måndag 30 juli 2012

در سیاست، لجاجت هنر نیست

هفته گذشته در این ستون نوشتیم:"جمهوری اسلامی در تمام موارد در ارتباط با دنیای خارج و در رویارویی با آن، لیاقت استفاده از هیچیک از فرصت ها را نداشته و ندارد. آنقدر در تداوم لجوجانه سیاست های کورکورانه خود اصرار می ورزد تا سرانجام به ناچار در مشکلترین شرایط و بدترین دست آوردها تسلیم طرف مقابل شود. باید انسان کور باشد که در این مسیر مشخص و خط مستقیم نتواند ببیند که در انتهای این راه جز تسلیم "و یا انهدام گزینش دیگری وجود ندارد.
وسپس یاد آور توافق دوران ریاست جمهوری خاتمی شدیم واشاره کردیم که " .....در آن توافقنامه که به امضای نمایندگان جمهوری اسلامی هم رسیده بود تمام درخواست هایی که امروز اروپا و آمریکا حتی حاضر نیستند درباره آن مذاکره کنند به هیأت ایرانی ارزانی شده بود. اما زمانی که "هیئت" به ایران باگشت با لجاجت و خودخواهی خامنه ای رو به روشدندو به قول و قرارهای رسمی پاریس پشت پا زدند. امروز پس از هشت سال غفلت حتی یکی از آن امتیازهائی که در آنزمان به سهولت به ایران عرضه شده بود دیگر در دسترس رژیم نیست".
"من مجبور شدم شخصاً وارد ميدان شوم"
برحسب تصادف، سخنرانی دیروز آیت الله خامنه ای شاهد مورد نیاز ما را نه ازغیب بلکه از گوشه چفیه فلسطینی او سر درآورد زیرا این اوست که می گوید:" فشارها و تحریم های بین المللی علیه جمهوری اسلامی موجب تجدید نظر در محاسبات ایران نمی شود". به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، آیت الله علی خامنه ای گفته است:" آنها به صراحت می گويند بايد با تشديد فشارها و تحريم ها، مسئولان ايران را وادار کرد که در محاسبات خود تجديد نظر کنند اما ملاحظه واقعيات باعث می شود که ما نه تنها در محاسبات خود تجديد نظر نکنيم بلکه با اطمينان بيشتر به راه مورد نظر ملت ادامه دهيم". اشاره تصادفی اظهارات ولی فقیه درارتباط با مقاله هفته پیش حیرت انگیز است. درآن مقاله اشاره ما به توافق های پاریس میان مذاکره کنندگان اروپایی و ایران در دوران ریاست جمهوری خاتمی بود. به گزارش وب سایت رادیو فردا، آیت الله خامنه ای در نطق خود با اشاره به "گستاخ تر شدن دشمن در صورت انعطاف و عقب نشینی ایران با هر توجیه و بهانه ای"، به شدت از سیاست های هسته ای دوران محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران انتقاد کرده است. او می گوید:"در آن دوره (ریاست جمهوری خاتمی) که ادبيات مسئولان ما آميخته به تملق گويی از غرب و آمريکا شد، فردی به خود اجازه داد (پرزیدنت جرج بوش) که جمهوری اسلامی ايران را محور شرارت معرفی کند". او سپس در ادامه با اشارهبه برخی عقب نشينی ها در موضوع هسته ای در دوران رياست جمهوری محمد خاتمی،میگوید:"در آن دوره بواسطه همراهی با غربی ها و عقب نشينی هايی که انجام گرفت، آنها آن قدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد ميدان شوم. غربی ها در آن دوره آن قدر گستاخ شدند که حتی هنگامی که مسئولان ما به سه سانتريفيوژ قانع شده بودند، آنها مخالفت کردند اما امروز یازده هزار سانتريفيوژ در کشور فعال است. " اشاره خامنه ای در این مورد به سفر وزیران خارجه آلمان، فرانسه و بریتانیا در مهر ماه سال هزارو سیصدو هشتاد و دو می باشد که طی آن سفر جمهوری اسلامی حتی حاضر شده بود" پروتکل الحاقی" را امضاء و اجرا کند. اما زمانیکه دوران ریاست جمهوری خاتمی به پایان رسید،همانگونه که خامنه ای اذعان می کند در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد این "مقام معظم رهبری" است که شخصاً وارد میدان شده است.
لجاجت به جای سیاست
صحبت های دیروز خامنه ای یکبار دیگر نشان می دهد که وی چگونه لجاجت را به جای سیاست محور فعالیت های خود قرار داده است. او نه تنها از این که قضاوت ها و تعصبات ضد غربی خود را جانشین اجماع مسؤولان و متخصصان کشور کرده است شرمنده نیست بلکه به آن اذعان و افتخار می کند. هرچه زمان بیشتر می گذرد ماهیت روش دیکتاتورمآبانه این آخوند بی سواد بیشتر واضح می شود. این او است که همانند سلف خود به یکه تازی و خودرأیی درمورد اموریکه با سرنوشت یک ملت بزرگ وابسته است اقرار و افتخار می کند. اظهارات جنون آمیز خامنه ای در مورد حل مشکلات کشور تقلید ناشیانه و بچگانه از همان کسی است که پس از بیرون راندن صدام از خرمشهر حاضر به قبول غرامت جنگی از سوی کشورهای عرب به نمایندگی از عراق نشد وتنها پس از فدا کردن جان صد ها هزار جوان میهن پرست و بیگناه و از فشار ناچاری مجبور به دوشیدن جام زهر و قبول قطعنامه خفت بار پانصد و نود و هشت شورای امنیت سازمان ملل متحد شد.
آنچه امروز در ایران می گذرد به خوبی نمایانگر آن است که هرچه خامنه ای مواضع جنون آمیزترو افراطی تر اتخاذ می کند با سرعت بیشتر در سراشیب سقوط و انزوا پیش می رود. معروف است که در جنگ دوم جهانی ژنرال جورج پاتان آمریکایی در یکی از مشکلترین صحنه های جنگ در حالیکه در موقعیتی بسیار ضعیفتر از حریف قرار گرفته بود برای اندک تعداد بازمانده از سربازان تحت اختیارش فرمان حمله داد و گفت:" با شهامت و خون پیروز خواهیم شد." سربازان بهت زده تحت فرماندهی اوبا خود می اندیشیدند : "آری، با شهامت او و خون ما!". اکنون هم آقای خامنه ای از کیسه خلیفه میبخشد. در حالی که اوو بستگانش در کمال رفاه وتجمل در کاخ های مجلل خیابان پاستوراز زندگانی "شاهانه" لذت میبرند و از همه گونه وسایل رفاه و آسایش برخوردارند ، به مردمی که در نیشابور و دیگر نقاط کشور، از شدت استیصال، گرانی و کمبود مایحتاج زندگی روزانه به خیابان ها می ریزند و دیگر حتی از سلاخان و آدمخواران رژیم هم باکی ندارند، فرمان مقاومت می دهد!
کیست که بهره ای از عقل داشته باشد و نداند سرانجام اجتناب ناپذیر این لجاجت ها و ندانم کاری ها یا جنگ و انهدام است و یا تسلیم بلا قید و شرط. لجاجت به جای سیاست دردی را دوا نمی کند. سکوت در برابرتداوم چنین مسیر خانمانسوزی خیانت به ملت ایران و نسل های آینده است. امروز حتی در واپس مانده ترین کشورهای جهان کسی به چنین خفت وذلت ملی تن در نمیدهد. چگونه ممکن است تحمل کرد که سرنوشت یک ملت بزرگ این چنین به تصمیم گیری انحصاری یک فرد بی اطلاع، متعصب ولجوج وابسته باشد؟ نسلها طول خواهد کشید تا ملت ایران بتواند خرابی ها و بی سر وسامانی ها این دوران سیاه را ترمیم کند و آن نیزمنوط به این شرط است که ایران و ایرانی، تا دیر نشده است، خود را از قید اسارت حکومت اسلامی رها سازد.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar