lördag 31 mars 2012

مسئول حفاظت اطلاعات به جرم قتل دو زندانی محاکمه و بعد از آن معاون مدیرکل شد

فردین کُردلَر، مسئول اسبق حفاظت اطلاعات زندان مرکزی ارومیه، علی رغم اتهامات بسیار، در دادگاه تبرئه و پس از آن با ارتقای مقام در سطحِ استان آذربایجان غربی مواجه شده است.
به گزارش هرانا،، فردین کُردلَر، مسئول حفاظت اطلاعات زندان مرکزی ارومیه در محدوده‌ی زمانی سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶، با شکایت خانواده‌ی دو تن از زندانیانی که بر اثر ضرب و شتم وی به قتل رسیده بودند از حفاظت اطلاعات زندان مرکزی ارومیه برکنار می‌شود.
کُردلَر سپس در سال ۱۳۸۹ به اتهام همکاری در قتل چند زندانی و هم‌چنین حمل مواد مخدر به داخل زندان، توسط اداره‌ی اطلاعات بازداشت و مدت دو ماه را در بازجویی به سر می‌برد. این در حالیست که وی پس از هشت ماه از زندان آزاد شده و سرانجام در دادگاهی، از تمامی این اتهامات تبرئه شده است.
هم‌چنین نامبرده پس از آزادی از زندان، در زمستان سال ۱۳۹۰ با ارتقای مقام، به سمت معاون مدیر کل سازمان زندان‌های استان آذربایجان شرقی منسوب می‌شود.
این فرد در حالی با ارتقای پست روبه رو شده است که به مدت ۶ سال از عمده عوامل توزیع مواد مخدر در زندان بوده و خانواده‌ی قربانیان مذکور نیز کماکان شاکی هستند.

نوبت سرکوب به سایت های شخصی و علمی رسید

در ادامه اعمال محدودیت ها و فشار بر حوزه اینترنت و فضای وب، پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات نیروی انتظامی ایران (فتا) از شناسایی چند سایت و وبلاگ که مدعی شده اند به "انتشار اکاذیب و پست‌های سیاسی و تبلیغات سوء، سبب تشویش اذهان عمومی و ایجاد ناامنی در فضای سایبری" مشغول بوده اند، خبر داد.
به گزارش خبرگزاری حکومتی ایرنا، پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات نیروی انتظامی اعلام کرده است که در پایش سایت های خبری، تحلیلی و سیاسی، چند سایت و وبلاگ شناسایی شد كه با "انتشار اكاذیب و پست های سیاسی و تبلیغات سوء، سبب تشویش اذهان عمومی و ایجاد ناامنی در فضای سایبری داشتند."
بر اساس ادعای نیروی انتظامی، این سایت ها و وبلاگ ها تحت پوشش خاطرات شخصی و همچنین صفحات علمی مراكز آموزشی، اقدام به این عمل غیر قانونی می كردند.
به گزارش سایت اصلاح طلب حکومتی جرس، طی سالهای اخیر و به ویژه ماههای گذشته، اعمال محدودیت و کنترل فضای وب شدید تر شده، و ارگان های متعدد نظامی، انتظامی، امنیتی و قضایی، به صورت گسترده ای به فیلترینگ، هک، کنترل و شناسایی وبلاگ نویسان، گردانندگان سایت های اطلاع رسانی و همچنین تارنماهای مخالف مشغولند.

تحریم تماس تلفنی از سوی زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین

کمیته گزارشگران حقوق بشر
گزارش‌های رسیده از بند 350 زندان اوین حاکی است، زندانیان سیاسی که به دستور دادستان در 5 روز ابتدایی نوروز، در حق تماس تلفنی با خانواده‌هایشان محروم شده بودند، دیروز پس از صدور اجازه از سوی دادستان، از برقراری تماس تلفنی با خانواده‌های خود، خودداری کرده‌اند.

درحالی‌که زندانیان بند 350، هر بیست روز و یا یک ماه یک‌بار حق داشتند به طور محدود از طریق تلفن با خانواده‌هایشان، تمای بگیرند، در 5 روز ابتدایی نوروز، به دستور دادستانی کلیه تماس‌های تلفنی این بند با خارج از زندان قطع شد. این درحالی بود که در این مدت، زندانیان سیاسی از ملاقات با خانواده‌های خود نیز محروم بودند.

گفته می‌شود، دیروز و پس از صدور اجازه دادستان در خصوص آزاد بودن تماس تلفنی، زندانیان بند 350 در اعتراض به این برخوردها و محرومیت غیرقانونی‌شان، تماس تلفنی را تحریم کردند.

خانواده‌های زندانیان سیاسی پیش از عید، از مسئولان زندان خواسته بودند، ترتیبی دهند تا آنها بتوانند از طریق ملاقات و یا تلفن در روزهای عید، با زندانیانشان ارتباط بگیرند، اما این درخواست با مخالفت مسئولان مربوطه مواجه شد.

خانواده‌های زندانیان سیاسی زن که در آخرین ملاقات سال گذشته، مقدار شیرینی و آجیل برای زندانیان برده بودند، با وجود اصرارهای فراوان، نتوانستند این تنقلات عیدانه را به زندانیان سیاسی زن برسانند.

هم‌چنین لازم به یادآوری است که زندانیان سیاسی زن در زندان اوین بطور کلی از حق تماس تلفنی با خانواده‌های خود محروم هستند. اعتراضات آنها در این خصوص نیز تاکنون نتیجه‌ای در بر نداشته است.

زندانیان سیاسی دهه ۶٠ همراه همسرش دستگیر شد

قاضی مقیسه، رئیس شعبه ۲۸ بیدادگاه اسلامی رژیم در تهران، ماشاالله حائری زندانی سیاسی دهه شصت را به ۱۵ سال زندان و تبعید به زندان گوهردشت در کرج محکوم کرده است.

ماشاالله حائری ۵۸ ساله، در تاریخ ۱۵ آذر ۱۳۸۸ دستگیر و به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. الماسی، همسر حائری و فرزندش نگار حائری نیز در جریان اعتراضات سال ۸۸ همراه با وی دستگیر و پس از چند ماه بازداشت به قید وثیقه آزاد شدند.

این زندانی سیاسی به دلیل بیماری قلبی و عروقی در پائیز سال گذشته با موافقت دادستانی با مرخصی استعلاجی از زندان آزاد شده بود و علی رغم عدم اتمام مدت زمان مرخضی استعلاجی و درمان بیماری دستگیر و به زندان گوهردشت منتقل شد.

افزایش شدید اعدام در ایران


عفو بین‌الملل، از سازمان‌های فعال در زمینه حقوق بشر، روز سه‌شنبه، ۲۷ مارس (هشتم فروردین)، اعلام کرد که با وجود کاهش تعداد کشورهای مجری اعدام در دنیا، تعداد اعدام‌های ثبت‌شده در سال ۲۰۱۱ میلادی در منطقه خاورمیانه افزایش شدیدی پیدا کرده و بیش از ۵۰ درصد بیشتر شده است.

به گزارش بی بی سی، در بیانیه مطبوعاتی عفو بین‌الملل آمده است که اعدام افراد در کشورهایی که در سال ۲۰۱۱ میلادی، مجازات اعدام را اجرا کرده‌اند، "با سرعت نگران‌کننده‌ای" انجام شده است.

بر اساس یافته‌های این سازمان در گزارش سالانه مجازات اعدام و صدور حکم اعدام، "تعداد اعدام‌های ثبت‌شده در سال ۲۰۱۱ میلادی در خاورمیانه افزایش شدیدی پیدا کرده و تقریبا ۵۰ درصد بیشتر از سال پیش شده است."

عفو بین‌الملل اضافه کرده است که افزایش ۵۰ درصدی اعدام‌ها در منطقه خاورمیانه به کشورهای عراق، ایران، عربستان سعودی و یمن مربوط می‌شود.

طبق بیانیه این سازمان، در سال میلادی گذشته، دست‌کم ۶۸ نفر در عراق، دست‌کم ۳۶۰ نفر در ایران، دست‌کم ۸۲ نفر در عربستان سعودی و دست‌کم ۴۱ نفر در یمن اعدام شده‌اند که در مجموع، ۹۹ درصد کل اعدام‌های ثبت‌شده در منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی است.

در این بیانیه آمده است که دولتمردان الجزایر، اردن، کویت، لبنان، مراکش (صحرای غربی) و قطر در سال ۲۰۱۱ میلادی، حکم اعدام صادر کرده‌اند، اما به خودداری از انجام حکم اعدام ادامه داده‌اند.

بر اساس بیانیه عفو بین‌الملل، این سازمان، گزارش‌های معتبری درباره تعداد زیاد اعدام‌های تایید نشده و حتی پنهانی در ایران دریافت کرده است که با در نظر گرفتن آنها، تعداد اعدام‌هایی که رسما در ایران تایید شده‌اند، تقریبا دوبرابر می‌شود.

طبق داده‌های این سازمان، در سال میلادی گذشته دست‌کم سه نفر در ایران به اتهام جرایمی اعدام شده‌اند که در زیر سن ۱۸ سالگی مرتکب شده بودند. چهار مورد تاییدنشده اعدام مجرمان نوجوان در ایران و یک مورد مشابه در عربستان سعودی نیز گزارش شده که تمام موارد، ناقض حقوق بین‌المللی است.

سلیل شتی، دبیرکل عفو بین‌الملل، با بیان این که تعداد قابل توجهی از کشورها، دیگر از مجازات اعدام استفاده نمی‌کنند، تصریح کرده است: "پیام ما به رهبران اقلیت کشورهای در انزوا که به اعدام ادامه می‌دهند، روشن است؛ شما با بقیه جهان هماهنگ نیستید و زمان آن فرارسیده که برای پایان دادن به ظالمانه‌ترین، غیرانسانی‌ترین و تحقیرآمیزترین مجازات اعدام گام بردارید."

خامنه ای:غرب بین جمهوری اسلامی اتمی و جنگ یکی را انتخاب کند

سایت اصلاح طلب حکومتی دیگربان: تفسیر یک کارشناس سپاه از سخنان اخیر علی خامنه‌ای: غرب بین ایران هسته‌ای و ایران آماده دفاع باید یکی را انتخاب کند
یک کار‌شناس سیاسی سپاه پاسداران اعلام کرد علی خامنه‌ای غرب را بر سر دو راهی پذیرش ایران هسته‌ای مسالمت‌ آمیز و ایرانی که با تمام ظرفیت در برابر حملات از خود دفاع خواهد کرد٬ قرار داده است.
سعد‌الله زارعی در گفتگو با سایت «برهان» پیش‌بینی کرده که غرب در این دو راهی٬ گزینه ایران هسته‌ای را خواهد پذیرفت.
آقای زارعی این اظهارات را در تحلیل سخنان اول فروردین علی خامنه‌ای در مشهد که گفته است جمهوری اسلامی هم‌سطح حملات نظامی از خود دفاع کرده و پاسخ این حملات را خواهد داد٬ بیان کرده است.
وی گفته که جمهوری اسلامی به‌دنبال سلاح هسته‌ای نیست اما «این هم نیست که در برابر تهدیدهای غربی‌ها و اقدام آنان در حوزه‌ای که ما آن را حوزه‌ نادرست و ممنوعه می‌دانیم، دست بسته عمل کنیم.»
این کار‌شناس سیاسی به جزئیات بیشتری درباره توانایی‌ها و توانمندی‌های جمهوری اسلامی در حوزه‌هایی که آن را «ممنوعه» می‌داند٬ اشاره نکرده است.
مقام‌های جمهوری اسلامی سال‌هاست ساخت سلاح هسته‌ای را «حرام» دانسته و اعلام کرده‌اند به هیج وجه قصد دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی را ندارند.
در این میان کشور‌های غربی با ابراز نگرانی از برنامه‌های هسته‌ای ایران خواستار توقف کامل این برنامه‌ها هستند که این خواسته با مخالفت مقام‌های جمهوری اسلامی مواجه شده است.
آمریکا و اسرائیل نیز در مقابل این بی‌اعتنایی‌ها اعلام کرده‌اند استفاده از گزینه حمله نظامی را برای متوقف کردن برنامه‌های اتمی ایران رد نمی‌کنند.
زارعی درباره احتمال حمله نظامی اسرائیل به ایران هم گفته که «واکنش ما در برابر هر تحرک اسرائیل، واکنشی فراگیر» خواهد بود که اسرائیل و «نقطه فرمان» آن یعنی آمریکا را هم شامل خواهد شد.
احمد خاتمی، عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری هم گفته اگر اسرائیل به مراکز هسته‌ای ایران حمله کند، تاسیسات هسته‌ای آن مورد حمله قرار خواهد گرفت.

بلاتکلیفی خانواده‌ بهایی پس از ۸۰ روز بازداشت

علی‌رغم گذشت بیش از ۸۰ روز از زمان بازداشت اعضای یک خانواده به نام‌های"بختیار راسخی"، "فرحناز نعیمی" و "فرین راسخی"، این سه شهروند بهایی ساکن کرمان کماکان در بلاتکلیفی به سر می‌برند.
به گزارش هرانا، یک خانواده‌ی بهایی کرمانی در حالی کماکان در بازداشت به سر می‌برند و فرحناز نعیمی، مادر خانواده، پس از گذشت اندک زمانی از بازداشت دچار خونریزی شدید روده شده است.
با پیگیری‌های صورت گرفته، سلیمانی رئیس زندان قول داده که مادر خانواده را به بیمارستان اعزام کنند اما وزارت اطلاعات مانع از دیدار وی با هرگونه پزشک می شود.
نامبرده در حالی تاکنون تحت معالجه قرار نگرفته است که بیش از ۱۰ روز است به دستور مستقیم آقای مسعود ولایتی (معاذاللهی) قاضی و بازجوی پرونده ممنوع الملاقات و ممنوع التماس شده‌است. مسئولان زندان در این خصوص مدعی شدند که تمامی تلفن‌های زندان قطع است.
از سوی دیگر بختیار راسخی، پدر خانواده نیز از ابتدای زمان بازداشت تا به امروز، در سلول انفرادی به سر می‌برد و هیچ اطلاعی از وضعیت وی در دست نیست. این در شرایطی ست که قاضی پرونده به صورت کتبی با ملاقات موافقت اما وزارت اطلاعات در این مورد کارشکنی می‌نماید.

شلیک خمپاره بر زندان «آزادی» محکوم است



در آستانه برگزاری اجلاس سران کشورهای عربی در بغداد، صبح روز چهارشنبه 9 فروردین یک گلوله خمپاره در یک کیلومتری جنوب غربی کمپ لیبرتی، محل جدید برای استقرار ساکنان کمپ اشرف، فرود آمد.

اطلاعیه شورای ملی مقاومت ایران به تاریخ 10 فروردین 1390، با اعلام خبر شلیک خمپاره و در پی آن ایجاد آتش سوزی بر فضای کمپ لیبرتی، بر عدم امنیت جان ساکنان این کمپ تاکید ورزیده است. رویدادهای چند ماهه گذشته در کمپ اشرف و تصمیم به انتقال به اصطلاح داوطلبانه و در حقیقت اجباری بیش از 3000 تن از مجاهدین خلق، بار دیگر بر اجرای اوامر رژیم ایران توسط دولت عراق صحه می گذارد. جرم ساکنان کمپ اشرف این است که بیش از سه دهه در برابر استبداد ولایت فقیه سربلندانه ایستادند و تسلیم نشدند.

بر اساس تمامی شواهد و گفته های چهره های سرشناس عراقی، آمریکایی، اروپایی و..، از وکلا و حقوقدانان تا کارشناسان نظامی، کمپ لیبرتی از استانداردهای اولیه زندگی محروم و به زندانی نه بزرگ بلکه زندانی با مساحت کوچک شبیه است. حضور دائمی پلیس مسلح به تیربار در کنار محل زندگی ساکنان و کنترل آنان همراه با فشارهای روانی و محرومیت از درمان، بهداشت، دیدار با وکلا و...زندگی در یک زندان را به رزمندگان آزادی تحمیل کرده است.

از همان ابتدا سیاست رژیم ایران در مورد ساکنان شهر اشرف که به دولت عراق دیکته شده، تسلیم یا کُشته شدن بود. ساکنان اشرف مقاومت را در برابر تسلیم برگزیدند و بابت این انتخاب هزینه های زیادی را متحمل شدند. تصمیم به جابه جایی به اصطلاح داوطلبانه، یک راه حل بین المللی بود که به میزانی می تواند سیاست کشتار را خنثی کند. این راه حل اگر همراه با رعایت استانداردهای حقوق انسانی باشد، با تلاش نهادهای حقوق بشری در جهت جلوگیری از کشتاری دیگر همسو است. اما رویدادهای پیش آمده نشان می دهد که حتا نهادها و ارگانهایی که خود را موظف به حفط جان ساکنان کمپ اشرف می دانند، از توطئه های رژیم و دولت عراق اطلاعی ندارند یا منافعشان در بستن چشمهایشان است. تحمیل زندگی در محیط نا امن و شرایط غیر انسانی به ساکنان کمپ آزادی، محکوم است. شرایط محل جدید و پذیرش زندان شدن کمپ، فرصت را برای شلیک خمپاره های دیگر آماده می سازد. همان خمپاره هایی که می تواند به کشتار ساکنان کمپ لیبرتی منجر شود

ده سال زندان برای یک فعال فرهنگی عرب

گزارش دریافتی: دادگاه عمومی وانقلاب شهرستان اهواز در اوایل فروردین ماه سال نود ویک ،محمد حردانی شهروند عرب اهوازی را به دلیل فعالیت فرهنگی در محله ملاشیه به ده سال زندان محکوم کرد.
محمد حردانی متاهل وساکن محله محروم ملاشیه است که نیروهای اداره اطلاعات آن را چند ماه قبل دستگیر کرده بودند.
شهروندان ساکن ملاشیه دلیل دستگیری محمد حردانی را فعالیت فرهنگی وتعریف حقوق شهروندی به منظور محرومیت زدایی در مناطق عرب نشین عنوان کرده اند.
به گفته منابع حقوق بشری در اهواز؛ حردانی در طول بازداشت مورد شکنجه جسمی وروحی قرار گرفته وپس از تحمل زندان انفرادی اکنون برای گذراندن ده سال محکومیت به زندان کارون منتقل شده است.
مقامات قضائی و امنیتی جمهوری اسلامی همواره فعالان فرهنگی، مدنی، سیاسی و سایر شهروندان عرب را که به هر دلیل دستگیر می شوند را به خشونت وتروریسم متهم کرده اند.
اواخر اسفند ماه سال نود نیز تعدادی از فعالان عرب به زندان و اعدام محکوم شده بودند. طه حیدریان فرزند رحیم (۲٨ ساله) از محله ملاشیه، ناصر حیدریان فرزند رحیم (۲۱ ساله) از منطقه ملاشیه، عباس حیدریان فرزند جاسم (۲۴ ساله) از منطقه ملاشیه، علی شریفی (۲۵ساله) از ملاشیه، هر کدام به ۱۰ سال زندان و اعدام محکوم شدند.
امیر معاوی (۲۴ ساله) از محله گلستان اهواز به ٣٨ سال زندان در تبعید در استان مازندران محکوم شد. عباس حیدری (۲۶ ساله) فرزند عبدالحسن از اهالی ملاشیه نیز به ۱٨ سال زندان در تبعید در استان مازندران محکوم شد.
قبل از این رخداد، بیش از هفتاد تن از فعالان سیاسی عرب در شهرهای شوش ،اهواز وحمیدیه دستگیر شدند. سازمان های جهانی فعال در زمینه حقوق بشر همچون دیده بان حقوق بشر و عفو بین الملل با انتشار بیانیه هایی خواستار برگزاری محکامات عادلانه برای بازشدگان بودند.

فردوسی شکر است!


مُناظره ادبی آقایان احمدی نژاد و مکارم شیرازی در باره فردوسی می توانست تماشاچی زیادی جلب کند، اگر کارگران نیشکر هفت تپه با اعتصاب خود در بساط سرگرم کننده آنها مار نمی انداختند.

برای این کارگران، بیشتر از آنکه مُکاشفات ادبی گُماشته آیت الله خامنه ای توجُه برانگیز باشد، نقش وی در بُحران صنعت قند و شکر کشور برجسته است. آنها که خواهان اجرای طرح طبقه بندی مشاغل و از طریق آن افزایش دستمزد هستند، برای تاکید بر این خواست در شش ماه گذشته سه بار دست به اعتصاب زده اند. بهانه ی کارفرما برای گُسیل نیروی ضد شورش به سُراغ کارگران گُرسنه به جای پرداخت عادلانه مُزد آنها، هر بار نداشتن منابع مالی و ناتوانی تولید داخلی از رقابت با شکر وارداتی بوده است.

دُرُست در همین نُقطه، مجلس شاهنامه خوانی آقایان احمدی نزاد و مکارم شیرازی به موضوعی فرعی بدل گردیده و هم نشینی قبلی آنها که وزن اقتصادی نتایج اش بر اهمیت ادبی – تاریخی آن می چربید، به مرکز نگاه رانده می شود.

در این پرده، آقای احمدی نژاد دیده می شود که بعد از خُصوصی سازی – برای مثال – کارخانه قند دزفول به نفع آیت الله عُظمی مکارم شیرازی، در حال کاهش تعرفه واردات شکر و بازی با آن به ویژه در فصل تولید است.

کمی جلوتر، دوباره آقای مکارم را می توان مُشاهده کرد که در حلقه ی آقازاده و بستگان، با جیبهایی انباشته از ارز دولتی مشغول فرمان راندن بر لشگری از واسطه ها و دلالها است که فعالانه مشغول جارو کردن بازار از شکر داخلی و انباشتن آن با محصول ارزان وارداتی هستند.

بدین ترتیب، مُلای شیرازی و پاسدار سمنانی دست در دست یکدیگر، زیربنای کار، درآمد و زیست هزاران کارگر و کشاورز و خانواده های آنان را کوفتند و به تاریخی سپُردند که اکنون با دو روایت عوامفریبانه در حال دستمالی آن هستند.

هزار کارگر نی بُر هفت تپه با اعتصاب خود یادآور شده اند که طرفهای این کشمکش ادبی از کُجا می آیند و دلمشغولی آنها در باره تاریخ مردُمانی که در حال غارت شان هستند، تا چه اندازه ساختگی و دستمایه تیز کردن کُدام شمشیر بر گلوی آنها و فرزندانشان است.

پدر روزنامه نگاری که ناپدید شد: همه بدانند اتفاق خیلی بد برای پسرم افتاد


به دنبال انتشار خبر ناپديد شدن مسعودلواسانی روزنامه نگار در روزهای اوليه سال نو، پدر او بدون اشاره به جزييات آنچه برای وی رخ داده است به "کمپين بين المللی حقوق بشر" گفت: « اتفاق خيلی بدی برای پسرم افتاد که از ترس امنيت خانواده اش چيزی نمی خواهد بگويد. من واقعا متاسفم که در ايران با اين شرايط زندگی می کنم. من عمر خودم را کرده ام و ترسی ندارم اما چون نگران فرزندم هستم نمی توانم چيزی بگويم . فقط بگذاريد همه بشنوند که ما تحت کنترل شديد هستيم و امنيت نداريم.»

در ادامه این گزارش آمده است: مسعود لواسانی، روزنامه نگار در تاريخ ۴ خرداد ۸۸ به اتهام تبليغ عليه نظام بازداشت و پس از گذراندن دو سال حکم مدت زندان در ۱۷ شهريور ماه ۱۳۹۰ آزاد شد. در تاريخ ۱۷ دی ماه ماموران امنيتی با ورود به منزل اين روزنامه نگار خانم فاطمه خردمند، همسر مسعود لواسانی را دستگير کردند. خانم خردمند تقريبا يکماه پس از بازداشت در تاريخ ۱۲ بهمن ماه آزاد شد. از آن تاريخ اين زوج روزنامه نگار که دارای فرزند خردسالی هستند در سکوت کامل زندگی می کنند. با اين حال در تاريخ ۳ فرودين ماه فاطمه خردمند در صفحه فيس بوک خود از ناپديد شدن همسرش خبر داد و نوشت:« مسعود از روز گذشته و به قصد هواخوری از منزل خارج شده اما تاکنون بازنگشته و خبری از او در دست نيست.»

بعد از اينکه مسعود لواسانی در ، روزنامه نگار و از بازداشت شدگان حوداث پس از انتخابات ۸۸ با اشاره به وضعيت بد فرزندش به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت:« خانواده ما تحت فشار و کنترل شديد است. تمام رفت و آمدهای ما کنترل می شود. از همسايه ها و مغازه دارها می پرسند که چه کسی به خانه ما رفت و آمد کرده است. »

وب سايت کلمه يک روز بعد از آن به نقل از صفحه فيس بوک فاطمه خردمند نوشت :« ظاهرا آن شب، (آقای لواسانی) هنگام پياده‌روی بيهوش شده و يک انسان خيرخواه او را به بيمارستان منتقل کرده بود و چون کارت شناسايی همراه نداشته امکان اطلاع به خانواده نبوده است.» او نوشته است: «امروز (مسعود لواسانی) به هوش آمده و پس از اطمينان از نوار قلبی که بهبود نسبی را نشان می‌داد، کم‌کم از بيمارستان مرخص می‌شود.»

تنها 37 درصد زنان و 41 درصد مردان حدود حجاب اسلامی را رعایت می‌کنند


طرح های امنیت اخلاقی در خیابان ها، برخورد نیروی انتظامی با به اصطلاح "بدحجاب ها"، صدور جریمه توسط مأموران راهنمایی و رانندگی و انواع سرکوب ها و سخت گیری های اجتماعی نتوانسته زنان را در ایران را وادار به رعایت حجاب مطلوب اسلام گرایان کند.

به همین جهت از سوی سایت حکومتی خبرآنلاین میزگردی با شرکت لاله افتخاری، عضو فراکسیون 8 نفره زنان مجلس اسلامی، مجید ابهری، رفتار شناس و توران ولی مراد، دبیر "ائتلاف اسلامی زنان"، در رابطه با حجاب و عفاف برگزار شد.

لاله افتخاری حجاب را "عجین شده با فطرت انسانی" نامید و با اتکا به افسانه آفرینش و آدم و حوا گفت که آن (حجاب) را باید از آغاز خلقت دید. به گفته وی، آن ها پس از رانده شدن از بهشت، اولین مجازات شان مشکل پیدا کردن لباس بوده است.

مجید ابهری طی سخنانی گفت: 32 سال است که 26 نهاد با صرف هزینه های سنگین در زمینه حجاب و عفاف کار می کنند و در حال حاضرتنها 37 درصد زنان و 41 درصد مردان حدود پوشش را راعایت می کنند.

توران ولی مراد نیز گفت که مساله حجاب و عفاف کار یک شب و دو شب نیست و مساله‌ای ارزشی و درونی است. وی افزود تا وقتی که به جای عفاف از حجاب سخن گفته شود و انگشت اتهام به سوی زنان دراز باشد، چیزی حل نمی شود.

fredag 30 mars 2012

یک زن ایرانی در مالزی به اعدام محکوم شد

خبرگزاری حکومتی مهر: در نخستین روزهای سال نو، دادگاهی در مالزی یک زن ایرانی را به جرم قاچاق مواد مخدر به اعدام محکوم کرد.
به گزارش مهر و به نقل از خبرگزاری رسمی مالزی (برناما)، این زن متهم است که 2 سال پیش قصد داشته تا 1.76 کیلوگرم مواد مخدر متآمفتامین را به مالزی قاچاق کند.
بر اساس این گزارش، خانم کبری س به محض ورود به فرودگاه بین‌المللی کوالالامپور در ساعت 10:45 شب دوم فوریه 2010 به همراه برادرش جلیل دستگیر و روانه زندان شد.
قاضی دادگاه عالی شاه‌عالم پس از بررسی‌ شواهد و مدارک و همچنین شنیدن دفاعیات متهم ، وی را مجرم شناخته و حکم اعدام او را صادر کرد.
بر اساس این گزارش، کبری و جلیل هر دو در دادگاه حضور داشتند و پس از بررسی پرونده آنها، دادگاه حکم برائت جلیل را صادر کرد ولی خواهرش را شایسته مجازات اعدام دانست.
پیشتر نیز وزیر کشور مالزی اعلام کرده بود که 449 خارجی در زندان‌های مالزی منتظر پایان مراحل دادگاهی خود هستند و احتمال اعدام آنها وجود دارد.
از این تعداد 396 نفر به جرم قاچاق مواد مخدر، 28 نفر به جرم قتل، 18 نفر به جرم آدم‌ربایی و هفت نفر به جرم جرائم مسلحانه دستگیر شده‌اند

افزایش شدید اعدام در ایران

عفو بین‌الملل، از سازمان‌های فعال در زمینه حقوق بشر، روز سه‌شنبه، ۲۷ مارس (هشتم فروردین)، اعلام کرد که با وجود کاهش تعداد کشورهای مجری اعدام در دنیا، تعداد اعدام‌های ثبت‌شده در سال ۲۰۱۱ میلادی در منطقه خاورمیانه افزایش شدیدی پیدا کرده و بیش از ۵۰ درصد بیشتر شده است.

به گزارش بی بی سی، در بیانیه مطبوعاتی عفو بین‌الملل آمده است که اعدام افراد در کشورهایی که در سال ۲۰۱۱ میلادی، مجازات اعدام را اجرا کرده‌اند، "با سرعت نگران‌کننده‌ای" انجام شده است.

بر اساس یافته‌های این سازمان در گزارش سالانه مجازات اعدام و صدور حکم اعدام، "تعداد اعدام‌های ثبت‌شده در سال ۲۰۱۱ میلادی در خاورمیانه افزایش شدیدی پیدا کرده و تقریبا ۵۰ درصد بیشتر از سال پیش شده است."

عفو بین‌الملل اضافه کرده است که افزایش ۵۰ درصدی اعدام‌ها در منطقه خاورمیانه به کشورهای عراق، ایران، عربستان سعودی و یمن مربوط می‌شود.

طبق بیانیه این سازمان، در سال میلادی گذشته، دست‌کم ۶۸ نفر در عراق، دست‌کم ۳۶۰ نفر در ایران، دست‌کم ۸۲ نفر در عربستان سعودی و دست‌کم ۴۱ نفر در یمن اعدام شده‌اند که در مجموع، ۹۹ درصد کل اعدام‌های ثبت‌شده در منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی است.

در این بیانیه آمده است که دولتمردان الجزایر، اردن، کویت، لبنان، مراکش (صحرای غربی) و قطر در سال ۲۰۱۱ میلادی، حکم اعدام صادر کرده‌اند، اما به خودداری از انجام حکم اعدام ادامه داده‌اند.

بر اساس بیانیه عفو بین‌الملل، این سازمان، گزارش‌های معتبری درباره تعداد زیاد اعدام‌های تایید نشده و حتی پنهانی در ایران دریافت کرده است که با در نظر گرفتن آنها، تعداد اعدام‌هایی که رسما در ایران تایید شده‌اند، تقریبا دوبرابر می‌شود.

طبق داده‌های این سازمان، در سال میلادی گذشته دست‌کم سه نفر در ایران به اتهام جرایمی اعدام شده‌اند که در زیر سن ۱۸ سالگی مرتکب شده بودند. چهار مورد تاییدنشده اعدام مجرمان نوجوان در ایران و یک مورد مشابه در عربستان سعودی نیز گزارش شده که تمام موارد، ناقض حقوق بین‌المللی است.

سلیل شتی، دبیرکل عفو بین‌الملل، با بیان این که تعداد قابل توجهی از کشورها، دیگر از مجازات اعدام استفاده نمی‌کنند، تصریح کرده است: "پیام ما به رهبران اقلیت کشورهای در انزوا که به اعدام ادامه می‌دهند، روشن است؛ شما با بقیه جهان هماهنگ نیستید و زمان آن فرارسیده که برای پایان دادن به ظالمانه‌ترین، غیرانسانی‌ترین و تحقیرآمیزترین مجازات اعدام گام بردارید."

اصلاح طلبی یعنی مرده کشی یا یک چیز شبیه به این!


آقای خاتمی، مردم سالاری اسلامی که میگفتید یعنی همان در لباس دوست آمدند و زنجیر استبداد را بر پای ملت زدن یا مردم را سالار خواندن و ولایت را تابع بودن. 
واقعا نمیدانیم که چه بگویم ازآنانی که خود را غمخوار مردم خواندن و یا آنانی که این آدم فروشان و مقام پرستان را به عنوان رهبران ملت میخوانند وسعی بران دارند که مردم را از راه آزادی، راه سبزاشان بازدارند. آنانی که سالها قبل فریاد میکشیدند که "ضد انقلاب را معرفی کنید" و به نوعی حکم اعدام آنان را می طلبیدند، حالا با فیلتر حقوق بشر سعی در خاموش کردن صدای مردم بپاخواسته را دارند. چه بگویم از آنانی که روزی "رهبر اکثریتی" بودندن و حالا سر در آخور مقام پرستان نظام سید علی بدون لکه ها خاکستری دارند. و یا آنانی که نام معصومه را پر گناه دیده و مسیح را بجای نام خود یدک می کشند تا خون شهدای ۱۸ تیر۱۳۷۸ را در گورستان آرزوهای اصلاح طلبان فراموش سازند و خیانت خائنین به آرمانهای ملت را از حافظه ها پاک کنند. چه بگویم از آنانی که با جایزه نوبل خود حق صدور فتوای جدایی شعارهای مدنی و سیاسی را برای خود قائل میشود. و آنانی که قلم برمیدارند تا خون سرخ مردم ایران را درعاشورا ۱۳۸۸ به سیاهی اندیشه های خود، شکست خورده بخوانند. چه بگویم به آنانی که راه سبز را به نا امیدی میکشند، و با دعای "از پایین فشار، از بالا مذاکره" خوابهای طلایی می بینند.
چه بگویم از عزیزانی که فریاد زدند "دین از حکومت جداست"، و آنانی که جان دادند و گفتند " مرگ بر اصل ولایت فقیه" آنانی که راه نجات خود و ملت را در رفراندوم دیدند. آنانی که دیدند هم وطن شان در خون غلطیدند، شکنجه شدند، روحشان را در زیر تجاوز له کردند و تن پاکشان را بر چوبهای دار برافراشتن، دیدند و بیشتر از این هم دیدند، اما باز فریاد آوردند "خامنه ای قاتله است". 
آقایان و خانمهای اصلاح طلب، دوستداران حکومت اسلامی، انقدر انسان باشید وبگوی که شما چه میخواهید. آیا شما هم کر و هم کور هستید که نمیبیند و نمیشنوید، فقط مقام و منصب را می بینید، استبداد را با عبا و عمامه اش را ندیدید، که اینچنین جفا به حق مردم میکنید؟ خواهش میکنم اگر کسی وردی و دعایی میداند پا پیش گذارد و یا حداقل یکی از این " حداقلیها" پیدا بشود به زبانی که آنها می فهمند بگوید " بس کنید! کمتر دروغ بگوید". مردم که گفتند، روشن و شفاف، که خواهان رفراندوم اند، گفتند با هر زبانی که میشد، نظام جمهوری اسلامی را نمیخواهند. اصلاح طلبی و اصلاحات مرد و در مجلس ششم ختم اش را آقا نبویی هم گرفت، چرا قصد دارید که ملت را با مرده کشی خسته کنید؟ 
اصلاح طلبان محترم!!! آیا این به معنی ان نبود که دیگر با رفتن در مجلس و داشتن پست ریاست جمهوری نمی شود به این دیکتاتوری لجام زد؟ هشت سال دولت اصلاحات و داشتن اکثریت مجلس کافی نبود که کسی بمانند احمدی نژاد بالا نیاید؟ آیا هشت سالپشتیبانی کامل مردم کافی نبود که استبداد لجام گسیخته ولایتی و فقاهتی را به سر عقل بیاورید؟ یا نظام را طلایی تر کنید!!؟ شما اصلاح طلبان نه حامیان ملت هستید، زیرا هر آنچه ملت میخواهد نمیخواهید، و نه دموکرات هستید زیرا که قادر نیستید که آنچه که مخالفان و آنان که در یک جهت با شما قدم نمیزنند، حتی برسمیت بشناسید. از معرفت که دیگر چیزی برایتان نمانده، دوستان را در اسارت دیدید و در خلوت با زندانبانان عشقبازی کردید. شما حتی بعنوان یک انسان قادر به دیدن و شنیدن صدای مردم کشورمان نبودید، حال چطور مدعی درک صحیح از خواستهای ملت هستید؟ آقایان و خانمهای اصلاح طلب، دوستداران حکومت اسلامی، با نام مردم و مردمی بودن مرده کشی نکنید، فرهنگ چوپانی و خود را ورای دیگران دیدن را ترویج نکنید. چرا برای یکبار هم که شده نمی خواهید بگوید که مردم حق دارند که حکومت خود را انتخاب کنند؟ چرا مردم را میخواهید به زیر بکشید تا حکومتی که از انسانیت، شرافت،آزادگی،فرهنگ ملی، مردمسالاری ...که از انها بویی نبرده است بر دوش آنان سواره نگهدارید؟
چرا برای مردم سالاری (دموکراسی) صفت دینی را قائل میشوید تا مفهوم آنرا آلوده کرده و استبداد دینی (حکومت ولایت فقیه ) را با نام جدیدش یعنی مردم سالاری دینی حاکم کنید؟ چرا باید بین بد و بدتر حق انتخاب داشته باشیم ولی گزینه "خوب" هرگز در میان نباشد؟ انصاف داشته باشید و بگوید که شما چه میخواهید و خود را در زیر نقاب مردم "چه میخواهند" دیگر پنهان نکنید.
آیا بیاد ندارید که مردم گفتند " مرگ بر اصل ولایت فقیه"؟ آیا بیاد ندارید که این مردم بودن که گفتند " دین از حکومت جداست،"؟ و یاد از خاطر شما رفته است که مردم در زیر فشار و گلوله گفتند " رفراندوم، رفراندوم" یا شاید شما معنی جدیدتری در چهار چوب "قانون اساسی" برای آنها پیدا کرده اید؟ چرا با صدای بلند نمیگوید که شعار "از پایین فشار از بالا مذاکره" در واقع استراتژی اصلاح طلبان است که مردم را در پایین له کنند تا به سهم خود در ریاست و مقامهای بخور و نگو برسند؟
بس کنید، شما در کنار آدمکشان و وطن فروشان ولایتی هستید. تا کی می خواهید وانمود کنید که فرق بین دولت و حکومت را نمیدانید؟ این احمدی نژاد نیست که به تنهایی مردم آزاده را در خیابانها میکشد، یا در زندانها شکنجه میدهد، یا مورد تجاوز قرار میدهد، و یا در بیدادگاها به اعدام محکوم میکند، این نظام و حکومت جمهوری اسلامی است که مرتکب این جنایتها شده و میشود. چرا برای یک بارهم که شده نمیخواهید نظام را محکوم کنید؟ آیا فکر میکنید که اگر شما حاکم شوید بهتر از این ظالمان خواهید بود؟ ملت انقلاب کرد تا یک دیکتاتوری را کنار بگذارد و سلطنت را در زبالدان تاریخ اندازد، و گمان داشت که حکومت اسلامی براورندی آرزوهایش خواهد بود غافل از آنکه نظام ضحاکی را آورده که جز خوردن مغز اندیشمندانش هنر دیگری ندارد. حال که ملت آگاه شده، شما ترمز بدست آمده تا انان را از راه باز دارید.
فقط آقایان و خانمهای اصلاح طلب، دوستداران حکومت اسلامی، بس کنید و راه را بر آزادی نبندید که ملت خائنین را هرگز نمی بخشد.

torsdag 29 mars 2012

irancnn: یارو اسم سال را گذاشته تولید ملی و حمایت از کار مل...

سناریو از خامنه ای؛ بازی از سوی غرب: "مرگ میلیون ها کودک و بیمار ایرانی!"


1- خطرناک ترین و بدترین خبر دقیق و درست برای ایرانیان این بود که امریکا رسماً اعلام کرد که خامنه ای هنوز تصمیم قطعی برای تولید سلاح هسته ای نگرفته است. با اینکه دنبالۀ این حرف اگر هم گفته نمی شد معلوم بود اما خود دولت امریکا جمله را و هدفش را گفت و کامل کرد. او گفته لذا ما فرصت بیشتری داریم تا شاهد اثرات سیاست های تحریم جهانی بمانیم. چرا این خبر که ظاهراً خوب است و خطر جنگ نزدیک را برطرف می کند را من بدترین خبر معرفی می کنم! برای اینکه: این سناریو از طرف خامنه ای طراحی شده است و اینک دیگر فقط مردم ایران هستند که تاوان پروژۀ هسته ای خامنه ای را پرداخت خواهند کرد:

2- نقشۀ خامنه ای این است که پروژۀ هسته ایش را "در آستانه" قفل کند. به این معنا که نه غنی سازی را متوقف کرده و با غرب مذاکره و سازش کند و نه سلاح هسته ای ساختن را شروع و غرب را وادار به حمله به ایران بکند. زیرا که "در آستانه بودن" به این معناست که طرف توانایی بالقوۀ سلاح هسته ای ساختن را در کمتر از دوسال دارد ولی تصمیم به ساخت آن رابه تصمیم خود عقب می اندازد. در چنین حالتی برای غرب آسوده خیالی مقطعی ایجاد می کند و غرب که حمله به ایران را پرهزینه و خطرناک هم می داند گزینۀ نظامی را تا روز تصمیم خامنه ای برای تولید سلاح هسته ای بکنار می گذارد.

3- نتیجه چه می شود: نتیجه این می شود که غرب در همین پاساژ تحریم اقتصادی می ماند و آن را هر روز شدید تر می کند که خامنه ای را وادار به قبول توقف غنی سازی (هدف غایی غرب) بکند. خامنه ای اما به تحریم های غرب بی اعتنایی کرده و از آن برای مظلوم نمایی و تبلیغات بر ضد غرب بهره برداری خواهد کرد. این ماجرا اگر حتی دو سه سال هم بطول بیانجامد نتیجه اش چیزی فاجعه بار تر از تحریم عراق خواهد بود؛ و محتمل یقینی است که بمرگ سفید میلیون ها ایرانی بویژه بیماران و بچه ها بیانجامد و در اثر فقر کشور و کمبود مواد غذایی و دارویی عدد بزرگتری هم دچار سوء تغذیه و بیماری های گوناگون بشوند. خطر بازهم بیشتر این است که نوع جهت گیری تحریم های غرب بسمتی در حال حرکت است که حتی ممکن است فرمول نفت در برابر غذای رژیم صدام حسین هم برای رژیم خامنه ای در نظر گرفته نشود. کما اینکه در همین روزها هم خرید غلات و گندم و سایر اقلام دارویی و غذایی را برای ایران سخت تر کرده اند.

4- بعبارت کاملاً ملموس می توان اینطور نتیجه گرفت که اگر در فرمول جنگ و مرگ سرخ؛ احتمال عقب راندن خامنه ای در آخرین مراحل تهدید های مؤثر ممکن و قابل انتظار بود؛ در فرمول "تحریم تا بن دندان بدون جنگ" - سیاست جدید غرب -؛ خامنه ای و غرب بدون توجه به مرگ خاموش میلیون ها ایرانی به بازی موش و گربه ادامه خواهند داد. بدون اینکه عجله ای برای حل و یکسویه کردن اختلافات شان داشته باشند. خب غرب که دلش برای ایرانی ها نسوخته و تازه طلبکار هم می تواند باشد که گزینۀ نظامی را بتعویق انداخته است. بدبختی آنجاست که خامنه ای هم مرگ سفید و قحطی و فاجعۀ انسانی در ایران را بنفع تبلیغات خودش می داند و باکی از قربانی کردن ملت شهید پرورش! نخواهد داشت.

5- با توجه به اینکه شورش مردم فقیر و در تحریم شدید و گرسنه فرمولی صد در صد غلط و منتفی است؛ بنابراین ایرانیان باید راهی سریع پیدا کنند برای برکناری طراح اصلی این سناریو که خامنه ایست. ایرانی های با دوتا حماسۀ ایجابی در سال های 76 و 88 و با شرکت انبوه در انتخابات حریف خامنه ای نشدند و هر دو تلاششان را هر کدام را بنوعی عقیم گذاشت و شکست داد. آیا با حماسۀ سومی و اینبار سلبی در امروز جمعۀ سال 90 خواهند توانست خامنه ای را شکست دهند. امیدواریم. خواستم بگویم که موضوع تحریم انتخابات اگر جدی بود با سناریوی "ایران بسوی قحطی و مرگ خاموش و سفید کودکانش" جدی تر هم شده است. قطعی بدانیم که جز با رفتن خامنه ای از قدرت موضوع جمهوری اسلامی و غرب پایانی نخواهد داشت. و الا غرب نشان داده که نه با اسلام و نه با جمهوری اسلامی و نه با هیچ نوع حکومت با ثبات در هر جای جهان مشکلی ندارد. اگر ترکیه قابل باور نبود حالا دیگر تونس و مصر و یمن و دیگران هم ناگفته جمهوری های اسلامی هستند. گفتم که فهمم را برملا کرده باشم از اهمیت مضاعف تحریم سلبی. ویک حماسه از نوع دوم. شاید و امید وارم که حماسۀ امروز ایران را از هر دو مرگ سرخ و سفید برهاند.

سه دلیل روشن: انتخابات مجلس نهم قطعاً شکست خورده است! در تهران افتضاح!



1- انتخابات مجلس نهم خامنه ای قطعاً شکست خورده است و بویژه در تهران با فضاحت کامل روبرو بوده است. زیرا:

الف- تمدید زمان رأی گیری فله ای، دستوری و سرتاسری آن هم بمدت سه ساعت - تا نوشتن این مطلب - بوده است در حالی که تا قبل از این رسم بر این بود که تمدید زمان بتقاضای حوزه های رأی گیری مختلف و با مدت های مختلف انجام می شده است. و هیچگاه جز در برخی رأی گیری های انتخابات ریاست جمهوری چنین تمدید زمانی سابقه نداشته است. زیرا که در شهر های کوچک و دهات و شهرهای متوسط حتی نیازی به تمدید زمان نمی شده است. چون که در این قبیل حوزه ها هم فاصله ها کم است و هم تعطیلی جمعه همه گیرتر است و هم مردم کمتر در سفرهای کاری و گرفتاری های کلان شهر ها هستند. تازه در خود کلان شهر ها هم حوزه های متفاوت دستورات متفاوت می گرفتند و لزومی به ادامۀ کار شعبۀ مهجوری که از صبح هم کسی به آن مراجعه نکرده بود نبود. و وزارت کشور تشحیص را بعهدۀ رؤ سای حوزه  رأی گیری می گذاشت. بنابراین بدون کمترین شکی این تمدید برای آخرین التماس ها و تور انداختن آدم ها برای رأی گرفتن است و نه نتیجۀ طبیعی شلوغ بودن برخی از حوزه ها!

ب- یکی از معدود مراسم های رژیم در کل مثل راهپیمایی ها و عزاداری ها و تشییع جنازه ها و...و بویژه اولین انتخابات بدون تصویر است که انجام شده است امروز. بسیار زیاد به خبرگزاری ها و سایت های اطلاع رسانی مراجعه کردم که بتوانم با دیدن گزارشات تصویری مفصل از این مشارکت پرشوری که رژیم ادعا می کند تصاویری را ببینم تا با مطالعۀ تطبیقی و مقایسه ای توأمان بتوانم گزارش عینی و دقیقی از استقبال مردم و تیپ شناسی مدرن و سنتی و سایر اطلاعات قابل استناد در اینگونه تصاویر برای شما بنویسم. اما هر چه گشتم کمتر یافتم. نه تنها حتی یک عکس هم از شرکت طبقۀ مدرن شهری پیدا نبود بلکه همان چند عکسی هم که خبرگزاری هایی مثل فارس و ایسنا مخابره کرده بودند حاکی از تنک بودن حوزه ها و آرای نمایشی و تبلیغاتی برخی از حزب اللهی ها و بسیجیان بود. اگر در نظر داشته باشیم که رژیم با پوشش متفاوت چند دختر و خانم جوان در 22 بهمن 20 روز پیش چه غوغای تبلیغاتی را راه انداخت بهتر پی می برید که چقدر مهم بوده است که امروز بتوانند تعدادی عکس دانه درشت شکار کنند از رأی دادن نسل جوان و دگر پوشش و دگرباش. و نکتۀ جالب از همین اندک رأی دهندگان اینکه کمترین نشانی از خنده و شادی و شادابی و جدی بودن و مصمم بودن در چهره ها نبود و مردم حالتی از خمودگی و باری بهرجهتی و رفع تکلیف محض داشتند.

پ- و نکتۀ سوم اینکه خبرنگاران و مأموران رژیم نتوانسته اند از رأی دادن اصلاح طلبان میانه رو و تکنوکرات دولت های پیشین رفسنجانی و خاتمی سند تهیه و منتشر کنند و همۀ خوشحالی خود را با خبر شرکت پنهان خاتمی در دماوند و یکی دو عکس از حسن خمینی و رفسنجانی تشفی داده اند. در حالیکه خودشان هم می دانند که رأی هیچکدام از این سه نفر کمترین ارتباطی با مشروعیت خامنه ای ندارد و آنان با رأی معنا دار و قهرآلود خود چه در انتخاب فاصلۀ دور خاتمی و چه در صحبت های رفسنجانی و چه در نگاه معنا دار نوۀ خمینی علامتی بغیر از عمل ناگزیر به وصیت مقتدایشان امام خمینی منظور نداشته اند. موضوع بر سر درستی و نادرستی رأی دادن آقایان نیست. من در اینجا فقط گزارش"چرا انتخابات شکست خورده است" را می دهم فارغ از ارزش داوری. بازهم می توانیم صبر کنیم تا گزارش ها و تصاویر بیشتری منعکس شود تا بهتر هم بتوان قضاوت کرد.

چهار نکتۀ برجسته از حرف های خامنه ای در مشهد: حماقت؛ ضعف؛ مسخره و نقشۀ شیطانی!

سخنرانی خامنه ای در مشهد نکات ریز بسیاری دارد برای تحلیل های امیدوار. که در جای جایش نشانه هایی از ترس و استیصال نهفته دارد. اما برای جلوگیری از تطویل متن فعلاً چهار مورد را می نویسم تا بعد:

1- می گوید ممکن است غرب دیوانگی بکند و به ایران حمله کند. اما جمهوری اسلامی بدون اینکه قصدی برای تولید سلاح هسته ای داشته باشد هر سطحی از حملۀ دشمن را در همان سطح پاسخ خواهد داد. این احمقانه ترین حرف خامنه ای در سخنرانی مشهد نبود اما بازهم با منطق پیش دبستانی هم رجزخوانی چرتی است. زیرا که گذشته از اختلاف فاحش توان رزمی و اقتصادی و فنی جمهوری اسلامی با غرب؛ موضوع میدان و سرزمینی که جنگ احتمالی در آن واقع خواهد شد چنین فرصتی را به خامنه ای نمی دهد. به عبارت دیگر وقتی قرار است جنگ در کشور ما اتفاق بیفتد و کشورهای دشمن در هزاران کبلومتر فاصله از صحنۀ جنگ با ما قرار گرفته اند خامنه ای چگونه می خواهد در همان سطحی که آنان حمله می کنند پاسخ بدهد. مگر اینکه در کلۀ خائن و پوک چنین رهبری بمباران و نابودی یک کشوری به نازنینی ایران برابر باشد با کشتن چند یا چند صد یا چند هزار سرباز دشمن در کشورهای همسایه یا سوراخ کردن بدنۀ یک ناو هواپیمابر دشمن در آب های وطن. آن هم تازه ادعاست و آیا بشود و آیا نشود!

2- می گوید ما بدلایل خودمان نه دنبال ساخت سلاح هسته ای هستیم و نه خواهیم بود و اصلاً نیت تولید سلاح هسته ای نداریم. می گویم اگر راست می گویی واویلا! چون تا حالا ما ایرانیان چنین می اندیشیدیم که اگر این همه خسارت و ادبار و خفت و عقب ماندگی و هزاران مصیبت بدتر از آن نباشد را تحمل می کردیم و کرده ایم. لا اقل دلمان خوش بود که چه باک. و بزودی ابرقدرتی خواهیم شد در سطح منطقه با بمب اتمی و دمار از روزگار ابر قدرت های بالفعل در خواهیم آورد و نفس کش خواهیم طلبید و غرور - هرچند احمقانه و بی نتیجه هم شده - خواهیم ورزید. آخر ای رهبر دیوانه و احمق کدام دیوانه ای بغیر از تو اینهمه بدبختی و عقب ماندگی و خفت برای مردمان کشورش فراهم می کند بدون اینکه قصدی برای "رسیدن به شرایط تسلیحاتی همسان با ابرقدرت دشمن (غرب و امریکا) داشته باشد". اگر تو واقعاً قصدی برای تولید سلاح هسته ای نداری پس کدام انگیزه و کدام توجیه می ماند برای اینهمه اصرار و چغری برای حفظ غنی سازی اورانیوم. چرا که آفتاب آمد دلیل آفتاب است که تولید سوخت نیروگاه های تولید انرژی برق برای ما کمترین توجیه اقتصادی سود آور ندارد و اصلاً برای کدام نیروگاه های عملیاتی خودمان و یا کدام بازار جهانی سوخت هسته ای ظرفیت خالی دست به چنین قمار سراسر باختی زده ای. یعنی می شود یک رهبری تا این حد احمق و جنون عظمت خواهی داشته باشد که فقط برای روکم کنی وکری خوانی با پیشرفته ترین کشورهای جهان بازی خطرناکی مثل حوزۀ صنعت هسته ای را انتخاب بکند. و این احمقانه ترین و نا امید کننده ترین - ازدید فدائیان رهبر حتی - حرف خامنه ای در مشهد بوده است.

3- حرف نقشه های شیطانی خامنه ای هم در آنجایی است که در ورژن مثبتش پیام نوروزی اوباما هم در آن حوزه است. حوزۀ اطلاع رسانی و آی تی و اینترنت. خامنه ای بجد تصمیم گرفته است که بسرعت و با همۀ توانش حوزۀ دنیای مجازی اطلاع رسانی را بروی ایرانیان داخل وطن ببندد. او که با گماردن مزدوران مهندس خود در شورای عالی فضای مجازی به این کار سرعت و قدرت قانونی داده است؛ یادش نرفت که در این سخنرانی هم با ادعایی کاملاً مضحک و مسخره خواستار برچیدن تسهیلات اطلاع رسانی شود. خامنه ای قطعاً دچار اختلال مشاعر شده است که اینهمه دعواهای تاسرحد جنون و هتک و دشنام و حذف بین اصولگرایان گماشته اش در طول سال 90 را بگردن سایت ها و وبلاگ ها انداخته و با عجز و التماس از آنان می خواهد که فریب چندتا سایت و وبلاگ را نخورند و برای چپاول کشور به آخور همدیگر تجاوز نکنند. این اگر حماقت و استیصال و ترس نیست پس چه می تواند لقب بگیرد چنین حرف مسخره و احمقانه ای. مگر سایت و وبلاگ می تواند بدون زمینۀ واقعی در نزد غارتگران و خائنان ابتدا بساکن دعوا درست کند. که اگر چنین بود باید در غرب روزانه چندین دولتمرد در زد وخورد با همدیگر کشته می شدند با اینهمه حجمی از انواع راست و دروغی که رسانه های متنوع جار می زنند از بام تا شام.

4- هرسه نکته ای که گفتم و یکی از دیگری احمقانه تر و مسخره تر است اگر با این افزودۀ مستند جمع شود که لحن و ادبیات سخنرانی مشهد خامنه ای جزو نادر سخنرانی های غیر خطابی و رجزخوان و حماسی وی بود؛ که سعی می کرد زبانی و لحنی اقناعی و آماری داشته باشد؛ شکی باقی نمی گذارد که یقین کنیم خامنه ای قافیه را باخته و فهمیده که لولهنگ ترهات توهمی اش چقدر آب بر می دارد و بزودی باید منتظر چه سرنوشتی باشد. او در سخنرانی مشهدش سعی کرد اگر هم نمی تواند از آمار و ارقام نداشته در کشور تحت حکومتش بهره بگیرد از آمارهای منابع دشمن غربی استفاده کند و بگوید که در انتشار مقالات علمی - کدام علم و چه مقالاتی - رتبه مان در منطقه یک و در جهان 17 است و چون در سال 90 ماهی 40 هزارتومان داده ایم به محرومان و بیکاران و تنبلان و انگلان و آنان را از شخصیت تهی و چندماه اول سال فریب داده ایم پس موفق به عدالت اجتماعی شده ایم. در حالیکه نمی گوید نتوانسته ایم از قعر همۀ شاخص های توسعه و پیشرفت جهانی یک پله بالاتر و از صدر همۀ شاخص های پسرفت جهانی یک پله پایین تر بیاییم. البته خامنه ای خوب می داند که مستمعینش نه آن چند هزار نفری که در جلوش نشسته اند با گوشهای کیپ و دهان های باز  که خودشان هم نمی دانند چرا آنجا هستند؛ بلکه میلیون ها ایرانیان و جهانیانی هستند که می فهمند حرف رهبر یک حکومت کجا از روی اقتدار و مبتنی بر داده های علمی و واقعی و ملموس است و در کجا فقط برای خالی نبودن عریضه و از روی استیصال و ضعف! کی گفتم یادمان باشد که خامنه ای امسال رفتنی است.

خود زنی مبارک خامنه ای ادامه دارد: یا کرۀ شمالی یا آزادی! نگاهی به توقیف دوفیلم.

 خوشبختانه انصار حزب الله 18 سالگان برخود حزب الله جنگ کردگان (سعید سهیلی) پیروز شدند و دو فیلم "گشت ارشاد" و "زندگی خصوصی" توقیف و از پرده ها پایین کشیده شدند. این اتفاق رویدادی بسیار زیاد مبارک است و بهترین عیدی سال 91 برای آزادی عنقریب زندگی در ایران.

1- من این فیلم ها را ندیده ام ولی از چند آنونسی که در دنیای مجازی منتشر شده است و قیل و قالی که متحجرین وفادار به خامنه ای براه انداخته اند متوجه شده ام که این دو فیلم ضمن ارائۀ انبوهی از تبلیغات ایدئولوژیک رژیم؛ لاجرم چند پلان و دیالوگ انتقادی هم در خود گنجانده اند. تا تماشاگران را راغب به تماشا بکنند و از این راه برخی المان های ضد مدرنیته و متحجر را بازآرایی و بخورد بیننده بدهند. اما عوامل پیاده نظام سازماندهی شدۀ رژیم حتی همین چند صحنۀ انتقادی محتاط را برنتافته و خواستار توقف نمایش آن ها شده اند. در ابتدای امر که تهیه کنندگان و کارگردانان حزب اللهی این دو فیلم گمان می کردند انصار حزب الله خودسر و خودجوش دست به چنین اقدامی زده است مقاومت کرده و حاضر به تمکین نشدند. حتی سعید سهیلی کارگردان "گشت ارشاد" موضع بسیار تند و با ادبیات کنایی تحقیر کننده ای نسبت به این نوجوانان کاتولیک تر از پاپ گرفت و آنان را به سوابق جنگی خود و برادر شهیدش احاله کرد. اما داستان این نبود مثل همیشه! زیرا که دستور اعتراض اوباشان مستقیماً از دفتر خامنه ای صادر شده بود. لذا در دستور احمد خاتمی امام جمعۀ پایتخت قرار گرفت تا عوامل فیلم شیرفهم بشوند که موضوع دستور "حضرت آقا"ست و مقاومت بی فایده.

2- توقیف این دو فیلم امر بسیار زیاد مبارکی است زیرا در صورت تداوم نمایش این فیلم ها رژیم خامنه ای سود بسیار و مردم بستوه آمدۀ ایران ضرر هنگفت می کردند.

الف- سود بسیار رژیم: اگر فیلم ها توقیف نمی شد رژیم می توانست ادعا و تبلیغ بکند که ما به عناصر سالم و بدون غرض و نا وابسته به عوامل بیگانه اجازۀ انتقاد در داخل سیستم می دهیم و اکران این دو فیلم را نمونه آورده و بام تا شام به آن استناد می کردند.

ب- ضرر هنگفت مردم:

ب1- اگر این فیلم ها از اکران برداشته نمی شدند، حداکثر استقبالی که می شد تماشای آن توسط یک میلیون نفر از طبقۀ شهرنشین با گرایشات مدرن و نیمه مدرن بود. که خود فیلم و مسائل مطرح شده در آن ها کمترین جاذبه ای را برای آنان نداشت زیرا که خود این یک میلیون نفر بارها و بارها با صحنه های مستند ده ها و صدها برابر پررنگ تر از صحنه های انتقادی فیلم مواجه بوده و درگیر شده و زخم های عمیق برداشته اند. اما ضرری که داشت این بود که حداقل در ذهن نیمی از این تماشاچیان این تردید مثبت را بوجود می آورد که گویا بزرگان رژیم هم خیلی راضی نیستند به بگیر و ببند های بدون قانون و تند و عبوس. بقول متعارف سیاسیون فیلم ها نوعی نقش سوپاپ اطمینان را بازی می کردند در باور نیمی از تماشاگران.

ب2- این فیلم ها اکران می شد و بعد از درگیر کردن موقت یک میلیون بیننده از پرده پایین می آمد و به بایگانی و فراموشی سپرده می شد بدون اینکه آن 55 تا 60 میلیون بزرگسال ایرانی را درگیر خودش کرده باشد. در حالیکه توقیف آن ها اولاً موضوع این فیلم ها را به گستره و عمق موضوعی ملی و همه گیر تبدیل کرد و ثانیاً بیننده های یک میلیونی و مشخص و آشکار آن را به ده ها برابر افزایش داد. درست است که این فیلم ها از پردۀ سینماها حذف شدند ولی بزودی ویدیوهای آن ها چون برگ زر دست بدست خواهد شد و در خانه ها و پستوها با کنجکاوی زیاد دیده خواهند شد و به بحث محافل دوستانه و کاری و خانوادگی ارتقاء خواهند یافت.

3- من اما منظورم شمردن همۀ دست آوردهای این "خود زنی" جدید رژیم نیست که خود شما استادید و بهتر از من می دانید. قصد من از نوشتن این مطلب این است که مجدداً و برای هزارمین بار تکرار کنم که:

الف- جمهوری اسلامی انقلابی بلاتکلیف خامنه ای راهی برای سقوط از راه جنبش ها و شورش های مدنی ندارد و باز نمی گذارد. بعبارت دقیق تر نوع جنس رژیم ایران از انواع رژیم های انقلابی و کودتایی مثل رژیم اتحاد شوروی اسبق یا معمر قذافی سابق و بشار اسد لاحق است که جز از دوراه "فروپاشی از درون = خود زنی" و "تحمیل جنگ از بیرون" ساقط شدنی نیست. لذا هر اتفاقی که حاوی تشدید اختلافات در هیئت حاکمه از سویی و در درون پیاده نظام وفادار رژیم از جانب دیگر باشد ما را یک قدم بزرگ بسمت پیروزی مردم نزدیک تر می کند. و توقیف این دو فیلم از آن اتفاقات است.

ب- بنابراین توقیف این دو فیلم که جدید ترین تزلزل را به گسل های ایمانی و اعتقادی بدنۀ متحجر هواداران خامنه ای وارد کرده است و آنان را به بگو مگو های بسیار جدی و بیدار کننده واداشته است بسیار مبارک است. زیرا که دیدن این جدیدترین اتفاق در حوزۀ سینما و فرهنگ در کنار ریزش ها و اختلافات قبلی حزب اللهی ها در چند شقه شدن بین احمدی نژاد و مصباح و مهدوی و امثالهم؛ و همینطور راجع به بستن فضاهای مجازی و اینترنت؛ و گفتارهای تحقیر کنندۀ احمدی نژاد نسبت به روحانیان و اسلام عربی و ده ها عامل ریز و درشت دیگری که در همین یکی دو ساله بوجود آمده و باعث انشقاق جدی در فعالان حوزه های مدیا و رسانۀ جوانان حزب اللهی شده است - از فرط وفور در سایت ها و وبلاگ ها و گفته ها و نوشته هایشان نیازی به آدرس ندارد - نشان از آن دارد که اولاً این اختلافات ناشی از ناکارآمدی ذاتی جمهوری اسلامی خامنه ای متوقف شدنی نیست و ثانیاً هر روز در حوزه های بیشتر و جدید تری نمودار خواهد شد تا فروپاشی نهایی بزودی انشاءالله! مطمئنم که در مسابقۀ "ایران" با جمهوری اسلامی خامنه ای؛ در میدان "یا آزادی از این مخمصۀ هولناک 23 ساله یا تبدیل شدن ایران به کرۀ شمال هولناک تر" برنده ما و ایران ما خواهد بود بزودی!

همۀ کشورهای مسلمان دنیا: زادگاه مردمان اسیر! یا خاستگاه رهبران شریر!


1- ترکیه: جمهوری نیمه دموکراسی: الگوی مُثُل!
علل:
الف: همت آتاتورک یکه سالار و مدرن. بویژه در تغییر الفبای زبان ترکی و آزادی زنان.
ب- داشتن ارتش مدرن و نگهبان سکولاریسم.
پ- چسبیدگی و الگوپذیری از اروپا و تلاش برای مقبولیت اروپایی.
ت- استفاده از بازار وسیع ایران بعد از انقلاب اسلامی جهت آزمایش و خطای کیفی تولیدات صنعتی خویش در جهت رشد اقتصادی و توسعۀ پایدار.
ملاحظات: این کشور که دموکراتیک ترین جمهوری سکولار در بین مسلمانان است هنوز در تهدید بازگشت اسلام سیاسی به فاندامنتالیسم است.

2- مالزی: فدرال سلطان نشین: تنها مثال بعدی!
علل:
الف- اختلاط فرهنگ مالایایی با اسلامی: دوشادوش و بدون امکان غلبۀ فرهنگی مسلمانان.
ب- نخست وزیری تکنوکرات پرزور و محکم بنام "ماهاتیرمحمد" بمدت بیست سال.
پ- استفاده از ظرفیت جهانی رها شده در دهۀ 80 میلادی و رسیدن به آستانۀ توسعه یافتگی.
ملاحظات: هنوز نتوانسته مناسبات دموکراتیک را نهادینه کند و همواره احتمال نوسان بسمت کهنه گرایی هست.

3- پاکستان: روی کاغذ دموکراتیک و عملاً بنام دموکراسی بکام فساد و فقر و هرج و مرج. بهترین دوره ها: هنگام پیروزی کودتاهای نظامی.

4- ایران: پادشاهی موروثی - فقیه سالاری پیشا تاریخ مادام العمر.
5- عربستان سعودی: پادشاهی موروثی.
6- عراق: جمهوری هرج ومرج و کودتا. جمهوری باثبات مادام العمر. تحت اشغال بیگانه.
7- مراکش: پادشاهی موروثی.
8- الجزایر: جمهوری انقلابی در حال تثبیت جمهوری مادام العمر.
9- تونس: جمهوری مادام العمر.
10- سوریه: جمهوری موروثی!
11- افغانستان: پادشاهی موروثی. جمهوری خلق در جنگ. طالبانیسم از نیای بشر تاروز رستاخیز. تحت اشغال بیگانه.
12-اردن: پادشاهی موروثی.
13- لبنان: جمهوری هرج و مرج.
14- یمن: جمهوری مادام العمر.
15- عمان: پادشاهی موروثی.
16- کویت: پادشاهی موروثی.
17- بحرین: پادشاهی موروثی.
18- امارات متحدۀ عربی: امیرنشین موروثی.
19- قطر: امیرنشین موروثی.
20- اگربخواهی می توانی کشورهای تادیروز حزبی-موروثی و تازه استقلال یافته و تبدیل شده به جمهوری های مادام العمر را هم اضافه کنی.

خب پدرجان همین که فکرنکنی و دهان بگشایی که یاوه ببافی؛ می شود:
شاه باید برود.
مبارک یک دیکتاتور خون آشام است.
پادشاه عربستان فاسد است.
رییس جمهور تونس زنباره است.
پادشاه اردن بچه مزلف است.
شاه مراکش خودکامه است.
امیران منطقه یک مشت اراذل و اوباشند.
صدام از جمجمه ها کوه می ساخت.
و...ادامه بدهی تا قیام قیامت که منطقۀ خاورمیانه و شاخ آفریقا و آسیای میانۀ مسلمان مرتب درکارتولید ملت های خیر مطلق و سیاستمداران شّر مطلق هستند. بعدهم شرم نکنی و خودنویست را بگذاری توی جیب بغلت و کیبوردت را ترک کنی بروی مسجد برای اطاعت یا بروی میخانه برای عبادت.

صورت مسأله کاملاً بدیهی و ساده است: حکومت برای نظم و نسق بخشیدن به زیست بهتر و با آرامش مردم تحت نفوذش باید تصمیم بگیرد. و دنیا فقط دو جور تصمیم را تاکنون اختراع کرده است: انفرادی و اجتماعی. که به انفرادی آن تصمیم یک شخص هم می گویند و به اجتماعی آن تصمیم سیستمی هم اطلاق می کنند.
تصمیم فردی را که می دانی چیست. یک نفر با مشاوره یا بدون مشاوره با دیگری تصمیم می گیرد و ذاتی است و نیازی به آموزش ندارد. ولی تصمیم سیستمی یک فرهنگ است و نیاز به یاد گرفتن دارد. و شما خوب می دانی که آموختن یک فرهنگ زمان براست. اگر تازه همۀ شرایط فرهنگی مردمان تحت آموزش؛ این یادگیری را تأیید و تقویت کند. و الا بسادگی می گویم دموکراتیک شو. آن هم بگوید لبیک و از فردا دموکراتیک شود؛ نیست.

ماجرای یکه سالاری در منطقۀ "خوشبختانه همه کشورهای مسلمان" بهمین راحتی است که بعرض رساندم. و الاّ نمی شود که یک منطقه به این وسعت و دارای مقبولیت اسلامی در نزد خدا هم! بدون استثناء سیاستمدار شریر تولید کند که ازروز اولی که جبۀ صدارت بردوش می اندازند در فکر چپاول مردمان شریف باشند و ماندن در قدرت مادام العمر و به فکرحساب های بانکی شان درسویس. تا روز آخرکه در90  سالگی از رختخواب این سوگلی پا نشده در بغل دیگری صنم تمرین همآغوشی با حوریان بهشت کنند. عقل که از قدیم چیزخوبی بوده ولی انصاف هم خوب است گاهی.

ازسوی اکثریت قریب به اتفاق دیکتاتورهای موروثی و مادام العمرمنطقه بشما قول شرف می دهم که اگر بدانند دو برنامۀ زیر در کشورهایشان تداوم می یابد نه هیچ رییس جمهوری مادام العمر می شود و نه هیچ پادشاهی سلطان بلامنازع. چرا روشنفکران اینقدرباید سه نقطه! باشند که فکرکنند فقط خودشان می دانند که زمانه عوض شده و این همه پادشاه و رییس جمهور و سیاستمدار نمی دانند که در زمانۀ "ویکی لیکس" نمی شود مثل عهد دقیانوس فرمان راند. و اما آن دو برنامه:

الف- اطمینان بکنند که سیستم مدرنی که با هزاران خون دل پایه گذاشته اند و مراقبت کرده اند؛ به رشدی رسیده است که بدون دخالت آنان از هم فرو نمی پاشد در بدویت "جهان سومی بعلاوۀ مسلمانان مانده در تاریخ".

ب- نخبگان مدرن ازنظرکمّی و کیفی به شمارگانی رسیده اند که اگر بمحض برداشته شدن اتوریتۀ حاکم، از وسط جر خوردند و هزاران حزب دو نفره تشکیل دادند باز هم کشور برای ادارۀ اُمورش و گرداندن سیستم دچارکمبود کادرهای قوی و جنگ های حیدری نعمتی مردمان شریف! نخواهدشد.- دراین قسمت به فلسفۀ تک حزبی کردن ها هم مثل رستاخیز شاه فکرکنید با این دیدی که دادم: "تجمیع نخبگان ِکم برای بهرۀ حداکثربرای پیش رفت سریعتر. اگرهم نتیجه درست نبوده انگیزه هم شیطانی نبوده برعکس آنچه که تاکنون شنیده ایم -

طرفه آنکه تمام پیشرفت های کشورهای مسلمان نامبرده در هنگامۀ ثبات سیاسی ناشی از حکومت های مدرن با رهبری متمرکز اتفاق افتاده است.

و نتیجه اینکه:
ما با آیت الله خامنه ای مخالف نیستیم که چرا مثل مبارک است. درست برعکس. ما با آیت الله  مخالفیم که چرا عین مبارک نیست: مدرن؛ مسئول؛ میهن دوست؛ انسان باور؛ تقدیس کنندۀ زندگی و شادی و فوتبال و موسیقی و رقص و... آخ گریه می کنم. مشکل ما این نیست که چرا آیت الله خامنه ای تصمیم می گیرد. مشکل ما این است که آیت الله خامنه ای تصمیم نمی گیرد. تصمیم برای زندگی بهتردراین دنیای ایرانیان و نه برای محشورشدن در بهشت آخرت با حوریان. مشکل ما این است که "مشکل آیت الله ها این است که بدلیل ماندن درتاریخ وضدیت با انسان زمانه؛ توانایی و صلاحیت تصمیم گرفتن ندارند". نه خودشان دارند و نه اجازه می دهند که گروه دومی اُخت با زمانه و دانش و سیاست، درنقش درجه دوم کارگزاران آنان بعنوان رییس جمهور و وزیر و وکیل، به ایران وایرانیان حیات دوباره ببخشند

سال 91 سال سقوط قطعی خامنه ایست. ایرانیان کمک و دعا کنید بدون جنگ باشد

1- قطعی بودن پایان عصر خامنه ای در ایران و در سال 91 خورشیدی از وجوه مختلف همپوشان و متداخلی حاصل می شود که شرح جزء بجزء و تک تک آنان مثنوی هفتاد من و تکرار مکررات است. بنابر این من فقط از مهمترین آن که مربوط است به نوع رویکرد باراک اوباما - بتبع او غرب و بتبع آن ها همۀ کشورهای مؤثر در مناسبات جهانی و به تبع آنان همۀ کشورهای جهان - نسبت به موضوع ایران و سید علی خامنه ای رهبر آن؛ اشارۀ کوتاهی می کنم و شرح و چگونگی ها را به روند بتدریج امور در این چهارچوب و به آینده وا می گذارم.

2- حال دنیا اصلاً خوب نیست. و در این موقعیت بدحالی دنیا، اوباما و امریکا و غرب و جهان؛ سیاستی را در ارتباط با ایران برخود تعریف و تحمیل کرده اند که راه بازگشتی نگذاشته اند. بدین معنی که حجمی از عملیات تحریم و تهدید و تبلیغات خطر خامنه ای را بصحنه آورده اند که نمی تواند پایانی غیر از پیروزی قطعی یکی از طرفین (جهان یا خامنه ای) داشته باشد. و اگر بدیهی بپنداریم که در مبارزۀ نابودی جهان یا خامنه ای پیروزی جهان محتمل یقینی است لذا چاره ای هم نداریم که نابودی خامنه ای را نتیجه بگیریم.

3- اول اینکه غرب به این نتیجۀ قطعی رسیده است که انتظار تغییر سیاست های جاری در ایران و در سطوحی پائینتر از خامنه ای امری عبث است و لذا نمی تواند مثلاً روی تغییر رییس جمهور و سایر مقامات کشورحساب و دلخوش کند با امید به تغییر سیاست های خطرناک ایران برای غرب و منافع جهان. دوم اینکه حجم پروژه های تحریمی که غرب و جهان علیه خامنه ای سر انداخته است و هر روز هم بیش از روز پیش و بسرعت در حال گسترش دادن آن است؛ نوعی و حجمی نیست که بتواند یکباره و بدون نتیجۀ ساقط کردن خامنه ای پایان بپذیرد. و دنیایی که در سخت ترین شرایط و بدحالی مدتی را به بازی گرفته شده است قانع بشود که حالا نشد پس بیایید بازی از نو. بعبارت دیگر حجم پروژۀ ضد خامنه ای در حال اجرای پیشروندۀ غرب که بزودی ممکن است که تا حد محاصرۀ دریایی ایران ارتقاأ پیدا کند از نوعی نیست که امریکا و غرب بتوانند بدون رسیدن به نتیجۀ حل بحران ایران از آن عقب نشینی کنند. زیرا که همۀ کشورهای جهان را اولاً درگیر این پروژۀ تحریم کرده اند و ثانیاً علت آن را بسیار خطرناک بودن خامنه ای معرفی کرده اند. و اگر وسط کار و بدون نتیجه عقب نشینی کنند پاسخی برای رفقا و دوستان و همراهان و همۀ دنیا نخواهند داشت.

4 - در ورژنی دیگر می توانم با این مثال توضیح بدهم که غرب خامنه ای را بدرست ویروسی خطرناک از نوع مسری مثل وبا و طاعون معرفی کرده است که مبارزه و نابودی آن از نان شب واجبتر است و اگر یونان گرسنه و ورشکسته و ژاپن آسیب دیده و جهان در رکود و بنزین و سوخت گران و ... نخواهند با "مبارزه برای نابودی این ویروس خطرناک" همراهی کنند کامیابی در میان نخواهد بود بلکه بنابودی خطرناک تر از آثار ورشکستگی و رکود خواهند رسید.

5- در موقعیتی دیگر امریکا و غرب با گسترش هژمونی اسلام سلفی عربستان در کشورهای عربی از سویی و در پایتخت های غربی از دیگر سو مواجه است؛ و عربستان پنهان نمی کند که همۀ دلارهای نفتی بی حسابش را نقد گذاشته برای بازپس گیری هویت عربی اسلام از دست خامنه ای رافضی و مجوس؛ و مستقیماً به غرب اخطار می کند که اگر موضوع خامنه ای پایان نیابد خودش دست بکار خواهد شد و نه تنها مصر و تونس و لیبی و یمن تازه دگرگون شده را به حاکمیت سلفیون جهادی بازآرایی خواهد کرد که حتی سوریۀ رفیق جانجانی خامنه ای را هم بدست افراطیون تندرور پیرو اسلام و مذهب افراطی القاعده ای خود خواهد بجنگ و فتح کشاند.

6- در سویی دیگر اما افکار عمومی ضد جنگ در غرب و میان رأی دهندگان غربی هستند که اوباما و امریکا و غرب را هول می دهند که هر چه سریعتر به اوضاع خطرناک پایان بدهند و اینان دیگر خیلی صبور نیستند مثل سال های قبل از این. لذاست که اوباما و غرب چاره ای ندارند جز اینکه موضوع ایران را در سال 91 مختومه کنند چه با سقوط طبیعی خامنه ای و چه با جنگ. زیرا که شما می دانید یکی از راه های پاسخ به ضد جنگ شروع خود جنگ است.

7- من اما امیدوارم که همۀ این سناریوی خطرناک در عمل، ولی با نتیجۀ قطعی سقوط خامنه ای؛ طوری پیش برود که ایران بدون جنگ و توسط نیک اندیشان ایرانی اعم از داخل دستگاه جمهوری اسلامی و خارج آن از ویروس خامنه ای پاکسازی شود و حکومت با آشتی با خودش اولاً؛ با مردم ایران ثانیاً؛ و با جهان و غرب ثالثاً رویه ای عقلانی و مدرن اتخاذ و با حذف قانونی خامنه ای و ایجاد شرایط آشتی ملی از فاجعۀ ملی جلوبگیرند. اما اینکه غرب و امریکا بتوانند بدون حل قطعی مشکلی که در ایران معرفی کرده اند و اینهمه سرمایه گذاری کرده اند و تا اینجا پیش آمده اند؛ برگردند و رو در روی رفیق و نارفیق بگویند: "خب رفقا نشد. فعلاً آتش بس می دهیم و همه بروند سر کسب و کار خود" نه. چون در چنین حالتی نه از امریکا و هژمونیش چیزی می ماند و نه کشورهای متضرر شده از این موش و گربه بازی حاضر می شوند در وقایع جهانی دیگر پاپیش بگذارند داوطلبانه! و ده ها دلیل ریز که می ماند برای فوت آخر کوزه گری! و کامنت دانی پروپیمانی که حتماً خواهیم داشت

فرماندهان پخمه با نیروهای بی انگیزه: این است تصویر شلتاق خامنه ای در مقابل غرب!

1- هر سیاستمدار و روشنفکری که در همین انتخابات اخیر مجلس رأی بدون توجیه لازم داد مدعی شد که برای فرستادن این پالس بغرب بوده است که: "اگر چه ما در داخل کشورمان و با هیئت حاکمۀ بالفعل همراه و هم رأی نیستیم اما جهان و بویژه غرب بداند که در صورت بروز مشکل خارجی ما همه ید واحده خواهیم شد علیه دشمن". اینان که بطور قطع خودشان نه در سنینی هستند و نه در موقعیتی که مستقیم وارد جنگ بشوند می خواهند اینطور وانمود کنند که بعنوان پیشروان و پیش قراولان توده های مردم از زبان آنان صحبت می کنند و مطمئن هستند که جنگ احتمالی غرب علیه جمهوری اسلامی خامنه ای باعث همبستگی ملی شده و از ایران و رژیم خامنه ای دفاع خواهد کرد.

2- بنظرم اما اینان خودشان هم بهتر از هر کسی می دانند که در روز مبادا نه نخبه ای پادر رکاب خواهد گذاشت و نه توده ای سر در پی شهادت طلبی. لذا بهتر است که برای توجیه عمل خود در رأی دادن بدون توجیه کافی آدرس عوضی ندهند و آب به آسیاب خامنه ای نریزند. و اگر زوری و توانی و نفوذی دارند آن را صرف اعمالی نمایند که تنها موافق جنگ در جمهوری اسلامی (خامنه ای) را از توهم بدر آورند اولاً؛ و به تعویض او طبق نص قانون اساسی - عادل نبودن و عدم تدبیر در ادارۀ کشور بویژه در وقایع سه سال اخیر - ثانیاً اهتمام کنند. زیرا که ابزار پیروزی در هر نوع جنگی مطلقاً - با تأکید بر مطلقاً - در استعداد جامعه ای که جمهوری نکبت اسلامی خامنه ای از ایران برجای گذاشته است نیست.

3- ایزار نرم افزار و سخت افزار هر نوع جنگیدن برابری - ونه پیروز لزوماً حتی - عبارتند از:

الف- انگیزه: این انگیزه یا از میهن پرستی و دفاع از خانه و کاشانه می آید یا از ایدئولوژی متکی به ماوراء الطبیعه (دینی جدید مثل مارکسیسم و دینی قدیم مثل اسلام) و سه دیگر از مزدوری (پول زیاد می گیرم و می جنگم) و البته اغلب با تلفیقی از هر سه. جمهوری اسلامی در حال حاضر هیچکدام از سه انگیزۀ فوق را پابرجا نگذاشته است. میهن پرستی را در قالب ملی گرایی مذموم سرکوب کرده است. هر چند دیگر ملی گراییی شوونیستی قدیم اصولاً در همه جا تا اندازه ای رنگ باخته است. ایمان مذهبی آخرت محور و شهادت طلب را هم که از بیخ و بن ور انداخته است و با تحمیل شرایط یکی از مادی محور ترین و منفعت طلب ترین فرهنگ های موجود در دنیا به ایرانیان داخل کشور هر نوع انگیزۀ "به قصد ثواب" را نابود کرده است. هر چند که اصولاً مذهب شیعه مثل مذاهب سلفی مرگ طلب نیست و بیشتر دنیا محور است و آنچه که با کاریزمای خمینی و در نیمۀ اول دهۀ شصت و در جنگ ایران و عراق رخ داد ناشی از یک غلیان و هیجان انقلابی گذرا بود و بس. و در بخش جنگ با تکیه بر مزدوران نیز جمهوری اسلامی نه توان و نه سازماندهی چنین تجهیزی را دارد. و اگر این موضوع بسیار حیاتی را هم اضافه کنیم که انگیزه امری ذهنی است و متکی است بر متقاعد شدن رزمنده ها به "دشمن حقیر" بودن طرف مقابل؛ این موضوع هم در برابر امریکا و غرب غایب است بر عکس مقابله با عراق و صدام که بطور بدیهی ایرانیان اعم از ارتشی و سپاهی و بسیجی نوعی سندرم "حقارت اعراب و عراق" را بالقوه در ذهن تاریخی شان داشتند همیشه!

ب- تکنولوژی و تجهیزات جنگی: این مورد دیگر نیاز به بحث هم ندارد که اصولاً مقایسۀ جمهوری اسلامی با امریکا و غرب قیاس مع الفارق است و کمترین سنخیتی بین توانایی های ابزاری و فنی دشمن با جمهوری خامنه ای نیست. حرف و حدیث زیاد است در این مورد و اتفاقاً چون محتمل است که جنگ خانمانسوز علیه ایران نه یک جنگ زمینی که بیشتر جنگ بمباران های از راه دور و نزدیک خواهد بود؛ خامنه ای هم سعی می کند که در همین حوزه چنگ و دندان نشان بدهد و هل من مبارز بطلبد. مرتب اخباری را درز می دهند که فلان موشک قاره پیما و بالستیک را ساخته ایم و یا 11 هزار موشک آمادۀ شلیک به داخل اسرائیل داریم و همۀ کشورهای منطقه که پایگاه نیروهای غربی دارند و یا همراهی و کمک کنند هدف بالقوۀ حملات مرگبار جمهوری اسلامی خواهند بود می خواهند چنین وانمود کنند که دستشان در مقابل غرب نه تنها خالی نیست بلکه چپ پری هم دارند و منتظر روز واقعه هستند تا دشمن را از کردۀ خود پشیمان و شکست بدهند. اما بضرس قاطع می گویم که نه از آن سلاح های مرگبار کارآمد خبری است و نه جنگ احتمالی غرب برعلیه ایران مدلی از جنگ محدود و نمایشی 33 روزۀ اسرائیل و حزب الله لبنان خواهد بود. تازه اگر هم بپذیریم که آن یک جنگ بوده و حزب الله هم پیروز نسبی اش بوده - که نه جنگ بوده و نه پیروزی داشته - باز هم فقط می توان انگیزۀ حزب الله لبنان را با انگیزۀ بسیجی های ما در سال های ابتدایی جنگ با عراق مقایسه و برابر کرد و نه جامعۀ اتمیزه و فروپاشیده و تا بن دندان فرصت طلب مادی و غرق در انواع تباهی های مادی و معنوی امروز ایران خامنه ای.

پ- برای جلوگیری از تطویل کلام فقط اشاره می کنم که در کنار بدون انگیزگی و نداشتن تجهیزات جنگی لازم اگر بی سازمانی و شلختگی غیرنظامی سپاه که لاجرم آموزشی هم ندارند چون تنها هنر ِ باقیمانده هایشان فرستادن بسیجی ها به کام مرگ بوده است در سال های جنگ، و اینک که دیگر نه بسیجی شهادت طلبی هست و نه باکری و همت و علایی ساده زیست و مؤمن و ازجان گذشته. و همۀ سپاهیان ریز و درشت یا در منجلاب زراندوزی و خیانت فرورفته اند و یا خدا خدا می کنند که اوضاعی بشود که از دست خامنه ای رها بشوند؛ و ارتش حقیر و توسری خورده ای که نه تنها تجهیزات و انضباط و آموزش لازم را ندارد بلکه همانطور که گفتم خانه ای هم ندارد که بدفاع از آن برخیزد - و طرفه اینکه می داند دشمن جدید برای اشغال خانۀ او حمله نکرده است و فقط با حاکم دیوانه بتضاد رسیده است - کوچکترین شانسی به خامنه ای و فرماندهان پخمه اش نمی دهد که کمترین مزاحمتی هم حتی برای غربی ها و منطقه و دیگران فراهم کنند. بجد معتقدم که حمله به ایران نتایجی کاملاً غیرقابل پیش بینی ولی بر عکس حمله به عراق باقی خواهد گذاشت. اگر در هنگام حمله به عراق همه به فتح نه چندان آسان ولی آرامش بعد از آن امید بسته بودند، اما عملاً فتح آسان شد و آرامشی در انتظار نبود؛ در حملۀ احتمالی به ایران هم فروپاشی سریع خواهد بود و هم پیامدهای عراق بوجود نخواهد آمد. زیرا که گفتم شیعه استعداد چنان بساطی را ندارد و اعراب و القاعده هم نه نفعی و نه توانی در ایجاد آشوب های مذهبی خواهند داشت. و اصلاً با اولین بمب انگیزۀ مذهبی باسمه ای تبلیغاتی حزب اللهی هایی هم که فقط تنها کاربردشان را سرکوب هموطنان دگر اندیش شان حقنه کرده اند بسرعت از صحنۀ مناسبات جامعۀ ایران خارج خواهد شد.

4- اما سه خطر عمده که حمله به ایران آبستن آن خواهد بود عبارتند از:

الف- صدمۀ شدید به زیربناهای ایران اگر خامنه ای بسرعت تسلیم نشود.

ب- بروز هرج و مرج و انتقام های فردی و شهری با اغتنام فرصت از سوی محرومان و صدمه دیدگان و اراذل و اوباش گسترده ای که جامعۀ فروپاشیده شده توسط خامنه ای ایجاد کرده است. چون ایران بر عکس عراق نه اپوزیسیونی منسجم نسبی در خارج کشور دارد و نه کمترین سازماندهی تشکیلات متمرکز در داخل کشور. و تنها تشکیلات مساجد روحانیان هم نه وجاهت دخالت خواهند داشت و نه جسارت ورود مجدد به صحنه. درست است که نبودن تشکیلات آهنینی مثل حزب بعث عراق احتمال سازماندهی های مخرب جمعی را کاهش می دهد  اما بهمین خاطر هم هرگونه سازماندهی سازنده را هم با مشکلات زیادی همراه خواهد کرد.

پ- و البته شورش های تجزیه طلبانۀ قومی و مذهبی هم یکی از خطرات چنین وضعی است و دخالت های برخی گروه های فاشیستی مثل مجاهدین خلق و احزاب مسلح کرد و بلوچ و عرب و غیره دشواری های عمده ای می توانند تولید کنند در فردای فروپاشی سریع اتوریتۀ نظام امنیتی کنونی.

5- نتیجه اینکه: خامنه ای یک تنه - باز هم به یک تنه تأکید می کنم زیرا بغیر از شخص خامنه ای هیچکس دیگر در ایران با سیاست های رویارویی با غرب موافق نیست - ایران را به جنگی رهنمون است که جز شکست سریع و کامل ایران و جریحه دار شدن غرور ملی تاریخی ایرانیان - تبعات ذهنی بعد از جنگ - کمترین حاصل مثبتی نخواهد داشت. بنابراین هر آنکس که در داخل حکومت امروز می تواند با کمی مقاومت و اجرای قانون جمهوری اسلامی در خلع خامنه ای؛ ایران را از چنین فاجعه ای باز بدارد، ولی عمل مثبت و تلاش حداقلی انجام نمی دهد؛ بی برو برگرد شریک جرم خامنه ایست و در فردای روز واقعه تقاص پس خواهد داد

måndag 26 mars 2012

هر چه از طرف جمهوری اسلامی برسد پیغام اور مرگ است!!!

روزگار غریبیت نازنین : در میان روشنفکرانی که با گرایشات چپ ویا راست به اصغر فرهادی فیلم ساز رژیم بخاطر در یافت اسکار برای فیلم ارتجاعی جدائی نادر از سیمین تبریک گفته بودند نام باقر مومنی بیش از هر کس دیگری جلب نظرم را کرد!. باقر مومنی نویسنده و تاریخ دان که در جوانی عضو حزب مردم فریب توده بود و بعد از سال ۱۳۳۲ از حزب توده جدا شد کتابی دارد به نام:حکومت اسلامی واسلامی حکومتی: باقر مومنی در این کتاب ضمن افشای جنایات و کشتاررژیم از اغار به قدرت رسیدن جمهوری ضد مردمی اسلامی توسط امپریالیستها در بخشی از کتاب هم به افشای تهاجم هنری و فرهنگی رژیم در خارج پرداخته و به درستی فعالیت های ارتجاعی و ضد مردمی و تروریستی رژیم را تحت عنوان فعالیت های هنری و فرهنگی بیان کرده است . مومنی دربخشی هائی از کتاب خود می نویسد: دولتهای غربی که در برابر تروریسم دولتی حکومت اسلامی به تبعیت از منافع اقتصادی خودشان باصطلاح شیوه: گفتگوی انتقادی: در پیش گرفته اند جز در مورد استثنائی و انهم بخاطر گرفتن امتیازات بیشتر نه تنها از این تهاجم فرهنگی جمهوری اسلامی ممانعتی بعمل نمیاورند بلکه بصورت های مستقیم و غیر مستیقم به ان کمک هم میکنند . نمونه ای از این شیوه ها راه انداختن فستیوال فیلم و یا شرکت در فستیوالهای فیلم های جهانی است!!.:. اقای مومنی در صفحه دیگری از همین بخش ا ز کتاب شان ادامه میدهند: اما از اینها خوشمره تر موضع کسانی است که ساده لوحانه منکر تاثیر فعالیتعای فرهنگی ویابعبارت بهتر:تهاجم فرهنگی: جمهوری اسلامی در میان ایرانیان خارج از کشور هستند و ادعا میکنند که مقابله با این تهاجم نوعی نبرد دن کیشوتی با اشباح خیالی و هرز دادن نیرو است.:. و بازاقای مومنی می نویسند: بنابراین مبارزه فرهنگی در حقیقت مبارزه سیاسی و اجتماعی با جمهوری اسلامی را تکمیل میکند. ما تبعیدیان اواره با دشمنی مجهز به تمام امکانات روبرو هستیم که ما را تا اعماق سوراخهای گریزگاه هایمان در دورترین نقاطر جهان ارام نمیگذارد و تا نابودی قطعی ما ارام نمی نشیند و دامنه تهاجم خودرا در تمام زمینه ها هر روز بیشتر از پیش گستریش میدهد.:.اقای مومنی می نویسد: منظوراز تهاجم فرهنگی دولت جمهوری اسلامی در خارج از کشور فعالیت هائی در زمینه های فرهنگی و هنری است که یا مستقیما بوسیله عوامل این دولت و با سازماندهی انها انجام میگیرد و یا در جهت سیاست های فرهنگی و هنری این دولت است . اگر چه این فعالیتها بوسیله جریان ها و عناصری انجام بگیرد که ظاهری مستقل دارند. در زمینه های فرهنگی و هنری هم هر چه از طرف جمهوری اسلامی برسد و به این رژیم تروریستی مربوط باشد برای ما پیغام اور مرگ خواهد بود و باید شدیدا و بیرحمانه با ان مقابله کرد. در شرایط جنگی داغ فرصت و امکان ازمایش و تفنن وجود ندارد هر چه هست زد است و خورد است و یک لحظه غفلت به مرگ ادم تمام میشود .:. خلاصه اینکه تمام این کتاب به درستی افشای جنایت رژیم و افشای تهاجم هنری و فرهنگی رژیم در خارج است حال باید از اقای باقر مومنی که خودشان هوشدار می دهند و می نویسند: در زمینه های فرهنگی و هنری هر چه از طرف جمهوری اسلامی برسد و به این رژیم تروریستی مربوط باشد برای ما پیغام اور مرگ خواهد بود: سئوال کرد مگر فیلم ارتجاعی جدائی نادر از سیمین از اسمان امده؟ که شما به فیلم ساز فرطت طلب و نان به نرج روز خور ان تبریک می گوئید؟ این فیلم هم از طرف همین رژیم تر وریستی اسلامی و با پول سپاه ادمکش پاسداران و تائید وزارت سانسور رژیم امده و امریکا هم اسکار را به رژیم تروریستی اسلامی و خامنه ای برای انهمه کشتار و سرکوبش اهدا کرده و انگاه شما ساده اندیشانه به فیلم ساز حزب اللهی ان تبریک میگوید؟. پس انهمه اگاهی که در کتابتان به تبعیدیان در مورد تهاجم هنری و فرهنگی رژیم در خارج دادید چه شد؟ . فقط می خواستید صفحات کتابتان را سیاه کنید وبفروشید؟. واقعا که روزگار غریبیست نازنین !. این عملکرد ارتجاعی اقای مومنی در سن بالای ۸۰ سال مرا به یاد عملکرد های ارتجاعی ۳ نفر از به اصطلاح روشنفکران ایرانی به نام های: جمالزاده. بزرگ علوی و اخوان ثالث می اندازد که انها هم نا اگاهانه و یا اگاهانه در اخرین روز های پایانی عمرشان به دستبوسی ملاهای ادمکش رفتند وبا این کارشان برای همیشه لکه سیاهی بر روی دروان فعالیت های سیاسی زندگی شان کشیدند!. هر چه از طرف جمهوری اسلامی برسد پیغام اور مرگ است!!! 

söndag 25 mars 2012

گزارش ساندی تایمز در مورد عملیات اسرائیل در داخل ایران

 نشریۀ انگلیسی ساندی تایمز در شمارۀ امروز خود مدعی شده است که اسرائیل دارای یک پایگاه دائمی در منطقۀ خودمختار کردستان عراق است و از آن برای انجام مأموریت های اطلاعاتی فرامرزی در داخل خاک ایران به منظور کشف شواهد و مدارک فعالیت های نظامی اتمی این کشور استفاده می کند.
ساندی تایمز به نقل از منابع اطلاعاتی غرب اضافه کرده است که اسرائیل از سال ها پیش از این پایگاه برای انجام عملیات تجسسی و اطلاعاتی در داخل خاک ایران استفاده کرده است.
همین منبع افزوده است که این عملیات طی ماههای اخیر به ویژه حول و حوش تأسیسات نظامی پارچین تشدید شده است. دولت ایران با بازدید از این نیروگاه توسط بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی مخالفت کرده بود و این نهاد نیز با استناد به تصاویر ماهواره ای ادعا کرده بود که در تأسیسات پارچین آزمایشات ویژۀ انفجار اتمی صورت گرفته است.
ساندی تایمز همچنین نوشته است که عملیات جاسوسی اسرائیل شامل تأسیسات زیرزمینی فردو در اطراف شهر قم نیز می شود که در آن غنی سازی اورانیوم با غلظت بالا صورت می پذیرد.
به نوشتۀ ساندی تایمز در عملیات نفوذی خود نیروهای اسرائیلی از تجهیزات پیشرفته برای تشخیص و اندازه گیری درجۀ رادیوآکتیوته در فعالیت های اتمی و دامنۀ انفجارهای هسته ای در تأسیسات ایران استفاده کرده است.
ساندی تایمز به نقل از منابع مطلع افزوده است که نیروهای اطلاعاتی اسرائیلی در عملیات خود در داخل ایران از هلی کوپترهای “بلاک هاک” استفاده می کنند که قادر به حمل ده کماندو با حداکثر سرعت خود به همراه دو خلبان هستند و می توانند بدون سوخت گیری ۸۰۰ کیلومتر نیز پرواز کنند. ساندی تایمز افزوده است که نیروهای اسرائیلی در عملیات فرامرزی خود در داخل خاک ایران از لباس ها و خودروهای نظامی ایرانی نیز استفاده می کنند.
نشریۀ انگلیسی سپس به نقل از منابع غربی نوشته است که در هفته های گذشته عملیات پاکسازی در تأسیسات نظامی پارچین صورت گرفته که هدف از آن از میان بردن آثار آزمایشات مربوط به تولید کلاهک اتمی پیش از بازرسی این تأسیسات از سوی بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی بوده است. ساندی تایمز همچنین نوشته است که بنیامین نتانیاهو در جریان ملاقات اخیرش با رییس جمهوری آمریکا در واشنگتن اسنادی را در مورد فعالیت های نظامی اتمی ایران در اختیار وی نهاده که نتیجۀ عملیات تجسسی نیروهای اسرائیلی در داخل خاک ایران بوده اند.
ساندی تایمز در پایان افزوده است که در گذشته عملیات اطلاعاتی فرامرزی اسرائیل مقدمۀ حملۀ نظامی این کشور بوده است. این نشریه می افزاید پیش از حملۀ هواپیماهای اسرائیلی به تأسیسات اتمی سوریه در سال ۲۰۰۷، یک گروه از کماندوهای اسرائیل برای جمع آوری اطلاعات در خصوص فعالیت های هسته ای سوریه به داخل این کشور نفوذ کرده بود.

رضایی ایران را کنار مصر و عربستان گذاشت

محسن رضایی٬ دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام٬ ایران را کنار مصر٬ ترکیه و عربستان قرار داد و از رهبران این کشور‌ها خواست به «کشتار» مردم خود پایان داده و در منطقه «اتحادیه اسلامی» تشکیل دهند.
آقای رضایی این پیشنهاد را روز چهارشنبه (دوم فروردین) در قالب یادداشتی که در سایت «تابناک» منتشر شده٬ ارائه کرده است.
وی از رهبران این کشور‌ها خواسته به تمام «درگیری‌ها» پایان بدهند و «مردمسالاری را به صورت مسالمت‌آمیز در کشور‌هایشان پیاده کنند.»
رضایی نوشته که این چهار کشور پس از این اقدامات باید بر «صدور نفت و گاز» نظارت کرده و انرژی را با قیمت «عادلانه» به بازار عرضه کنند.
محسن رضایی در یادداشت خود همچنین از احتمال بروز جنگ جهانی سوم به نام «جنگ نفت» خبر داده و نوشته «طی ۱۰ سال آینده تمام صنعت جهان متکی به نفت و گاز خلیج فارس خواهد شد.»
وی در ادامه یادداشت خود آورده که آمریکا و بریتانیا برای تامین انرژی مورد نیاز خود برای کشور‌های خلیج فارس و منطقه نقشه‌هایی کشیده‌اند که سرنگونی ترکیه و عربستان یکی از این برنامه‌ها است.
به نوشته دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام اجرای برنامه‌ای به نام «صلح٬ توسعه و عدالت» از سوی این چهار کشور می‌تواند منجر به «آبادانی» و «پیشرفت منطقه» شده و مانع از اجرای برنامه‌های غرب شود.

جمهوری اسهالی با افتخار سند استفاده از کودکان در جنگ را منتشر می کند: کوچکترین مرد خیبر را شناسایی کنید

 هدف از عملیات خیبر عبارت بود از انهدام نیروهای سپاه سوم عراق، تامین جزایر مجنون شمالی و جنوبی، ادامه تک از جزایر و محور طلائیه به سمت نشوه و الحاق به نیروهایی که از محور زید به دشمن حمله می کردند.
این تصویر مربوط به نیروهای تیپ سیدالشهداء(ع) است که در اردوگاه دز مستقر شده‌اند. خبرگزاری فارس هیچ مشخصاتی از کوچکترین مرد عملیات خیبر ندارد.
به گزارش فارس، پس از فتح خرمشهر و عقب نشینی سراسری ارتش عراق، دشمن برای دست یابی به پدآفند مطمئن تدابیری به کار بست؛ به گونه ای که در مناطق کوهستانی، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشت و در مناطق پست، با به کارگیری موانع مصنوعی موقعیت خود را تحکیم بخشید. در عین حال، دشمن از موانع طبیعی نیز به منظور ایجاد اطمینان بیشتر بهره می گرفت. در این میان، رودخانه عریض اروند و منطقه وسیع هورالعظیم از نگرانی دشمن نسبت به تهاجم قوای ایران کاسته بود.
این موضوع در منطقه هورالعظیم بیشتر مشهود بود، به طوری که دشمن هیچ گونه مانعی را برای ایجاد پدآفند در غرب این منطقه در نظر نگرفته بود. عراق هرگز نمی پنداشت آب گرفتگی وسیع هورالعظیم برای نیروهای پیاده ایران قابل عبور باشد؛ و نیز گمان نمی کرد قوای مسلح ایران تلاش اصلی خود را در این منطقه قرار دهند.
هدف از عملیات خیبر عبارت بود از انهدام نیروهای سپاه سوم عراق، تامین جزایر مجنون شمالی و جنوبی، ادامه تک از جزایر و محور طلائیه به سمت نشوه و الحاق به نیروهایی که از محور زید به دشمن حمله می کردند. در نظر بود که خشکی شرق دجله از طریق هور تصرف شود تا دشمن نتواند از سمت شمال سپاه سوم را تقویت کند.
در این عملیات فرماندهان جنگ به اهمیت تاثیر تجهیزات دریایی و آبی ـ خاکی برای کسب نتایج مهم و حیاتی پی بردند و نیز سپاه پاسداران به یکی از ضرورت های حساس و حیاتی در تکمیل و توسعه سازمان خود آگاه گردید و آن لزوم ایجاد تقویت و توسعه یگان های دریایی برای انجام عملیات های آبی ـ خاکی بود. این رهیافت، قابلیت سپاه در انجام عملیات عبور از هور و رودخانه های بزرگ را توسعه داد و هسته اصلی عملیات های بدر، والفجر8، کربلا3، 4 و 5 و نیز زمینه ای برای تشکیل نیروی دریایی سپاه پاسداران گردید.
تیپ 10 سیدالشهداء (ع) به فرماندهی شهید بزرگوار کاظم رستگار طی دو مرحله در این عملیات وارد عمل شد و شهیدانی مانند احمد ساربان نژاد فرمانده قهرمان گردان حضرت قمر بنی هاشم (ع)، مرتضی حمزه دولابی، مرتضی سلمان طرقی، حمید گلکار و…. را تقدیم اسلام نمود. در این عملیات گردان حضرت علی اکبر (ع) نیز طی دو مرحله به فرماندهی برادر مهدی قاسمی وارد عمل گردید و شهدای بسیاری را تقدیم انقلاب نمود.

گوزیدن ممنوع!


پس از میلیونها سال انقراض دایناسورها هنوز عده‌ای دنبال این می‌گردند که ببینند علت انقراض آن حیوان‌های عظیم الجثه با آن همه عظمت چه بوده! شاید سالها بعد هم عده‌ای بنشینند و سعی کنند دلیل انقراض آخوندها را پیدا کنند. همین جا برای اینکه حداقل مشکل محققین آینده رو حل کنم، دلیل انقراض این دایناسورهای عهد الکترونیک را به عرض می‌رسانم!
آقا جان اینها از جامعه عقب افتاده‌اند بسیار هم عقب افتاده اند، به اندازه هزاران سال! در نتیجه باید بروند! هیچ دلیل دیگری هم برای انقراض نیاز نیست. وقتی که دیگر نتوانستی از هوای موجود تنفس کنی خود به خود خواهی مرد.
حکومتی که نمی‌تواند ابزار روز را بکار ببرد محکوم به فنا است!
در ایران تصمیم گرفته‌اند تویتر و فیس‌بوک را برای احزاب سیاسی ممنوع کنند! آخه برادر احمق! گیریم که تویتر و فیس‌بوک را ممنوع کردی با تولید اندیشه در جاهای دیگر و تکنولوژی‌های دیگر می خواهید چه کنید! به قول شاملو این برف را دیگر سر باز ایستادن نیست. انقراض شما اجتناب ناپذیر شده است “این برف را دیگر سر باز ایستادن نیست”.
بعید نیست در آینده نه چندان دور گوزیدن هم در حکومت الله بر روی زمین ممنوع شود، چرا که آقایان از آن ترس دارند که شاید با ترویج گوزیدن کل حکومت آخوندی باطل شود، درست مثل نمازشان که با یک گوز باطل می‌شود! باور بفرمایید این حکوت به گوزی بند نیست!

عاقبت خر را خنداندند: «شوخی سکسی» با خامنه‌ای در یکی از جلسات خصوصی روحانیون


موسی قربانی یکی از نمایندگان روحانی مجلس هشتم، گفته است: «با روحانیون مجلس در ۳۰ فروردین خدمت مقام معظم رهبری رفتیم. یکی از نمایندگان به حرف​‌های رئیس​‌جمهور در مورد کنترل موالید اشاره کرد و پرسید که نظر رهبر معظم انقلاب چیست؟ رهبر انقلاب گفتند که کنترل جمعیت به آن شدت را قبول ندارند و پیشنهادشان هم این بود که دخترانتان را عروس کنید، پسرانتان را داماد کنید…»
قربانی افزود: «من هم پریدم وسط حرف ایشان و به شوخی گفتم به خصوص که امسال هم سال «همت مضاعف» است! و ایشان آنقدر خندیدند که نتوانستند حرف‌شان را ادامه دهند و گفتند والسلام علیکم!»
موسی قربانی در حالی از شوخی خود با خامنه‌ای در یک جلسه خصوصی سخن گفته که معروف است روحانیان در جلسات خصوصی خود به نقل شوخی‌ها و جوک‌های سکسی می‌پردازند.

اینترنت پاک!

راستش را بخواهید وقتی تولیدات حکومت آخوندی را نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که این اراذل و اوباش در این 33 سال چیزی که بیشتر از همه تولید کرده‌اند “واژه جدید” است که این مساله هم زیاد باعث تعجب نیست! از آدم‌های حراف بجز حرف مفت زدن و تولید گاز معده چه توقع دیگری می‌توان داشت!
حالا همه واژه‌های تولید شده دیگر آخوندها را ول کنید، فعلا بچسبید به این واژه جدید “اینترنت پاک” تا برای تان ثابت کنم که در این زمینه هم عاقبت کار به کجا خواهد کشید.
معمولا آدم‌های حراف در پشت حرف‌هایی که می‌زنند هیچ اعتبار و پشتوانه‌ای ندارند! این واژه آخوندی هم چیزی بجز حرف مفت نیست.
اول از هر چیز پدیده‌ای بنام اینترنت کثیف وجود ندارد که آخوند بتواند آنرا تمیز یا پاک کند! اینترنت هم مثل هر پدیده دیگری بستگی دارد به کسی که از آن استفاده می‌کند، می‌تواند کثیف یا پاک باشد. وقتی آخوند آنرا استفاده می‌کند کثیف می‌شود و وقتی دیگران استفاده می‌کنند تمیز تمیز است.
دوم اینکه این حرافی‌ها که این روزها می‌شنویم همه از روی استیصال رژیم است که دارد در همه زمینه‌ها میدان را به مخالفین خود می‌بازد، در نتیجه مجبور است برای روحیه بخشیدن به نیروهایش رجزخوانی بکند! وگرنه چه کسی است که نداند اینترنتی که حکومت دنبال‌اش است اینترنت نیست، بلکه اینترانت است و اینترانت هم یعنی خداحافظی کردن با پدیده‌ای که دنیای امروز ما روی شاخ آن می‌چرخد.
پس در نتیجه با پاک کردن اینترنت(البته به قول آخوندها) منافع عظیمی از دست آخوندها که از قبل ورشکسته هستند خواهد رفت و آنها را بیشتر در این ورشکستگی فرو خواهد برد و ضریب شکنندگی رژیم را افزایش خواهد داد.
سوم اینکه اگر هم رژیم مجبور شود با هزینه گزاف اینترنت را به قول خودشان پاک کند (به کل از اینترنت جهانی قطع کند) در چنین حالتی یقینا این کار را در هفته ها یا شاید هم یکی دو ماه باقی مانده به انتخابات دست به این کار بزند تا بلکه از تکرار اتفاقی که دو سال پیش روی داد جلوگیری کند، غافل از اینکه دیگر این برف را سر باز ایستادن نیست. تازه تو گویی آقایان نمی‌دانند که تعداد زیادی از آی‌اس‌پی ها بطور غیر قانونی دارند از ماهواره برای اینترنت خود استفاده می‌کنند. در نتیجه مسدود کردن کامل اینترنت داخلی در عمل غیر ممکن خواهد بود.

خامنه ای و شُرکا زیر ذره بین ماندند

حاکمان بر جان و مال مردُم ایران همچنان زیر ذره بین جامعه بین المللی هستند؛ این پیامی است که شورای حُقوق بشر سازمان ملل با تمدید ماموریت گُزارشگر ویژه خود در اُمور ایران ارسال کرده است.

برای جمهوری اسلامی خارج شدن از نظارت بین المللی بر چگونگی رفتار آن با شهروندان ایرانی و حُقوق آنها، به ویژه در شرایطی که دست به کار سرکوب یک جُنبش اعتراضی وسیع است، اهمیت تعیین کننده ای در کیفیت و کمیت آرایش در برابر آن دارد. آخرین بار تحریم سراسری انتخابات نمایشی آن، شکاف عمیقی که میان حُکومت و جامعه وجود دارد را برجسته کرد.

تنها امکان واقعی آقای خامنه ای و همدستانش برای جلوگیری از سرازیر شدن به این دره، سرکوب نیرویی است که می تواند سرنوشت مزبور را برای آنها رقم بزند. از این رو شگفت آور نیست که رژیم ولایت فقیه با چنگ و دندان از حفظ و گُسترش توانایی خود در این پهنه پاسداری می کند.

زمانی که آقای جواد لاریجانی، نماینده اعزامی جمهوری اسلامی به نشست ژنو، شُروع به دُشنام گویی به زمین و زمان کرد، برای حاضران مبهوت، درجه حساسیت رهبران و پایوران حُکومت نسبت به این مساله را به نمایش گذاشت. او زمانی کُنترُل بر اعصاب خود را از دست داد که با ناکامی تدارُکات پُر هزینه و کارناوال پُر رنگ و روغنی که در سویس دوره گردانده بود، چشم در چشم شد.

فرستاده جمهوری اسلامی تنها چند روز پیش از آنکه مُخاطبان خود را "احمق"، "مُغرض"، "دُروغگو"، "مافیایی" و جُز آن بخواند، به عشوه گری برای آمریکا پرداخته و چشمک زده بود، "ایران آماده مُذاکره با آمریکا است و هیچ مشکلی برای مذاکره با این کشور ندارد"؛ یک لطافت نخراشیده که به گونه ساده لوحانه ای برای تاثیر گذاری بر رویکرد آمریکا در شورای حُقوق بشر به خرج داده می شد.

در عمل اما به جز چند مظنون همیشگی مانند کوبا، روسیه و چین، کشور دیگری مایل به پُشتیبانی از حاکمان ایران در پایمالی حُقوق شهروندان خود نگردید.

با این حال، آشکار گشتن انزوای بین المللی جمهوری اسلامی و پرهیز کشورهای بیشتری از دیده شدن با آن، تنها سند بی اعتباری آن باقی نماند. از بخت بد آقای خامنه ای، زمان کوتاهی پس از آن که چین رای خود را به سبد وی انداخت و در توجیه آن روشن کرد که از زاویه کارشناسی، تعیین گُزارشگر ویژه برای یک کشور را اشتباه می داند، فاش گردید که پکن در حال تجارت سودآور فروش تجهیزات و امکانات به حاکمان ایران برای پیگرد و سرکوب مُخالفان و مُنتقدان شان است.

حکومت نکبت اثر آخوندهای روضه خوان درمیهنمان



واژه " آقا " در میان گروندگان به مذهب شیعه در دین اسلام ، لفظی احترام آمیز برای نامیدن یک مرد معمم ( دارای عمامه ) روحانی است . به زعم مردم عادی جامعه ، آقا هر چه که بگوید حجت است و قابل اجرا می باشد ! در اصطلاح ، آخوند که مخفف عامیانه دو کلمه آقا + خوانده است ، به کسی گفته می شود که مدتی نزد فردی که ملای معتبری از اساتید و مراجع تقلید در یکی از حوزه های علمیه است ، یک ( آقا ) ! دروس دینی را فرا بگیرد ؛ سپس بعد از تأئید استادش و اجازه داشتن جهت بر سر گذاشتن " عمامه " ، ( پس از آنکه طلبه ها درسشان نزد استاد تمام می شود ، در مراسم خاصی که جشن عمامه گذاری است ، دستاری را که به روش خاصی می پیچند و به شکل عمامه در می آورند ، در طبقی گذاشته و درون سالن مخصوص عمامه گذارون آورده و به طلبه های فارغ التحصیل هدیه می کنند . طلبه هائی که از نسل امامان هستند ، عمامه سیاه می گیرند ؛ و بقیه که چنین خصوصیتی را دارا نیستند ، عمامه سپید دریافت می کنند . ) ؛ از آن پس آخوندهای فارغ التحصیل اجازه می یابند که درمساجد منبر بروند ، امام جماعت بشوند ؛ و یا در مدارس دینی ، یافته های مذهبی خویش در این زمینه را ، به دیگر مردمان اجتماع نیز منتقل بنماید .

آخوندهائی هم هستند ، که هرگز از ویژگی کسب علوم دینی و تحصیل در مدرسه علمیه و حوزه های تدریس آقایان !! که اساتید آنها بوده باشند برخوردار نبوده اند . اینها کسانی هستند ، که دروس رسمی این شغل را نیاموخته اند ؛ و برحسب آنکه روضه خوانی در فامیل شان موروثی است به این کار می پردازند !

بعضی از این دسته دوم از آخوندها ، صدای نسبتا خوشی هم دارند و بهتر و بیشتر از دیگر هم لباسان خودشان ، می توانند بر روی منبر آوای سوزناکی از رویدادهای عاشورا را سر بدهند ؛ و کسانی را که پای منبر روضه خوانی آنها می نشینند را بگریانند ! نزد اینها محزون ساختن خلق خدا و گریه انداختن مردم ، نه تنها هنر منبرداری شمرده می شود ؛ بلکه وظیفه ای دینی جهت یادآوری صحنه های غم انگیز کربلا در ماه محرم نیزهست .

یکی از همین روضه خوانهای دسته دوم ، خودش همیشه می گفت : " آدم آخوند می شود ، اما آخوند هیچوقت آدم نخواهد شد . " اگر چه روضه خوان مورد نظر قصدش شوخی کردن و مزاح با اطرافیانش بود ؛ اما حکومت نکبت اثر آخوندهای روضه خوان در میهنمان ، نتیجه فکاهی جمله آن روحانی را ، به حقیقتی ملموس از تلخی حضور نامردم ترین قشرهای حاضر در اجتماع ، و رفتارهای غیر انسانی این قوم شارلاتان ، که نسبت به مردم ایران انجام می دهند ؛ و موجب آزار ایشان می گردند مبدل نمود !

گاهی به این موضوع می اندیشم ، که چرا در سی و چند سال پیش ، قبل از روی کار آمدن این طایفه بد سرشت در ایران ، اینهمه کشتار و تخلفات اجتماعی و اعمال تروریستی و جنگ های داخلی بین فرقه ها و قبیله های ساکن در یک کشور ، و یا جنگهای خارجی میان دو یا چند کشورمتخاصم وجود نداشت ؟!

چرا پشت سر هم زلزله و سیل و طوفانهای وحشتناک ، جان ساکنین جهان را به خطر نمی انداختند ؟ چرا از سرقت های بزرگ جز در فیلمهای پلیسی خبری نبود ؟ یا اگر بود آفتابه دزدی و خانه زنی های گروههائی ناشی بود ؛ که زود گرفتار دستگاه پلیس می شدند و مال به سرقت رفته را به صاحبانشان بر می گرداندند ؟

چرا تجاوزات جنسی به ویژه به محارم ، اینقدر شایع نبود ؟ اصولا موارد مربوط به مطرح شدن مسائل جنسی و گرایشهای غیر متعارف آن ، چرا زیاد دربین مردم مطرح نمی شدند ؛ و بیان آشکار چنین موضوعاتی ، خیلی مرسوم نبود و گفتگوی در این زمینه ها را قبیح می شمردند و دور از عرف عادی در جامعه می دانستند ؟

چرا نابسامانی های مربوط به خانواده ها ، مانند طلاق و مشکلات عدیده میان افراد آنها ، که در اثر زندانی بودن یکی از والدین و یا کشته شدن و مردن پدر یا مادر، و بی پناه و مغموم و بی سرپرست ماندن دیگر اعضای خانه ، و محتاج شدن ایشان به دیگران ، چهره شهرها را از اینهمه کودکان کار و خردسالان در حال تکدی گری زشت نمی ساخت ؟

چرا بلای خانمانسوز اعتیاد ، اینگونه در میان مردمان ، بخصوص میان نسل جوان وجود نداشت ؟ حتی برخی از بیماری هائی که اکنون در میان بسیاری از مردم دنیا رایج هستند ؛ بسیار کم بودند و مردمان اندکی از آنها رنج می بردند ؟ بعضی از مردم برخی از بیماری های نادر را مریضی مخصوص ثروتمندان می دانستند! مثلا سرطان گرفتن یک فرد ( در انواع گوناگونش ) چون مداوای آن مستلزم هزینه زیادی بود ، وهمه کس از عهده پرداخت نمودن آن بر نمی آمد ؛ بیماری ثروتمندان لقب یافته بود ! ولی اکنون بیمارستانهای شهرها از بیمارانی که از چنین مریضی هائی رنج می برند انباشته اند ؟

به طور کلی چرا انجام یافتن فسق و فجور و آنچه که نظام جامعه کوچک و بزرگ را بر هم می زند ؛ یا نبود و یا اگر هم بود تعدادشان بسیار اندک ، و انواعشان هم محدود بودند ؟ به گونه ای که یکی از دلائل خریدن و مطالعه کردن روزنامه های صبح و عصر ( دست کم در کشور ما ) مطالعه صفحه حوادث آنها ، و رجوع به ستون آگهی های ترحیم و تسلیت به شمار می آمد ؟!

چه شد که یکباره همه چیز به این شدت تغییر نمود ؟ چه بر سر دنیا آمده که اینهمه تلاطم و هراس و گرفتاری و انجام گرفتن کشتارهای انسانها ، بسیار عادی به نظر می آیند ؟ همه اینها دال بر آنست ، که دنیا شرایط آرام قبلی اش را از دست داده ؛ و چهره ملایم و قابل زندگی اش ، ناآرام و تیره و غیر قابل تحمل شده است ؟

بلای مثلث سه گانه القائده ، جمهوری اسلامی و طالبان ، که هر سه آنها از یک آبشخور سیراب می گردند ؛ تاول های مملو از عفونتی می باشند ؛ که از سه دهه گذشته تا کنون ، رخساره هستی دنیا و ساکنانش را آبله باران و سرشار از توحش و ویرانی نموده است !

به مردان شماره یک این سه گروه ستمگر و جانی و وحشی نگاه کنید ؛ بر سر همگی شان همان دستارهائی هستند که اصطلاحا به آن " عمامه " می گوئیم ! یا چیزی شبیه به آن که در میان جامعه ی خرافه زده و فاسد شده از دگماتیسم دینی ، وسیله ای سبب افتخار ایشان است و خودشان را پیروان راستین آورنده این دین می دانند !

به اعمال تروریستی گروه بن لادن ، به جنایات انجام شده توسط یاران خمینی ، به فجایعی که وحشیان همراه با ملا عمر در گروه طالبان ، انجام داده و همچنان هم بدان مشغولند بنگرید . از زمان روی کار آمدن این سه طایفه در دنیا ، دیگر چیزی به نام ثبات و آرامش و آسایش در میان مردمان گیتی وجود خارجی ندارند !

هیچ تردیدی ندارم ، این هر سه گروه که دشمنان قسم خورده بشریت اند ؛ توسط کسانی به روی کار آمده و تغذیه مالی و معنوی می شوند ؛ که به وضوح می دانند با وجود این وحشیان جنایت پیشه ، کارخانجات اسلحه سازی شان پررونق تر ، و مراتب آقائی شان در دنیا مستحکم تر ، و جنبه های تضعیف آحاد کشورهای جهان در مقابلشان حتمی تر، از گذشته ای به قدمت چهل سال پیش خواهد ماند !

fredag 23 mars 2012

جاسوسان ايران - افشاي شگردهاي وزارت اطلاعات



جاسوسان ايران - افشاي شگردهاي وزارت اطلاعات
برخي از ، ساندي هرالد ٢٢ دسامبر در یك گزارش تحقيقي با عنوان فوق ، نوشته نيل مك آي (Neil Mackay)
شگردهاي وزارت اطلاعات رژیم آخوندي عليه مخالفان و اپوزیسيون این رژیم درخارج آشور را افشا آرده است .
توجه شما را به ترجمه بخشهایي از این مطلب جلب ميكنيم :
روز چهارشنبه برگزاري دادگاه یك سرباز انگليسي بجرم جاسوسي براي رژیم ایران، از نظر افسران اطلاعاتي آمریكا
و انگليس یك شوك نبود. یك منبع اطلاعاتي انگليس گفت : ” ما مي دانيم آه ایراني ها بخصوص در افغانستان و عراق
دور و بر ما مي پلكند.” ، ” از خيلي وقت پيش انتظار چنين واقعه اي مي رفت. ”
هفته گذشته، سرجوخه دانيل جيمز، یك سرباز انگليسي آه نسب ایراني دارد، طبق اقدام امنيت رسمي متهم به دادن
اطلاعات محرمانه به دشمن شد. او دستيار مطمئن و مترجم سپهبد دیوید ریچاردز، فرمانده نيروهاي ناتو در افغانستان
بود. اگر این ادعاها درست باشد، اطلاعات ایران در قلب ارتش انگليس نفوذ آرده است.
درحاليكه این یك راز برملا شده اي مي باشد آه جاسوسان ایران در حال فعاليت هستند و گاها در عراق و همچنين
افغانستان نسبت به آن چشم پوشي مي شود، موضوع مخفي مانده فعاليت عاملين اطلاعاتي ایران در اروپاي غربي و
آمریكا مي باشد. در انگليس، فرانسه، هلند، المان و آمریكا ، اطلاعات ایران یك جنگ پنهایي بي رحمانه اي را عليه
مخالفين ایراني و تبعدیان رژیم مذهبي براي دو دهه براه انداخته. بعد از انقلاب مذهبي ١٩٧٩ ، دهها هزار ایراني از
آشورشان خارج شده و بدنبال پناهندگي در اروپا بودند.
جاسوسان نفوذي دولت انقلابي تهران در بين اين جمعيت تبعيدي، دو هدف دارند ، اول جاسوسي بر عليه سازمان هاي
مخالف و دوم قرار گرفتن در مواضع قدرت در غرب، در زمينه هايي مثل .. مطبوعات و صنايع آه بتواند مورد استفاده
قرار گيرد و روي تعيين سياست دولت ها تاثير بگذارد.
مقداري از مدارك آژانس هاي امنيتي آلمان آه توسط ساندي هرالد مشاهده شده ، افشاء آننده وسعت جاسوسي ایران در
انگليس مي باشد MI اروپاي غربي است. یك گزارش سال ٢٠٠٥ دفتر حفاظت از قانون اساسي آلمان، آه معادل 5
اظهار مي آند: ” وزارت اطلاعات و امنيت ایران چندین [ سيستم ] مراقبت در اروپا دارد آه براي جمع آوري
اطلاعات و فعاليت هاي جاسوسي مي باشد، سرویس اطلاعاتي ایران از شبكه اي از عناصري آه سازمان هاي مخالف
را ترك آرده اند، استفاده مي آند. این عناصر جهت توجيه شدن به ایران دعوت مي شوند. در پروسه این گفتگو ها آنها
تحت فشار قرار مي گيرند.
” براي استخدام اين عناصر، وزارت اطلاعات و امنيت ايران با تهديد تلافي جويي عليه خانواده آنها آه در ايران
زندگي مي آنند آنها را تحت فشار رواني قرار مي دهد آنهايي آه به ايران مسافرت نكنند از طريق تلفن از ايران با آنها
تماس گرفته و هدايت مي شوند. ”
سرويس امنيت داخلي هلند مي گويد آه اطلاعات ايران بر عليه مخالفين ” اطلاعات منفي منتشر مي آند ” و ” آوشش
مي آند تا يك تصوير شيطاني ” از پناهندگان ضد تهران ترسيم نمايد تا اپوزيسيون در تبعيد را تضعيف آند. اعضاي
سابق گروهاي مخالف آه توسط اطلاعات ايران جذب شده اند تشويق مي شوند آه انتقاداتي از گروهاي تبعيدي
بنويسند. و همچنين از تهديد و ارعاب و همچنين دادن رشوه براي تبديل آنها به اهداف جاسوسي استفاده مي شود .
يك گزارش امنيتي ديگر آلمان مي گويد آه اطلاعات ايران از سفارت [ ايران ] در برلين بعنوان مرآز فعاليت هاي
جاسوسي استفاده مي آند. فرماندهان اطلاعات از ايران فعاليت ها در اروپا را هدايت مي آنند. اين گزارش اظهار مي
آند آه وقتي استخدام جاسوس از تبعيديان مطرح مي شود،. ” تهران تصميم نهايي را مي گيرد.”
گزارش اطلاعات آلمان همچنين مي گويد آه يك ايراني آه در آلمان زندگي مي آرده ، بخاطر ” فعاليت بعنوان مامور
براي سرويس مخفي ايران ” دستگير شده است. او طبق رهنمودهاي وزارت اطلاعات و ا منيت [ ايران عليه ” ايراني
هايي آه در فرانكفورت زندگي مي آردند ” جاسوسي مي آرد.
اطلاعات آلمان نگران این بود آه جاسوسان ایران یك عمل تروریستي را در خلال بازي هاي جهاني اجرا آنند و سپس
تبعيدیان و مخالفين در اروپا مقصر جلوه داده شوند تا مخالفين خود را بلحاظ بين المللي بي اعتبار آنند.
در استشهاد نامه اي یك جاسوس وزارت اطلاعات و امنيت ایران به دادگاه هاي آمریكا ارائه داد ، جزئيات فعاليت هاي
جاسوسي خود عليه مخالفين و تبعيدیان را افشاء نمود. جمشيد تفرشي گفت : ” من وانمود مي آردم آه مخالف رژیم
ایران هستم، در حاليكه در حقيقت من ماموریت هایي آه توسط وزارت اطلاعات ایران داده مي شد را پيش مي بردم. ”
او مي گوید آه ” فعالانه در توطئه هاي رژیم ایران شرآت مي آرد.” تا نام تبعيدیان را لكه دار آند. این شامل دادن ا
طلاعات غلط به دولت اي خارجي ، از جمله ادعاي اینكه مخالفين از صدام حسين حمایت مي آنند مي شد.
بين سالهاي ١٩٩٥ و ١٩٩٩ ، او براي آاري آه به خاطر آنها انجام داده ، مبلغ ٣٥ هزار دلار از فرماندهان اطلاعات
ایران دریافت آرد. تفرشي مي گوید یكي از جاسوسان بلند پایه اي آه او گزارش خود را با او مي داد ترتيب دهنده حداقل
قتل ١٠٠ مخالف در ایران مي باشد. توسط گردانندگان آار به او گفته شده بود آه تهران معتقد است اگر بتوان مخالفان
را بي اعتبار آرد، دیگر” سازمان ملل، رژیم ایران را محكوم نخواهد آرد.”
تفرشي ادعا آرد آه دیده بان حقوق بشر و عفو بين اللمل و همچنين وزارت امور خارجه آمریكا و آميسيون حقوق بشر
سازمان ملل با دریافت اطلاعات غلط و تبلغات مسموم در مورد تبعيدیان و مخالفين آه توسط اطلاعات ایران [ ارسال
مي شد ] مورد هدف قرار گرفتند.
یك افسر عاليرتبه سيا با ٢٠ سال سابقه مي گوید: ” رژیم ایران عناصر اطلاعاتي و دارایي (Lopez Clare) آلار لوپز
هاي خود را بصورت خيلي پيچيده براي نفوذ و تاثير در اآادمي هاي غربي، مطبوعات، سازمان هاي غير دولتي و
ساختارهاي تعيين سياست گسترش داده است، ”
” آنها بطور وسيعي از اینترنت استفاده مي آنند و دهها سایت را پشتيباني مالي و راه اندازي مي آنند. وزارت اطلاعات
و امنيت استاد بهم زدن اطلاعات ، انكار و فریب است ، آه با مهارت جامعه جهاني را بسوي قبول رژیم تروریستي
تهران مي آشاند، ما را مجبور مي آند تا جلوي هر مجازات جدي شوراي امنيت سازمان ملل بخاطر برنامه تسليحات
اتمي را بگيریم. و شهرت مخالفان ایراني و تبعيدیاني آه با این گروه روحاني آه امروزه حاآم بر ایران است مخالف
هستند را لكه دار مي آند.”
لوپز مي گوید آه ” عناصر اطلاعاتي ایران از زمان انقلاب ١٩٧٩ درگير ، ترور، بمب گذاري و حملات تروریستي
در سراسر جهان مي باشند.” بر اساس گفته لوپز و همچنين منابع اطلاعاتي انگليس ، از زماني آه محمود احمدي نژاد
تندرو در سال ٢٠٠٥ رئيس جمهور ایران شده، آهنگ جاسوسي ایران بطور چشمگيري افزایش یافته است
یكي از بيشرمانه ترین عمليات هاي اطلاعاتي آه اجرا شد بعد از تهاجم مارس ٢٠٠٣ یه عراق بود. یكي از بلند پایه
ترین مقامات وزارت دفاع انگليس به ساندي هرالد گفت آه اطلاعات ایران از عراقي هاي تبعيدي آه از عزل صدام
نااميد بودند استفاده مي آرد تا اطلاعات ساختگي در مورد برنامه تسليحات آشتار جمعي عراق به غرب بدهد.
این عمليات ایران به آمریكا و انگليس اجازه نداد تا بخاطر پردازش اطلاعات و دروغ گفتن به مردم انگليس و آمریكا
درمورد تسليحات آشتار جمعي جان سالم بدر ببرند. انگليس و آمریكا همانموقع دو ” واحد فشرده ” مخفي را راه انداخته
بودند آه در راآنيگ هام در انگليس و دفتر طرح هاي ویژه در آمریكا فعاليت مي آرد و براي این طراحي شده بود آه
و ادعاهاي اغراق آميز در مورد توانایي هاي اتمي ، بيولوژیك و شيميایي MI از تحليل هاي اطلاعاتي سنتي در سيا و 6
عراق عبور آند تا یك فرض منطقي غلط براي جنگ را جعل نماید .
عمليات ایران شامل اطلاعات ساختگي جاسوسان تهران در مورد تسليحات آشتار جمعي صدام از طرف سازمان هایي
مثل آنگره ملي عراق داده مي شد آه براي مخدوش آردن اطلاعات آمریكا و لندن بود. آنگره ملي عراق از برآناري
صدام نااميد بود و از طرفي واشنگتن و لندن از هر ذره اطلاعات آه آيس جنگ عراق را تقویت آند خوشحال بودند.
احمد چلبي، آه آنگره ملي عراق را رهبري مي آند ، بعدا از طرف آمریكا متهم شد آه اطلاعات محرمانه آمریكا را بعد
از حمله، به ایراني ها مي داده. او این ادعاها را انكار آرد اما موقعيت او بعنوان ” سگ عراقي ” واشنگتن براي هميشه
از بين رفت.
رئيس دفاع انگليس گفت آه این عمليات ایران ” یكي از بزرگترین ضربه هاي اطلاعاتي قرن بوده است. ” و اضافه مي
آند : ” آن[ وزارت اطلاعات و امنيت ایران] با ماهرانه ترین راه ها و نفوذ در سرویس هاي اطلاعاتي ما ، آمریكا و
انگليس را وارد جنگ عليه عراق آرد. این عمليات آاملا درخشاني بود. ”
بنا بر منابع اطلاعاتي آمریكا و انگليس هزاران جاسوس ایران از وزارت اطلاعات و امنيت و همچنين از سپاه پاسداران
انقلاب اسلامي هم اآنون در عراق فعاليت مي آنند. لوپز گفت آه در عراق ، جاسوسان تهران در انتقال وسایل
تكنولوژي انفجاري پيشرفته اس اي دي آه نيروهاي انگليس، آمریكا و دیگر نيروهاي ائتلاف را مي آشد همكاري مي
آنند سني ها و شيعيان را به خشونت تحریك مي آند، عمليات اطلاعاتي و مراقبتي عليه نيروهاي ائتلاف انجام مي دهند،
و به نيروهاي شورشي عراقي آموزش مي دهند. ”
او گفت: ” نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي ایران همچنين براي شورشيان عراق ، پناهگاه امن ، عبور امن، لجستيك،
پشتيباني مالي و مدارك رسمي تهيه مي آنند.”
سرویس هاي اطلاعاتي غرب مي گویند وقتي آره شمالي در ژوئيه موشك هاي دور برد را آزمایش مي آرد، سپاه
پاسداران انقلاب اسلامي در آنجا بودو همچنين در ماه اآتبر وقتي آه رژیم آيم جونگ ایل ادعا آرد آه تسلحيات اتمي
منفجر آرده نيز آنها آنجا بودند، همچنين اطلاعات ایران در تابستان امسال به حزب الله در خلال جنگ با اسرائيل آمك
آرد.
وزارت اطلاعات و امنيت [ ایران ] یك شبكه گسترده اي از آمپاني ها در سراسر جهان داردآه بعنوان پوششس براي
عمليات هاي اطلاعات ایران عمل مي آند. این آمپاني ها ي پوششي آمك آرده اند تا این رژیم تكنولوژي اي مورد نياز
خود براي توسعه برنامه اتمي را بدست بياورد، ایران مكررا متهم به اجراي تروریسم دولتي و قتل دشمنان رژیمش شده
است.

سرویس وبلاگ یا لانه جاسوسی رژیم اسلامی؟ مهم مهم مهم




کلیه سیستمهای وبلاگ ایرانی از قبیل پرشین بلاگ ، بلاگ اسکای ، بلاگفا ، میهن بلاگ، پارسی بلاگ و ... آی پی و ساعت اتصال نویسنده وبلاگ را ذخیره می کنند.این امر به نهادهای جاسوسی کشور این امکان را می دهد تا نویسندگان سیاسی شناسایی و برای آنها پرونده سازی شود از آنجا که روزانه هزاران نفر مطلب سیاسی و همچنین کامنت سیاسی پای مطالب می نویسند بازداشت همه آنان به سبب اثرات منفی بازداشت جمعی هزاران نفر برای نظام مقدور نیست ولی برای همه افراد پروند تشکیل داده میشود.


دقت کنید امید رضا میر صیافی وبلاگ نویس سیاسی تنها با انتقاد کوچک دستگیر و در زندان به قتل رسید سپس وبلاگ او توسط بلاگفا در اختیار حزب الله قرار گرفته است.


کلیه وبلاگهای ایرانی مجبورند اطلاعات کاربران خود را در اختیار نهادهای جاسوسی قرار داده و ملزم به هرگونه همکاری می باشند.
منتقدان سیاسی فقط از بلاگر و وردپرس استفاده کنند تا ضریب ایمنی برای آنان افزایش یابد.

وبلاگ نویس زندانی با خطر صدور حکم اعدام مواجه است

بنابه گزارشات رسیده به “فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران” دادگاه کرج قصد دارد وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پور شجری (سیامک مهر) را به حکم ضد بشری اعدام محکوم کند.
وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری قرار است اول تیرماه با اتهامات سنگین که به وی نسبت داده شده است در شعبۀ ۱۰۹ دادگاه کرج مورد محاکمه قرار گیرد. پیش از این دادستان کرج، بازپرسی دادگاه انقلاب کرج و بازجوی وزارت اطلاعات به خانواده وی گفته اند که او را به اعدام محکوم خواهند کرد.
وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پور شجری بیش از ۷ ماه است که در فرعی ایزوله شده بند ۶ زندان گوهردشت کرج زندانی است و از زمان دستگیری تاکنون از داشتن ملاقات و ارتباط تلفنی با خانواده اش محروم می باشد. خانواده او از وضعیت وشرایط عزیزشان در بی خبری بسر می برند. او تنها زندانی سیاسی است که در فرعی بند ۶ به مدت چندین ماه در بازداشت بسر می برد.بازجویان وزارت اطلاعات تا به حال ۲ پرونده علیه وی گشوده اند که در پرونده اول ،او را به ۳ سال زندان محکوم کردند.
ولی در پرونده دوم بنابه گفتۀ بازجویان وزارت اطلاعات و دادستان کرج قصد دارند که او را به اعدام محکوم کنند.
از طرفی دیگر فردی با نام مستعار محمدی یکی از بازجویان اداره اطلاعات مشهد خانم میترا پورشجری دختر آقای پورشجری را با تماسهای تلفنی و احضار او به اداره اطلاعات دائم مورد تهدید و تحت فشارهای روحی قرار می دهد. ودرآخرین احضار وی به اداره اطلاعات او را تهدید به بازداشت کرده اند.
وبلاگ نویس زندانی از بیماریهای حاد جسمی مانند؛ ناراحتی کلیه ،کمر درد و سینوزیت رنج می برد ولی بازجویان وزارت اطلاعات مانع درمان وی هستند.
فرعی بند ۶ زندان گوهردشت کرج شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی دارد ویکی از شکنجه گاه های زندان گوهردشت کرج می باشد.