tisdag 27 december 2011

سیاه بازی بین المللی

شصت و ششمین مجمع عمومی‌ سازمان ملل متحد در 22 سپتامبر 2011 میلادی برابر با پنجشنبه ، 31 شهریور ماه 1390 در حالی‌ با حضور رهبران 191 کشور جهان در مقر دائمی سازمان ملل متحد در نیویورک آمریکا برگزار شد که ریاست هیأت حاضر از سوی دولت ایران برای هفتمین بار پیاپی به عهدهٔ رئیس منتخب دولت کودتا گران 1388 خورشیدی یا همان محمود احمدی نژاد بود. سفری که با توجه به شرایط موجود در ایران امروز، باید به احتمال زیاد آن را آخرین سفر محمود احمدی نژاد در این منصب به نیویورک دانست.
طی‌ شش سال گذشته مشاوران احمدی نژاد همواره با تمام تلاش کوشیده ا‌ند تا حداکثر استفاده را از داشتن حضوری خبرساز در این مجمع مهم جهانی‌ آن هم حضور شخص محمود احمدی نژاد به عنوان رییس هیأت دولت ایران در تمامی شش سفر قبلی‌ بعلاوه سفر فعلی‌ (که در تاریخ ج.ا امری بی‌ سابقه بوده) و به تبع آن ترتیب دادن مصاحبه های پر بیننده تلویزیونی و حضور در مراکز دانشگاهی‌ و دیدار با ایرانیان خودفروخته و برگزاری کنفرانس مطبوعاتی با سوالات عمدتا از پیش گزینش شده که از سوی مشاور خرفت شدهٔ محمود احمدی نژاد یعنی‌ مدرس از کار افتاده ای به نام حمید مولانا با سنی‌ بالغ بر 74 سال که شهروندی کشور آمریکا را نیز داراست و در اصل مسئول گروهی است که راهبرد‌ها و تاکتیک‌های تبلیغاتی را بر اساس روش‌های رسانه‌ها در ایالات متحده تنظیم(1) و پاسخ به پرسش‌های مقدر را برای وی تهیه می‌کند وهم چنین ترتیب دادن ضیافت های شام آنچنانی و صرف هزینه های هنگفت (بخوانید با گوشه ای از پولی‌ که قرار بود به نام پول نفت بر سر سفره های مردم بیاید) که همه و همهٔ این تشریفات تنها زمینه ساز داشتن حضوری خبرساز جهت اعلام مواضع رژیم خونخوار اسلامی ولایت فقیه خامنه ای و در نهایت کنترل این جو خبری با بیان مسائلی انحرافی‌ از قبیل انکار هولوکاست و پیشنهاد ایجاد کمیتهٔ حقیقت یاب برای مسالهٔ 11 سپتامبر و پرداخت غرامت جنگ جهانی‌ دوم به دولت ایران از سوی کشورهای متخاصم و در آخر با گستاخی و قباحت هر چه تمام تر ماست مالی‌ کردن اصل مساله ای به نام حقوق بشر و آزادی بیان در ایران، تماما به نفع رژیم جلاد اسلامی حاکم بر ایران و به موازات آن اقدام رذیلانه تر خالی‌ کردن صحنه توسط رهبران و سردمداران و سران دولت های به اصطلاح حامی‌ برقراری حکومت های مردمی و دمکراسی خواهانهٔ تمامی ملل جهان(2) در هنگام ایراد سخنرانی محمود احمدی نژاد که در عین ناباوری از سوی خبررسانی های مستقل اُپوزیسیون نیز با آب و تاب انعکاس داده می شود و متاسفانه پایان این خیمه شب بازی چندش آور که می‌ بایست جنایات دولت ضد انسانی‌ اسلامی حاکم بر ایران در زمینهٔ نقض فاحش و وحشیانهٔ حقوق بشر بلاخص پس از کودتای انتخاباتی 1388 خورشیدی مورد نقد و برسی‌ بیشترقرار می‌ گرفت و دولت اسلامی حاکم بر ایران به جای یاوه گویی، جوابگوی جنایات خود علیه مردم خود می گشت، سود واستفادهٔ تبلیغاتی دوبارهٔ داخلی‌ و خارجی‌ رژیم آخوندی از چنین نیرنگ های برنامه ریزی شده ای جهت دمیدن دوباره بر دهل پوسیدهٔ مذاکرات هسته ای گروه 1+5 (بخوانید2+4) و تطمیع چندبارهٔ دولت های سرمایه داری برای کشانیدن آنان به پای بازار حراج ایران و ایرانی چه با دمیدن در دهل جنگ چه با پیگیری مماشات و باج دهی‌ توسط حکومت اسلامی حاکم بر ایران و ایرانیان خود فروخته و بی‌ ریشه داخلی‌ و خارجی‌ و امضای معاهداتی هزاران بار ننگین تر(3) از ترکمانچای و گلستان ویا اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی (من مانده ام آن مردمی که می‌ گفتند شاه چاپید، شاه دزدید، امروز کجا هستند که فریاد زنند حاجی چاپید، شیخ دزدید، حاجی کشت، حاجی تجاوز کرد، شیخ، کهریزک ساخت) به تاراج بردن ثروت و ناموس و هویت و هنر و مانده و نماندهٔ تا به امروز صاحبان تمدن هایی(4) که تنها داشتن نام یکی از آن تمدن ها در دیرینهٔ هر سرزمینی آرزوی تک تک مردم آن سرزمین است که به آن ببالند و فخر ملی‌ به دیگر مردمان جهان بفروشند و ثروتی صدها برابر ثروت حاصل از فروش نفت را هر ساله به درآمد سرانهٔ ملی‌ کشورشان بیافزایند و نام سرزمین شان را در ذهن مردم جهان به گواه پیشینهٔ مستند و مدفون در دل سرزمین خود تداعی گر و سرمنشأ پیدایش تمدن بشری تا به امروز سازند تا اینکه همچون ما مردمانی شوربخت با داشتن پیشینه و آثاری که در بالا ذکر شد اما با عقایدی که به زور جهل و غارت اسلامی به آنها تحمیل شده امروز رییس حکومت شان در سازمان ملل متحد در منظر مردم جهان با آن صورت نتراشیدهٔ خود تمثیل گر و پرچمدار موجوداتی متحجر و خطرناک از دل جامعه ای باشد که هر جمعه در نیایش های خود با خدایشان طلب مرگ و نابودی برای اکثر مردم جهان می کنند و حاضرند سر به تن هیچ غیر خودی نباشد تا کسی‌ از آگاهی‌ و بیداری که ناقض افکار و منافع آن دژخیمان باشد سخن نگوید و در شعارهایشان خودمحوری و منفعت طلبی و دروغگویی را ظاهرا محکوم می‌ دانند اما تمام امکانات خود را در پی محقق شدن خواسته های تمامیت خواهانه و ضد انسانی‌ خود با اعمال تمامیت خواهی و دروغ پراکنی وقیحانه و گستاخانه به کار می‌ بندند ، اما در عمل پشیزی ارزش برای صداقت و دلسوزی و وفای به عهدی که هر انسان آزاده می‌ بایست با وجدان بیدار بشریت داشته باشد قائل نیستند و چنین انسان هایی‌ را در عمل به اصطلاح موی دماغ خود می‌ دانند و من در عجبم ما که می‌ دانیم چه هستیم پس چرا انتظار برداشت محصولی را داریم که هیچ زحمتی برای آن نکشیده ایم؟ چرا حرص نبود عدالتی را می‌ خوریم که خود با آن غریبه ایم ؟ در حالی‌ که هر یک از ما به نوعی دیکتاتورمآب بار آمده ایم، نه نقد کردن بلدیم و نه نقد شدن، نه مبارزه کردن را فرا گرفته ایم نه به مبارزه طلبیدن را، هر آن چیز را که در خفا بشود انجام داد را درست می دانیم و رو در روی هم سر تا سر نیرنگ و تزویر در کار یکدگر کردن را درست تر و صداقت داشتن با یکدیگر را عامل ضعف خود پنداریم و برای حفظ منافع شخصی‌ حاضریم پا بر هر چیزی نهیم ، وجدان که سهل است .
اما واقعا در این میان مبارز واقعی‌ کیست؟ به نظرم مبارز حقیقی‌ کسی است که عقل در سر و جان را کف دستش گرفته باشد و آگاه در راه رهایی و ثابت قدم باشد، همان جانی که وقتی‌ در ایران بودیم به هر بهانه ای با هم می سرودیم : در راه تو کی‌ ارزشی دارد این جان ما؟! و وقتی‌ این سرود را از دهان به فرنگ گریختگان می شنیدیم حالمان از هر چه ادعا گر مبارزه بود ملتهب می‌ شد با این منطق که اگر تو مبارز بودی در همین ایران مبارزه می‌ کردی و در عمل ثابت می‌ کردی که در راه او کی‌ ارزشی دارد این جان ت؟حال که فلنگ را بسته ای ای، ای ملخک برو خوش باش و دیگر لطفا ادعای یاری مکن تا اینکه از قضای روزگار خودمان نیز به جامعه «لعنت شدگان» آن روزمان پیوستیم.
حال اینجا دست و پا می‌ زنیم که ثابت کنیم ما 100% همراه شماییم مردم، می‌ نویسیم، فریاد می‌ زنیم، در تظاهرات شرکت می‌ کنیم، حتا اگر لازم باشد به سفارت حمله می‌ کنیم، بسیجی‌ پوست می کنیم اما به شرط ها و شروط ها، تمام اینها که گفتم تا جایی است که به منافع من ضربه نزند، که البته بیشتر تقصیر آب و هوای این مناطق می‌ باشد که آدم را پاک از غیرت می‌ اندازد و تبدیل به موجودی بی‌ تفاوت نسبت به همنوع، همزبان و هموطن و... می‌ کند.
اما از این مزاح های تلخ که بگذریم از نظر من مبارز حقیقی‌ کسی است که برای حفظ منافع شخصی‌ چشم بر حقایقی که همچو سوهان، روح و روانش را می ساید نبندد، ظلمی را که دیروز به خاطرش ترک وطن کرد، امروز در این وانفسای غربت به هیچ قیمتی به جان نخرد، به یاد آورد حکایت سختی اینجا در مقابل حکایت سختی های روزگار اسارت و حقارت در ایران امروز و در راه پر خطر تا به اینجا رسیدن که به جان خریده بود واقعا هیچ نیست، به یاد آورد فریاد ننگ بر حکومت اسلامی، مرگ بر اصل ولایت فقیه را اینجا می‌ توان بدون دلهره و احتیاط تا آنجا که نفس در سینه هست فریاد بزند‌، جمهوری اسلامی نمی خواهیم، نمی خواهیم را به نیابت از تمام هموطنان دربند که در زندانی بزرگ به نام ایران اسلامی محبوس اند تا بلندای آسمان فریاد بزند، زندانی سیاسی آزاد باید گردد را به شیواترین شکل ممکن به گوش مردم جهان برساند و در مقابل سیاست ها و نیرنگ های دشمنان ایران و ایرانی هر آنچه در توان دارد را به کار بندد تا امر اطلاع رسانی و آگاه سازی دیگر هموطنان خصوصا هموطنان داخل کشوربا قدرت هر چه تمام تر صورت پذیرد.
و در ادامه بر هر ایرانی آزاده ای که خود را متعهد به ایران و ایرانی‌ می‌ داند لازم است هر کجای این کرهٔ خاکی قرار دارد جهت بیدار ساختن و آگاهی‌ دیگر هموطنان مان در رابطه با این نمایش و سیاه بازی ضد انسانی‌ و توهین آمیز و عوام فریبانه که تنها جهت به تاراج بردن هر چه بیشتر ثروت ملی‌ و عمیق تر کردن شکاف بین اقشار مختلف ساکن در ایران و در نهایت تحمیل جغرافیایی جدید به کشورمان و اجبار همزیستی‌ با قرن ها درگیری و جنگ و خونریزی های ویرانگر در منطقه است را که برای هفتمین سال پیاپی از طرف دولت کودتایی خادم و حلقه به گوش ضد انسانی‌ ناجمهوری اسلامی ایران و دولت های به اصطلاح حامی‌ و سردمدار دفاع از حقوق انسانی‌ و همچنین حمایت کنندهٔ حرکت های دمکراسی خواهانهٔ مردم جهان ادامه دارد تمام تلاش مان را به کار بندیم تا هر چه زودتر جامعه جهانی‌ دست از مماشات و باج گیری های دولتی از این زالوصفتان اسلامی و استثمار ملت ایران بردارد چرا که طغیان مردمی در ایران، آمران و عاملان و دولت های شریک این زالومنشان اسلامی را که به جان میهن مان افتاده ا‌ند دیر یا زود به دست عدالت خواهد سپرد.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar