند و پاسخگو اگر در حفظ منافع ملت تعللی نموده دچار خطا شوند. کمتر فرمانروایی را میتوانی در سراسر کره ی زمین بیابی با حق و حقوقی بی مرز و بدون شناسنامه. شاید بتوان ولی فقیه را با "محبوب دلها، " "رهبر مهربان " در کره شمالی و یا روسای بعضی قبایل در عمق قاره ی آفریقا، مقایسه نمود. ولی آنان کجا و حکومت ولایت کجا؟ چون حکومت ولایت، ادامه یابد تا قیامت. در حوزه های علمیه، صف فقها و علما، بسی طولانی ست. همه ی آنها میتوانند به نوبه خود میتوانند تجسم الله شوند. در حکومت الله، چه کسی بجز الله میتواند حاکم باشد؟ اما هستند بسیاری که در یکتایی و یگانگی خداوند خامنه ای شک و تردید دارند. بر آن تصورند که الله ای که در بیخ آسمانها زندگی میکند، چیز دیگری ست، چیزی بجز آنکه خمینی و خامنه ای از خود بروز داده اند. حال آنکه آنها پیوسته از زبان الله بوده است که سخن گفته اند. خواست آنها همیشه با خواست الله یکی بوده است، خواستی بوده است معطوف به قدرت، خواستی معطوف به سلطه جویی و انتقام ستانی.
در ثانی، در دین اسلام، همچنانکه همه ی حق و حقوق متعلق به الله است، در حکومت ولایت نیز که خود مظهر اسلام است، همه ی حق و حقوق متعلق است به ولی فقیه. نه اینکه کسی حق ندارد که خود را بیان کند. همه در آری گفتن آزادند، هرچه که باشد و به هر شیوه ای که میخواهند. تنها حق نه گفتن را ندارند. چون نه گفتن،همانگونه که حق انحصاری الله است، حق انحصاری خداوند خامنه ای نیز هست. خداوند خامنه ای، همچون الله مرز بندی میکند و محدود و مشروط و ممنوع. آیا هست کسی در سراسر ایران، در ملا عام بر فراز سکویی زنان را به بی حجابی فرا خوانده و فریاد بر آورد زنده باد بی حجابی؟ مسلم است که شمشیر شریعت بی درنگ بر گردنش فرود آید. کیست که بتواند بگوید مستی و شیدایی را آزاد کنید؟ آیا هست کسی که به غنی سازی هسته ای نه بگوید؟ به ستیز و خصومت با غرب نه بگوید؟ از اجرای حکم ولایت فقیه سر پیچی کند؟ در سراسر غرب یک فرمانروا نیابی که دارای یکی از صفات الله باشد، مالک مطلق یک سرزمین پهناور و میلیونها رعیت.
سیم، خداوند خامنه ای حق دارد که هرچه میخواهد بگوید، چون بر خلاف رقیبان ش در غرب، همانند آموزگار خود الله، صاحب دوزخ است و بهشت. یکی جایگاه تنبیه و مجازات و سوزاندن نه گویان است، دیگری منزلگاه چاپلوس ان «حمد گو.» ترس و وحشت از گرفتار شدن در دوزخ، فرمانبران، از غنی گرفته تا فقیر، از رئیس گرفته تا وزیر از روشنفکر گرفته تا کوته اندیش، بویژه دگر اندیش و مخالف، یعنی تمامی جامعه را به سکوت و خاموشی وا داشته است. رهبر معظم نشان داده است که مثل الله، برغم صفات رحمان و رحیم ش، در بکار گیری خشم و خشونت و انتقام ستانی لحظه ای تردید بخود راه نمیدهد. از درد و رنج، از فقر و محنت، از بیکاری و گرانی، از شکم های گرسنه، از فساد و دزدی و جنایت، فحشا و اعتیاد فراگیر، ناله ها بسیار بگوش میرسد و شکوه و شکایت فراوان است، اما هراس از گرفتار شدن در دست بازجو های دوزخ، مشت و لگد و شلاق و شکنجه، ناله ها را در سینه ها دفن میکند.
هرگز نمیتوان از حکومتی که دین را آرمان خود میخواند، انتظار داشت که برای بقای خود دشمن نی آفریند. غرب ستیزی، بویژه آمریکا ستیزی راز تداوم حکومت دین است. ولی فقیه خطبه نمیگوید که از تشویش و نگرانی و اضطراب در درون و بیرون، بکاهد. بل بر عکس او سخن میگوید که عمدا بر تنش و تشنج بی افزاید. حکومت ولایت دایم نیازمند شرایط بحرانی ست که تمامی ضعف ها و پوسیدگی ها در ساختار ولایت را در پس آن پنهان نماید. غنی سازی هسته ای بهانه ای بیش نیست برای تداوم غرب ستیزی و آمریکا ستیزی. چرا که آرمان اسلامی دارای ناتوانی های ذاتی ست در نگرش به آینده. آینده برای آرمان گرای اسلامی، آخرت است. بازگشت به دوران رسالت و یا خلفای راشدین، انگیزه ای ست برای رجعت به گذشته. با جنگ و تخریب و ویرانی که نمیتوان به پیشواز آینده شتافت.
بحرانی نگاه داشتن شرایط بیانگر واقعیت دیگری نیز هست و آن هراسی ست که حکومت دین از آزادی دارد. ستیز و خصومت با غرب و آمریکا، پایان ناپذیر است به آن دلیل که از منظر ولایت، غرب نماد آزادی ست. البته آزادی به معنای بی بند و باری و آزادی روابط جنسی، عریانی و بی حجابی، شرب و شرارت، اعتیاد و فحشا و روسپیگری. چنانکه گویی نظام ولایت دامن ش پاک است از این آلودگی ها. چه باک اگر لوط فرا گیر و رفتاری نهادی شود و از نسلی به نسل دیگر انتقال یابد شود در جامعه ی مردانه ی ولایت، چه باک اگر زورگیری در میان مردان بیشتر رواج یابد تا در میان زنان. ظاهر بجا ست و جنسیت ها از یکدیگر جدا و غرایز خفته و همه ی روانها در امنیت اند و آسایش. نه مردی نگاهی حرام به زنی افکند و نه زنی هرگز گرفتار هوای نفس شود. رژیم دین. حجاب را بر سر زنان کشیده است تا بتواند انحطاط و تباهی، زشتی و پلیدی حاکم بر جامعه را پوشش دهد. تداوم حکومت ولایت، ویرانی آینده است و نسل هایی که خواهند آمد. روشن است تا زمانیکه الله هست ، حکومت ولایت نیز ادامه دارد.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar