torsdag 15 december 2011

پایبندی به هویت ایرانی و آیینهای دیرینه مان، راهیست جهت مبارزه با رژیم جهل جمهوری اسلامی

از همان آغاز روی کار آمدن جمهوری اسلامی، این رژیم همواره آیین های ایرانی را مورد خدشه و هجوم قرار داده، با بن مایه های فرهنگ ملی و باستانی خصومت ورزیده و به طرق مختلف سعی در تاریخ زدایی داشته است.
هویت ایرانی ما ریشه در تاریخ ما، داستانهای تاریخی و اسطوره های میهنی که جز جدانشدنی این تاریخ هستند دارد و فارغ از دین، مذهب، قومیت و غیره، پیوند مردم این سرزمین را به عنوان یک ملت موجب میشود.
اسطوره هایی که نیاکان ما خلق کردند و از نسلی به نسل دیگر به میراث گذاشتند، داستانهای حماسی درباره شاهان و پهلوانان ایرانیان چون آرش و رستم، کیخسرو و گرشاسب، پشتوانهای معنوی میباشد که همبستگی ملی را تقویت میکند، به رقم آنکه ایران بارها مورد هجوم دشمنان خود قرار گرفته و گاه شکستهای سختی متحمل شده، ولی ایرانیان هیچگاه هویت خود را فراموش نکردند، هویتی که آنها را به هم پیوند داده است.
فردوسی با نگارش شاهنامه این منبع بسیار غنی از میراث ایرانیان، نقش بسزایی در احیای زبان فارسی که از ارکان هویت ملی است داشته است.
 ایرانیان همواره بر حفظ آیین های کهن خود اصرار ورزیده اند گویی این مراسم جزیی از زندگی آنها شده و حذف سنن قدیمی یعنی مردن و دلمردگی. حال اگر در کنار ورود فرهنگ و تاریخ سایر ملل به یک کشور، آن ملت نتواند فرهنگ و تاریخ خود را به درستی بشناسد و حفظ کند، دچار آسیب و تغییراتی میشود که به آن تهاجم فرهنگی میگویند.
سده چهارم هجری با ورود اسلام به ایران، بسیاری از داستانهای تاریخی و اسطوره ها، دستخوش تغییر گردید و فرهنگ ایرانی کم رنگ شد. لازم به ذکر است که  ملت ایران صاحب تمدني باز و فرهنگي غني كه هميشه از پرستندگان روشنايي بوده و هرگز بت نپرستيده و ميزبان چهارآيين بزرگ «مهر»، «زرتشت»، «مزدك»، و «ماني» و پايگاه اديان «يهود»، «مسيحيت» و «ترسا» و «گنوس» (مذاهب عرفاني كه با كلام مسيحي و حكمت يوناني آميختگي دارد) و «بودا» بود.
همچنین در سی و دوسال اخیر،  جمهوری اسلامی با مخلوط کردن سیاست و مباحث ایدولوژیک به حوزه فرهنگ، سعی در حذف این آیینها و غیره اسلامی جلوه دادن آنها داشته، که این نه تنها باعث حذف سنتهای قدیمی نشده، بلکه هیجان مردم را برای بر گزاری آن، از جمله چهارشنبه سوری و نوروز دوچندان کرده است.
بعد  از انقلاب، طبل جنگ و مخالفت با سنتهای سازنده و هویت بخش را داشتیم. شادی در این رژیم از گناهان کبیره شده و اندوه و گریه، از نشانه های بزرگواری و وارسته بودن به شمار میرود. پوشیدن لباسهای با رنگهای شاد جرم محسوب میشود و پوشیدن لباسهای تیره، نشانی از انسانهای نیک گردیده است.در جامه ای که نشاط و تحرک موجود نباشد، آن جامعه حیات و پویایی خود را از دست میدهد، و افراد آن جامعه از زندگی سالم محروم میشوند.
درگذشته مردم ایران، توجه ویژه ای  به شادی به عنوان عنصر  نیرو دهنده به روح و روان انسان داشتند و چهار جشن بزرگ تیرگان، مهرگان، سده و اسپندگان را بر اساس آیین زرتشتی خود با سرور و نیایش برگزار میکردند.
 برگزاری جشنها و آیین های گروهی از نمودهای زندگی جمعی میباشد که به طور کلی این جشنها را میتوان به سه گروه عمده تقسیم کرد : جشنهای باستانی، جشنهای مذهبی و دینی و جشنهای ملی و قهرمانی.
 در این میان نوروز بنا به اصل تازگی بخشیدن به طبیعت و روح انسان همچنان پایدار ماند. نوروز بزرگترین جشن ملی ایران سابقه ای هزاران  ساله دارد که با آغاز سال نو همزمان شده است. آریایی های ساکن در فلات ایران روز اول سال و آغاز  بهار را به برگزاری مراسمی توام با سرور و شادمانی اختصاص میدادند.
اما روایتهای تاریخ درباره پیدایش آن بسیار گوناگون است. نوروز جشن شروع  فروردین یا فرودگان است و  اجداد ما چنین میپنداشتند که ارواح پاک مردگان برای دیدار وضع زندگی بازماندگان در پنج شب به زمین فرود میایند، اگر خانه روشن و پاکیزه و ساکنان آن شاد و راحت باشند، ارواح مسرور و سرافراز برمیگرداند. اما در غیر این صورت آنها غمگین و ناراحت به منزلگاه خویش باز میگردند و تا سال آینده به انتظار مینشینند.
در روایتی دیگر اینچنین آمده است که نیشکر را جمشید در این روز یافت و دستور داد تا از شهد آن شکرساختند و به مردم هدیه دادند، از این رو آنرا نوروز نامیدند.
همچنین روایت شده است که اهریمن بلای خشکسالی و قحطی را بر زمین فرونشاند اما جمشید به جنگ با اهریمن پرداخت واو را شکست داد، آنگاه خشکسالی و قحطی را از روی زمین از ریشه خشکانید و به زمین بازگشت، با بازگشت وی همه جا سبز شد.مردم این روز را نوروز خواندند و هر کس به یمن و مبارکی در تشتی جو کاشت و این رسم سبزه نشانیدن در ایام نوروز، از آن زمان به امروز باقی مانده است.
در آیین های  باستانی ایران، برای هر جشن <خوانی > گسترده میشد که دارای انواع خوراکیها بود. خوان نوروزی هفت سین است که میبایست از بقیه خوانها رنگینتر باشد. این خوان نوروزی بر پای عدد مقدس هفت بنا شده بود. تقدس عدد هفت پیش از زرتشت برای انسان عزیز بوده و از آیین مهر یا میتراست. در این آیین هفت مرحله برای رسیدن انسان به مقام آسمانی وجود داشت.  عدد هفت در آیین های مختلف به نمادهای گوناگون دیده میشود. مانند هفت آسمان، هفت دریا، هفت گیاه و...
اما همانطور که در بسیاری از منابع تاریخی آمده هفت سین در ابتدا هفت شین بوده و بعدها به این نام تغییر پیدا کرده. شمع، شراب، شیرینی، شهد(عسل)، شمشاد، شربت، و شقایق یا شاخه نبات،  اجزای تشکیل دهنده این سفره بودند.
بعد از سقوط  ساسانیان و ورود اسلام به ایران، مردم سعی کردند که آیینهای باستانی خود را حفظ کنند، به همین دلیل چون در دین اسلام شراب حرام اعلام شده بود آنها سرکه را بجای آن انتخاب  کردند، و اینگونه شین به سین تغییر پیدا کرد. البته در این مورد تعابیر دیگری نیز وجود دارد، چنانکه در کتاب فروری آمده است: در روزگار ساسانیان، قابهای منقوش و گرانبها از جنس کانولین از چین به ایران وارد می شد. این ظرفها به دلیل اینکه از چین میامد چینی نامگذاری شد، و به گویشی دیگر به شکل سینی در ایران رواج یافتند.
شناخت ،حفظ و گسترش  آیینها، داستانهای تاریخی و اسطوره ها، که همگی هویت بخش هستند و عامل پیوند یک  ملت با خود و سرزمین خود میباشند، برای انسجام ملی و دمیدن روح انسانی و طراوت به مردم یک مرز و بوم، ضروری میباشد. این میراث طی دوران مختلف مورد تعرض دشمنان قرار گرفته و دستخوش تغییراتی شده، جمهوری اسلامی نیز از این قائده مستثنی  نیست. این رژیم ظلم و جهل، این رژیم تحمیلی، همواره سعی در حذف تاریخ ما و جایگزینی رسوم سراسر ماتم و ضد بشری خود داشته است . حال بر ماست که با شناخت فرهنگ ایرانی و احساس نزدیکی بیشتر با این آب و خاک، سایه اهریمنی که سی و دو سال بر سرزمین ما سایه افکنده را کنار بزنیم. به امید پیروزی و احیای فرهنگ اصیل خودمان.
 

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar