torsdag 1 december 2011

ایران سرزمین کهن کجاست ایران عزیز ما؟



کجاست آن سرزمین کهن و پر عدالتمان؟ آیا اینجا ایران است؟ که از عدالت و برابری خبری نیست. در این سرزمینی که در آن هزینه نگهداشتن حکومت اسلام؛ تن فروشی بچه‌ها و زنانش شده. جایی که بر خلاف همه کشورهای جهان به جای پیوند اعضاء بدن، دست می‌برند و چشم در می‌آورند. جایی که جرثقیل را نه در ساختمان سازی که برای به دار کشیدن مردم استفاده می‌کنند؛ و هر صدایی را در گلو خفه می‌کنند که مبادا ظالمان رژیم آخوندی به خطر بیافتند و خود به اسم دین و مذهب دست به هر جنایتی که می‌خواهند می‌زنند.

کشوری که حکومت اسلامی است و مردمش ضد دین شده‌اند. دیکتاتورش خسته و مردمش دست بردار نیستند. موقع آن رسیده که بدانیم در ایران ما چه می‌گذرد. در ایران دو نوع کلی مذهب (دین) وجود دارد:
ــ دینی که در خدمت زورمندان و حاکمان و ظالمان است.
ــ دیـن و مذهبی که در خـدمت مردم و بـرای برپـایی عدالت، توحید حقیقـی و بازگشت به فطرت و روشن نگـاه داشتن چراغ عقل و عدالت است.

پس نباید از مقابله با دین حاکمان ایران ترسید؛ و باید با جاهلان و جانیان و زورگویان رژیم مبارزه جـدی کرده و مذهـب حقیقی را تبلیغ نماییم؛ نه مذهب خرافه و منحرف شده‌ای که حاکمان خود را مفسران آن میدانند. در این دنیای عجیب، حوادث فراوان است و نباید از تهمت‌ها و سختی‌ها گریزان بود. نباید از مبارزه و سختی‌های مسیر دلسرد شد. باید تا آخر ایستاد و به خداوند توکل کرد. ملتی که به خدا توکل کند و ملتی که شهامت داشـته باشد، شکست ندارد و ملتی که برای هوای نفس و خواسته‌های دنیایی تلاش کند، قهراً شکست خورده اسـت و عاقبتی جز خواری؛ سرخوردگی و پوچی و اضمحلال نخواهد داشت؛ که این روش از مسخره‌ترین کارهای ممکن است.

بپا خیزیم و کوله بار مبارزه و تلاش برای رضای خدا و رها کردن خلق خداوند از دشواری‌های مادی و معنوی و فکری را بر دوش اندازیم و به ادامه مسیر انبیا پا بگذاریم. یادمان باشد با تلاش و تحصیل، با تفکر و تهذیب پیش به سوی پیروزی گام برداریم این 4 اصل زندگی را فراموش نکنیم و اگر در کوله بار عمل و تدبیر ما، این 4 اصل یافت شود، و آن‌ها را برای رضای خداوند خالص کردیم، بدانید که رستگاری حقیقی و موفقیت در انتظار ما خواهد بود.

هر که در مسیر مبارزه برای به دست آوردن آزادی و دمکراسی پا گذاشت قهراً به دشواری‌های مسیر آنان آزمایش می‌شود، تا مشخص شود که چقدر اهل راه اسـت و چقدر شعار داده است. اگـر تصمیم گرفتیم در مسیر خدا باشـیم و مبارزه کنـیم، خودمان را برای سختی‌های آن هم آمـاده کنیم. برای تهمت‌ها، برای تمسخرهـا، آزار و اذیت‌ها.

و در همه حال به یاد بیاوریم که عزیزان ما، سخت‌ترین شرایط را در زندان‌های رژیم خمینی تحمل کردند و چه بسا به خواست نامشروع این آخوندهای مرتجع نه گفتن و به شهادت هم رسیدند؛ درود و رحمت خداوند به این عزیزان باد.

دوستان و همرزمان من از این ابهام نـداشته باشیم که مـا را بی دیـن، خارجی، منافق، وابسته، جـاسوس ضد ولایت فقیه، ضـد ولایت الهی، غرب‌زده، اوباش و ... بخوانند؛ ما باید صبور باشیم همچون ایوب نبی (ص) مگر بزرگان دین تحمل نکردند آیا مسیح (س) چنین شـرایطی نداشته اسـت؟ آیـا امام علـی (ع) در ایـن وضعیت گرفتـار نشد؟ آیا کاروان کربلا بعد از واقعه عـاشورا، به همین تهمت‌ها و مسائل گرفتار نبودند؟ چه شد؟ زینبی از میان کاروان، همچون شیر سر برآورد و با کمال؟ شجاعت در پیشگاه یزید سر برآورد و از خاندان خود و سلاله نبی اسلام سخن گفت آنقدر روشنگری کرد که طی مدت کوتاهی ورق برگشت و افکار عمومی علیه حاکمان زمانش شورش کرد و بساط ظلم برچیده آیا امروز زمان حسینی بودن نیست، زمان زینبی بودن هم نیست؟

به امید این که هر چه زودتر پیروزی را در سرزمین عزیزمان جشن بگیریم و ریشه ظلم و ستم از این سرزمین کهن کنده شود.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar