torsdag 15 december 2011

در پی عدالت تا کجا باید رفت؟

عدالت مفهومی اخلاقی است. انسان به دليل وجود اختلافات اجتماعی، در میان خود به نوعی عدالت اجتماعی احساس نياز می‌كند. اين احساس عدالت نزد همه بيش و كم وجود دارد. به طور خلاصه، انسان طالب اجرای عدالت اجتماعی است. سخت‌ترين دل‌ها نيز وانمود می‌كنند كه چنين شوقی را در درون خود دارند. تاريخ زندگی، بشر را تلاش در راه تميز و اجرای عدالت تشكيل می‌دهد. با وجود اين، در جستجوی اين گم‌گشته، نزاع‌ها بر می‌خيزد و ستيزها رخ می‌دهد، چندان كه گاه ستمگران و زورمندان، ظلم‌‌ها می‌كنند تا اثبات نمايند كه روشی عادلانه دارند. عدالت پيوسته از اين ابهام درونی رنج می‌برد و قربانی آزادی خود از تعلق‌ها می‌‌شود. پس، آخرين چاره اين است كه با اخلاق پيوند خورده، و همگان با آن تحول يابند.
در جامعه ی ایران که باغ دل مردمانش از بهار عدالت بی نصیب مانده است، چگونه می توان عدالت را معنی کرد  و کنجکاوی توده ها را پاسخ داد؟ در جامعه ای که تمام لحظه هایش، روح انسان را در آسیاب بی عدالتی ها می ساید و در این مدت سی و دو سال هیچ کس گوشه سفره مهربانی اش را برای دیگری باز نمی کند تا لقمه نانی از احساس و زلالی از مهر و تکه ای از انسانیت را به دیگری هدیه بدهد. راستی  عدالت در میان ما چه معنایی دارد؟ جمهوری اسلامی به مردم به مثابه ی ارزش انسانی معامله نمی کند و هر روز توده ها در زیر پای بد مستان سرمایه و سرباندهای مافیا و سیاهکاران، قانون مرگ اسلامی را تجربه می کنند. میهن ما خوابگاه آرام و بی حادثه ی ضحکان مدرن گشته است که هر کدام در شانه های خود اژدها را پرورش داده اند. جاده ها و خیابان ها را بدمستان سرمایه داری  قرار داد بستند و حق العبور می گیرند. تمام قدرت های جهانی شریک سیاسی و اقتصادی رژیم اسلامی ، باید بدانند توده های مردم ایران به هیچ وجه فراموش نخواهند کرد که سی و دو سال آنان در تمام جنایت های نظام اسلامی و بی عدالتی ها  در کنار سرمداران نظام اسلامی حضور فعال داشتند. هویت سیاسی جمهوری اسلامی نقطه ی عطف سرمایه داری جهانی شده است و هیچ قدرت بزرگ و توسعه یافته ی نیست که خود را در در مقابل جمهوری اسلامی بی طرف تعریف کند. جهان سرمایه داری امروز سرنوشت امنیتی خود را وابسته به اوضاع سیاسی جمهوری اسلامی می بیند و تئوری های نوین قدرت های جهانی نشان می دهند که همه آنان خواستار شراکت با جانیان اسلامی در کلیه زمینه ها هستند. در جامعه ای  که به هر سو پناه می بریم انسانی را می بینم که از فرط بی عدالتی در کنار دیواری تکیده و لرزان افتاده است و دیگری که در طبیعت پر وحشت گزمه های رژیم اسلامی بی پناه سر بر بستر کاغذهای نمناک می گذارد و فریادهای  عدالتخواهانه بی پاسخ پناهندگان ایرانی در مجاورت خاک میهن در گلویشان دو پاره می شود، آنان عدالت تنفس نمی کنند. در جوامعی که فریاد عدالت خواهانه توده ها در گلو خفه شده است و زندان ها مملو از انسان های عدالت خواه است. در این نظام اسلامی  از صادق خلخالی اولین قاضی شرع پس از قیام بگیرید تا صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه  کنونی همه و همه خونخوارند.
استبداد قلب پویایی تاریخ سر زمین ما شده است. هیچ چیز به مانند واژه های هم پذیری، برادری و برابری در سرزمین  ما ایران خسته نیست. استبداد همیشگی تیغ بران و خوکرده ای است که مردم ما را به مسلخگاه می برد. اینجا ما ضرب در فرومایگی شده ایم در سطج جهان آنانی هستیم که اختیارمان در دست خودمان نیست کشورما به زندان بزرگ می ماند که زندانبان ناخلف حامیان سرمایه هر چه می خواهند بر سر فرزندان خلق می آورند و به زعم خودشان " عدالت ناباب اسلامی " را در جامعه پیدا می نمایند. دیگر توده ها نباید نیرنگ و فریب این همه معامله های جمهوری اسلامی برای ماندن در قدرت با سرمایه داری را بخورند. باید راه هایی که توده های محروم دیگر ملل رفته اند و هزینه سنگینی را برای بدست آوردن آزادی داده اند، رفت. پلشتی ها را فرجامی ساخت تا رسید به کانون شرف و برابری انسان درین غمناک ترین سرزمین.
در این دوران سیاه  همه آواز عدالت سر می دهند و من نمی دانم عدالت کجاست و آنانی که این آواز را سر می دهند در کدامین سوی این صف آرائی ایستاده اند؟  در کوچه پس کوچه های شهرهای کشور ، فقر و فحشا و گرانی قیامت می کند!  نمی دانم برای پاسخ به آنان، عدالت را به کدامین جوی آب بسپارم تا به گستردگی یک ملت برسد؟  عدالت را برروی کدامین تنه درخت بنویسیم که درختان شهرمان همگی زخمی عدالتند. توده ها خواستارند که عدالت در سکوی ارزشمندش قرار داشته باشد و دستان خفاشان جمهوری اسلامی را با نیرنگ ها شان به شناسایی بگیرند تا افکار آنان برای همه آشنا شود. فریادهای ماندگار تاریخی فراوانی برپیکر عدالت خواهی مردم زده شده است که نباید سکوت و رکود تاریخی را پیشه خود کرد و قربانی داد.  وجدان های ماندگار، انسان هایی را به مسئولیت های دشوار دعوت می کنند تا در مقابل این همه بی عدالتی در جمهوری اسلامی قیام کنند. همه ی ما می خواهیم که اعدام ها ومرگ های فرمایشی بر چیده شود تا یک بار دیگر مانند قتل عام زندانیان سیاسی در دهه شصت، ما را باد های سرگردان  سرمایه داری جهانی به گورستان های بی نام و نشان نکشاند. برای بازخوانی و نقد کاستی های خودمان دیگر زمان نیست تا به نافهمی تاریخی و سیاسی خود چیره شویم و می بایست همین امروز متحد و هماهنگ شد تا بتوانیم به نجات مردم از سلطه شوم جمهوری اسلامی دست یابیم.
نهادهای مدافع حقوق بشر اعلام کردند که جمهوری اسلامی از آغاز سال ۲۰۱۱  میلادی  ، در طی ۲۱روز گذشته،  ۵۹ زندانی، یا به صورت میانگین هر هشت ساعت یک نفر را به دار آویخته است. جمهوری اسلامی به نسبت جمعیت کشور بیشتر از هر کشور دیگری در جهان اعدام می کند و به لحاظ تعداد کل بعد از چین، بیشترین تعداد اعدام در جهان را داراست. رژیم آدمخوار جمهوری اسلامی روز شنبه، ۲۵ دیماه ۱۳۸۹، یک زندانی سیاسی کرد به نام حسین خضری را در زندان شهر ارومیه به دار آویخت. اعدام فعالان کرد، بدون محاکمه منصفانه و در پی شکنجه، بدون شک بیش از پیش یک فرآیند سیستماتیک با انگیزه های سیاسی است. ۱۴زندانی کرد در معرض خطر اعدام قرار دارند نام آنان عبارتند: زینب جلیلیان، شیرکو معارفی، رستم ارکیا، مصطفی سلیمی، انور رستمی، رشید اخکندی، محمد امین آگوشی، احمد پولادخانی، سید سامی حسینی، سید جمال محمدی، حسن طلعی، ایرج محمدی، محمد امین عبداللهی و قادر محمدزاده. برای جلوگیری از اعدام آنان باید افکار عمومی خارج کشور و نهادهای و سازمان های مدافع حقوق بشر در سراسر جهان را فعال کرد، باید با اعتراضات سازمان یافته، دفاتر سیاسی جمهوری اسلامی را در سراسر جهان بر سرش خراب کرد!

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar