tisdag 27 december 2011

بررسی بیانیهء گروه 157 نفره؛ مخالفت با جنگ ولی تعامل با رژیم!

وقتیکه جامعه روشنفکری مهرتأیید بر مشروعیت و ماندگارشدنِ رژیم میزند!
 
بارها بر این نکته تأکید شده است که یکی از علتّهای ماندگار شدن جمهوری اسلامی؛ مسئله عدمِ انسجام فکری و سیاسی جامعهء روشنفکری است که رغبتی برای پایان بخشیدن به موجودیت رژیمی که عامل همهء نابسامانیهای اجتماعی و سیاسی در ایران و منطقه میباشد، ندارد. 32 سال است این رژیم مذهبی بر سرکار است و در طی این مدت با آسودگی خاطر آنچنان شرایط هولناکی را بر مردم تحمیل کرده است که هرگز تاریخ نمونه آنرا گواهی نداده است. بی شک رژیم اسلامی تا زمانیکه در مقابل خویش اپوزیسیونِ متشکل و مصممی را مشاهده نکند، از هر حربه و دسیسه ای بهره خواهد جست تا در قدرت باقی بماند. بسیاری از همان روز نخست با تبانی و هم پیمانی تلاش کرده اند در نقش   اپوزیسیون ً صرفا ً منتقدینی ساده به همهء خباثتهای رژیم باشند تا بگونه ای آسیب جدی بر پیکرهِ این نظام وارد نشود. و برخی هم به غلط برای توجیه رفتار مماشات طلبانه خود با رژیم به ابزارهای ً تئوریک ً متوسل شده اند که هرگز نه مبنای منطقی داشت و نه واقعی، و خویش را از پیروان جنبش های مدنی برشمردند که مسئله تغییر ساختار سیاست در جمهوری اسلامی را در محدوده وظایف خود ندانسته. در واقع یک برداشت بغایت اشتباه از مفهوم ًجامعه مدنی ً و درک غیرعلمی از وظایف یک جنبش مدنی که خویش را صرفا ً ًاپوزیسیون ً مادالعمر برشمرند و تغییر در وضعیت سیاسی جامعه را به جامعه سیاسی محول کنند. غافل از آنکه میدانیم از جمله اهداف هر جنبش مدنی، تحولات سیاسی در راستای تحقق آزادی و دمکراسی در نظامهای بسته سیاسی است. بهمانگونه که راهبری جنبش های مدنی دهه های 80 و 90 میلادی در شرق اروپا توسط جامعه روشنفکری، موجب شد تا امپراطورِ بزرگِ شرق اروپا، شوروی سابق، و دنبالچه های آن یک به یک فروریزند و راه برای آزادی مللِ در بند در این بخش از جهان هموار شود. آنچه که پیش از هر چیز آزادی و دمکراسی را برای مردم شرق اروپا در این دوران به ارمغان آورد همان وجود یک جامعه روشنفکری مبارز و پیگیر بود که با پیوند زدنِ خواستهای مدنی مردم با تغییرات سیاسی، بتدریج دمکراسی مدرن در شرق اروپا را نهادینه کردند.
 هنوز پس از 32 سال گذر از عمر حاکمیت خون و جنون بر کشورمان، مشاهده میکنیم میل به تغییر بنیادی در ساختار سیاسی رژیم در بین خیل گسترده جامعه روشنفکری با نگاهِ تردید نگریسته میشود. از همین رو این آشفتگی نظری، جامعه روشنفکری را دچار تشتت و درهم ریختگی کرده است که گاه درغایت ناچار است برای ابراز وجود با اجماع چند امضاء مشترک از اجتماعات و افراد ناهمگون در پای بیانیه ای، از جمهوری اسلامی درخواست کند با قدری تعاملِ بیشتر با جامعه بین المللی بحران جنگی را مهار کند. این درواقع آن نهایت اقدامی است که 32 سال است پیشه جامعه ًپیشرو روشنفکری ً شده است که در واقعیت امر مُهر تأییدی است بر مشروعیت و ماندگار شدن جمهوری اسلامی.
 تاریخِ مبارزات اجتماعی و مدنی دیگر جوامع بیانگر یک واقعیت است، تا زمانیکه جامعه سیاسی و روشنفکری بطور یقین و کامل از حاکمیت دیکتاتورها کنده نشوند و خارج از حیطه قدرت در کنار مردم، همانند یک اجتماع مستقل جدی اپوزیسیونال مبارزه ای را سامان ندهند، بسیار دشوار خواهد  بود که جامعه شهروندی به تنهایی مسیر رهایی را بیابد. بخاطر بیاورید سقوط همه ء نظام های دیکتاتوری در شرق اروپا در دهه 80 و 90 میلادی را که پیروزی مردم بر حکمرانانِ مستبد آن روزگاران بیشتر مدیون جامعه روشنفکری بود که در باریکادهای خیابانی در کنار مردم با مردم خواهان برچیده شدنِ بساط نظامهای فاسد و سرکوبگر در اروپا شرقی شدند. همچنان میدانیم بیشتر همین روشنفکران خود روزگاری بخشا ً از وابستگان، مدیران و رهبران سیاسی خود آن حکومتها میبودند که در پایان به این نتیجه رسیدن که برای دست یازیدن به سعادت، پیشرفت و آزادی میبایست بطور یقین از این رژیمهای مستبد فاصله گرفت و به مردم پیوست.
 امّا ببینیم امروز پس از گذشت پیش از سه دهه از حاکمیت رژیمی بغایت فاسد و سرکوبگر که موجب ویرانگری همهء زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران شده است  و از سویی صلح جهانی را بمخاطره انداخته، جامعه روشنفکری ما به شیوه ای از مبارزه بسنده میکند که بسیار زیرکانه تلاش میورزد رژیم توتالیتر اسلامی را رهنمود دهد تا با تعامل بیشتر با جامعه بین المللی لبه تیزِ خنجر سرنگونی را از پس گلوی خود دور سازد. برای اثبات این ادعا اجازه بدهید یک باز نگری داشته باشم به بیانیه ای که اخیرا ً جمعی از کنشگران سیاسی و مدنی ایرانی شامل روزنامه نگاران، نویسندگان و دانشگاهیان منتشر کرده اند که برای پرهیز از وقوع جنگ از رژیم میخواهند دست از شرارت برداشته و تلاش ورزد بر سرمعضل برنامه اتمی خود با جامعه بین المللی از در مدارا وارد شود. در این وادی اگر چه گاه این اجتماعی دانشگاهیان و فعالین سیاسی و مدنی از کل رژیم ناامید است ولی در پی یافتن جناحی از حاکمیت است که در این ارتباط ًدوراندیش ً تر عمل میکند.  
 خوب میدانیم این بیانیه ها چون روال همیشگی در آغاز از موضعی ًرادیکال ً به رژیم میتازند، نقض حقوق بشر در ایران را بشدت محکوم میکنند، به نبود آزادیهای سیاسی و مدنی در ایران گله مند هستند، سرکوب جامعه زنان و مطالبات امروزی جوانان را بشدت تقبیح میکنند، امّا آنجائیکه که میبایست مواضع سیاسی خود در رابطه با عملکردهای رژیم و بحرانِ اتمی رژیم در سطح جهانی را بررسی و مطرح کنند به موضعی در میغلتند که در این 32 سال همیشه اتخاذ کرده اند؛ تقاضا از رژیم و یا جناحی از رژیم برای تعامل و مصالحه با جامعه بین المللی تا بحرانهای سیاسی رژیم در سطح جهانی دشوارتر از آن چیزی که هستند، نشوند.
 از همین رو برای آشکارتر شدن بیشتر واقعیت به متن بیانیه بیش از 157 نفر از فعالان سیاسی، مدنی، دانشجویی و دانشگاهی بازمیگردم که در همان آغاز در عنوان بیاینه در مخالفت با موضوع جنگ از جمهوری اسلامی میخواهند از طریق توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم و تعطیلی تمام جنبه های نظامی برنامه های هسته ای خود، خطر وقوع جنگ را مانع شود. همانگونه که در آغاز اشاره کردم نفس تقاضا و مطالبه سیاسی از رژیمی که در پی آتش افروزی و ایجاد بحران جنگی در سطح منطقه است، در ابتداء امر به رسمیت شناختن موجودیت رژیم است که گویی این حاکمیت دینی اساسا ً دارای چنین خصلت سیاسی است که در شرایطی استقلال و تمامیت ارضی کشور را از هر سو بوسیله سیاستهای نابخردانه اش بخطر انداخته است، از مواضع سخت و غیر اصولی خود دوری جوید و از ورود  کشور به بحرانی مرگ زا جلوگیری بعمل آورد. ولی بنظر میرسد یک پای مدعی این نزاع بین المللی خود این 157 فعال سیاسی، مدنی و دانشگاهی میباشند که از رژیم میخواهند با پذیرش طرح توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم مانع از ورود کشور به یک بحرانی جنگی در منطقه شود. خوب بخاطر داریم در طی همهء سالهای بحران هسته ای رژیم با جامعه بین المللی در برخی مواقع که مذاکرات رژیم با کشورهای گره 5+ 1 با دشواریهای سختی روبرو میشد و بروز یک درگیری نظامی پیش بینی میشد، بلافاصله بخشهایی از حاکمیت پیشنهاد توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم را در دستور کار قرار میدادند تا با خرید زمان بیشتر طرح نیرنگ دیگری را برای فریب جامعه جهانی تدوین کنند. در واقع خواستِ توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم همان پیشنهاد جناح ًدوراندیش ً رژیم بوده است که در گذشته هم چندین بار در دوران بن بست مذاکرات و خطر احتمالی درگیری نظامی با غرب مطرح شد و از این رو میبایست اعتراف کرد طرح امروز آن از سوی این 157 فعال سیاسی، مدنی و دانشگاهی موضوعِ جدیدی نیست .
 امّا ترس از وقوع یک درگیری نظامی احتمالی، این گروه 157 نفره  فعال سیاسی، مدنی و دانشگاهی را وامیدارد که همچنان فعال در پی آن باشند اگر کل حاکمیت نسبت به خطر وقوع جنگ در رابطه با بحران هسته ای بی تفاوت میباشد، حداقل جناحی از حاکمیت را بیابند که قدری ً پراگماتیست ً تر به موضوع بحران برخورد میکند. در واقع همان سیاست مماشت که تداعی همان تفکر و روش سیاسی بخشی از ًاپوزیسیون ً را  میکند که برای راه گشایی فعالیت های سیاسی قانونی در جمهوری اسلامی، 8 سال بدنبال طرحهای بی سروته ًسردار سازندگی ً هاشمی رفسنجانی بود و 8 سال هم در بن بستِ کوچه ًاصلاحات ً بدنبال ًسردار اصلاحات ً محمد خاتمی دوان دوان بود. بگذارید در رابطه با توهم گرایی این جمع وسیع فعالین سیاسی، مدنی و دانشگاهی کشورمان نسبت به جناحی از رژیم به بخشی دیگر از بیانیه آنها بازگردم که در این خصوص قضاوت غیرمنصفانه ای نکرده باشم. گروه 157 نفره فعالین سیاسی، مدنی و دانشگاهی ما در بخش پایانی بیانیه خود، بعنوان نصیحت به رژیم مینویسند: ًهر نگاهی به چگونگی و علت بحران خارجی کنونی داشته باشیم باز در تحلیل آخر نظام جمهوری اسلامی و بخصوص بخش افراطی آن است که با خطای محاسبات خود شعله های جنگ محتمل را برخواهد افروخت. در مخالفت با جنگ باید بحران سازان داخل حکومت را هدف اصلی قرار داد. ً
 بزعم این جمع دانشگاهی و فعالین سیاسی و مدنی، بسیار روشن است که در درون حاکمیت جناحی وجود دارد که افراطی است و بحران ساز که قصد دارد محتملا ً با تشدید نزاعهای بین المللی و بن بست مذاکرات، ایران را وارد یک بحران جنگی کند. و یقینا ً در مقابل جناحِ دیگری در درون حاکمیت است  که ًپراگماتیست ً و ًدوراندیش ً است که نمی بایست مورد هجوم و هدف قرار گیرد و همهء امید ما برای برون رفت از این بحران جنگی محسوب میشوند. در واقع همان اندیشه سیاسی که بمدت 16 سال با آویزان شدن به ًسردار سازندگی ً و ًسردار اصلاحات ً باز قصد دارد با چراغ موشی جناحی دیگر از حاکمیت را بیابند که افراطی و بحران آفرین نیست و ممکن است کشور را از خطر ورودش به جنگی محتمل بازدارد. ولی گروه دانشگاهیان و فعالین سیاسی و مدنی 157 نفره، بسیار با ً هوش ً تر از آن چیزی است که تصورش را میکردیم. این گروه همه درها را بروی خود نبسته و همچنان تلاش میورزد اگر روزی با همین جناح ًدوراندیش ً حاکمیت به نتیجه ای نرسیدند، همهء حساب و کتابهای خود با کل نظام را مسدود نکنند. از همین رو در همین رابطه همهء امید خود را از کل نظام برنکنده و تلاش میکنند با نصیحت از حکومت بخواهند از خر شیطان پایین بیاید و فکری به حال آینده و نظام کند. بهمین رو شما را به خطوط پایانی این بیانیه ارجع میدهم که مشاهده کنید چه آشکار گروه 157 نفره فعالین سیاسی، مدنی و دانشگاهی با برسمیت شناختن کامل حکومت از آنها میخواهند سربراه شوند و اینهمه بر تنوره جنگ ندمند. در همین رابطه مینویسند: ًدر این راستا همکاری کامل و شفاف با آژانس انرژی اتمی و توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم هسته ای تا اعتماد سازی در چارچوب کنوانسیون منع گسترش سلاحهای اتمی و پایان بخشی فوری به تمامی وجوه نظامی مربوط به برنامه هسته ای می تواند یکی از مطالبات محوری جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران در زمینه صلح خواهی مد نظر قرار گیرد. ترکیب این خواست در کنار خواست رعایت حقوق بشر، آزادیهای سیاسی و دموکراسی به مراتب پتانسیل بیشتری برای تضعیف توامان استبداد و تجاوزگری و لذا جلوگیری از جنگ خواهد داشت.ً
 اگر داوری غیر منصفانه و بدبینانه ای را نکرده باشم اجازه دهید یکبار دیگر تأکید ورزم، خواست و مطالبات شما گروه 157 نفری از فعالین سیاسی و مدنی از حاکمیت برای مدارا و تفاهم با جامعه بین المللی بر سر برنامه هسته ای چیزی همانند متن بیانیه هایی است که گاه گداری باند آیت الله حسن روحانی و محمدخاتمی برای گریز حکومت از بحرانی هولناک صادر میکردند و میکنند. چه آنزمانی که هر دوی این ملایان بر سر قدرت بودند و چه این دورانی که نقش  ًمنتقدینیً  به برخی سیاستهای داخلی و خارجی رژیم را دارا میباشند. شکی نیست شما هم بخوبی آگاه هستید در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و رئیس تیم مذاکره کننده آژانس انرژی اتمی جمهوری اسلامی برهبری حسن روحانی، رژیم اسلامی در همان دوران هم بارها در شرایط خطیر طرح توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم را در دستورکار خود قرار داد. امّا چه بخواهید و چه نخواهید، یقین بدانید درخواست از رژیم اسلامی برای کوتاه آمدن در مقابلِ مطالبات جامعه جهانی در واقع نوعی مراوده با رژیم و تأیید غیر مستقیم موجودیت رژیم است. این ًدرایت ً شما تا به آنجا دامن گستر شده است چون پدری دلسوز به رژیم نصیحت  میکنید که رعایت حقوق بشر، آزادیهای سیاسی و دموکراسی به مراتب پتانسیل بیشتری برای تضعیف توامان استبداد و تجاوزگری و لذا جلوگیری از جنگ خواهد داشت. بله! نگرانی شما برای آینده بسیار قابل فهم است. اگر بواقع این رژیم قدری دوراندیش میبود میبایست سرتاپا به این نصایح شما با دید منت گوش فرامیداد و آنرا مو بمو بکار می بست. چرا که پاسخگویی رژیم به مطالبات حقوق بشری و آزادیخواهی که شما مطرح میکنید، یقینا ً موجب خواهد شد در لحظات خطیر و بحرانی مردم در دفاع از موجودیت رژیم به خیابانها بیایند و حمایتهای خود را از جمهوری اسلامی ابراز دارند؛ که لذا منجر به جلوگیری از جنگ و تجاوزگری شود. ولی صد افسوس که میدانیم این حکومت از همان روز نخست نه گوش شنوایی داشت و نه خصلت رعایت حقوق انسانی در ماهیت اش می گنجید. یقینا ً هم خوب میدانید جمهوری اسلامی از شنیع ترین حکومتهای تاریخ بشری است که بی محابا و گستاخانه مردم خودش را قتل و عام میکند و برای ماندن و توجیه همهء جنایات خود در پی سرشکن و منتقل کردن بحران های داخلی خود به سطح جهانی است. امّا تعّجب من بیشتر از این بابت است که چرا شما که مدعیان سیاست و دانش هستید، مدت 32 سالی است برای ًتغییر ً و ًتحول ً سیاسی همچنان با جمهوی اسلامی در مراوده و مماشات هستید و به خواست جامعه ایرانی که گذر از این حاکمیت قرون وسطایی است بی توجه میباشید!؟

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar