tisdag 27 december 2011

انتخابات مُرد ،زنده باد انتخابات

یکی از ترفندها و روش های اصلاح طلبان این است که سعی می کنند در افکار عمومی این  طور جا بیاندازند که نهاد هایی مانند مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری دارای قدرت هستند و می توانند در عرصه قانونگذاری و اجرایی منشاء اثر باشند،اما حتا اگر یک لحظه سرشت و ماهیت قانون اساسی را فراموش کنیم می توان با نگاهی به چند سال گذشته به خوبی فهمید نهاد مجلس و نهاد ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه عملا دارای قدرت چندانی نیستند و تنها «زیر مجموعه» ولی فقیه تعریف می شوند.
چند مثال
در دوران مجلس ششم این مجلس قصد داشت قانونی برای مطبوعات وضع کند که در آن آزادی کمی به اهالی رسانه داده شود اما این موضوع با حکم حکومتی رهبر جمهوری اسلامی مواجه شد، در واقع رهبر جمهوری اسلامی بر فراز قانون اساسی،مجلس و حتا شورای نگهبان با یک حکم چند خطی مانع هر گونه بحث و بررسی در این باره گردید.
در همان دوران آقای خاتمی نیز لوایحی به مجلس برای قانون انتخابات و تبیین اختیار رئیس جمهور به مجلس ارائه کرد اما این بار شورای نگهبان قانون اساسی  به کلی این لوایح که به تصویب مجلس رسیده بود را رد کرد و رئیس جمهوری مانند خاتمی با بیست میلیون رای نتوانست حتا یک قانون و تبصره را نیز تغییر دهد.
در همین چند ماه اخیر حیدر مصلحی وزیر اطلاعات دولت احمدی نژاد استعفا نمود و طبق قانون اساسی رئیس جمهور با استعفای او موافقت کرد اما باز هم رهبر جمهوری اسلامی بر فراز قانون اساسی و مجلس به وزیر اطلاعات دستور داد به سر کار خود باز گردد، این در حالی است که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور مطلوب آقای خامنه ای و همفکر او نیز هست اما  وزیر اطلاعات بدون گرفتن «رای اعتماد مجدد» به سر کار خود بازگشت ،تمامی این مثالها نشان می دهد در حکومت ولایت فقیه ، قانون و حقوق ملت و تفکیک قوا جایی ندارد در این نظام تنها میل و اراده ولی فقیه و منصوبین اوست که حرف اول و آخر را می زند.
برخلاف نظر افرادی مانند فرخ نگهدار و علیرضا حقیقی در نظام جمهوری اسلامی،«مجلس شورای اسلامی» دارای هیچ قدرت خاصی نیست و عملا حق قانونگذاری ندارد، مجلس با سه مانع عمده رو به روست ،اول خود دستگاه رهبری جمهوری اسلامی که می تواند آشکار و پنهان مانع تصویب شدن یک قانون شود،دوم شورای نگهبان که منصوبان ولی فقیه هستند و اجازه کوچکترین مخالفتی را نمی دهند و سوم مجمع تشخیص مصلحت نظام و یا شوراهایی است که رهبر تشکیل می دهد،بنابراین مجلس شورای اسلامی تنها در حوزه هایی حق دخالت و نظر دادن دارد که هیچ تضاد و اصطکاکی با رهبر جمهوری اسلامی نداشته باشد،چنین مجلسی«نا کارآمد» و «غیر موثر» است، قانونگذار اصلی  در جمهوری اسلامی شورای نگهبان و ولی فقیه است نه مجلس2.
آقای نگهدار مدعی می شود:«جناح های حکومتی از فرمایشی کردن انتخابات و دست چین کردن کرسی های بین خود عاجزند1» این در حالی است که با وجود دو مولفه عملا جمهوری اسلامی از دست چین کردن نامزدها عاجز نیست،نخست این که کلیه نامزدها باید اعتقاد صریح و کامل خود به ولایت مطلقه فقیه و امامت امت را «اثبات کنند» پس بخش عمده ای از مردم ایران اعم از ناراضیان سیاسی،دگر اندیشان دینی،اقلیت های قومی و مذهبیِ منتقد،اصنافی که به ولایت فقیه اعتقاد ندارند و حتا روحانیون سنتی از شرکت در انتخابات منع می شوند،دوم این که شورای نگهبان «قبل از» برگزاری هر انتخابات کلیه نامزدهای «مورد نظر» رهبری را دست چین کرده و به آن ها اجازه رقابتی درون جناحی می دهد،بنابراین در چنین سیستمی اساسا «نیاز به تقلب» بسیار کم است،تقلب در سیستم های انتخاباتی معنا دارد که نهاد گزینشیِ حکومتی مانند شورای نگهبان ندارند.
تجربه هشت ساله رئیس جمهوری محمد خاتمی و حتا شش ساله محمود احمدی نژاد نشان داد برخلاف نظر آقای نگهدار انتخاب رئیس جمهور یک انتخاب« سرنوشت ساز» نبوده و نیست ایشان مدعی است انتخابات «سرنوشت ساز» و «جدی» است، اما نگاهی به واقعیات عینی نشان می دهد در جمهوری اسلامی نقش رئیس جمهور در نظام ولایی با نقش رئیس جمهور در نظام های جمهوری دنیا متفاوت است ،در این جا رئیس جمهور تنها «بازوی اجرایی» رهبر است و راسا نمی تواند سرنوشت مردم و سیاست در ایران را تغییر دهد،حتا احمدی نژاد علیرغم اینکه به نوعی منصوب رهبری است با این وجود هنگامی که در چند مورد به مخالفت با نظرات رهبری پرداخت مغضوب گردید و اطرافیان و همفکرانش با اشاره بیت رهبری دستگیر و محاکمه شدند، آقای نگهدار بفرمایند آیا یک رئیس جمهور در نظام ولایی می تواند بدون اجازه رهبر کمترین قدمی بردارد؟ و اگر بر فرض محال چنین کند آیا با مخالفت و برخورد رهبری مواجه نخواهد شد؟.
آقای نگهدار  و بخشی از اصلاح طلبان چندی است با فریبکاری خاصی «محل نزاع» مخالفان و دمکراسی خواهان با جمهوری اسلامی را تغییر داده اند،اینان با زرنگی سیاسی به جای مطرح کردن مشکل دار بودن اصل انتخابات در جمهوری اسلامی بحث تقلب و دزدیده شدن آرا را به پیش می کشند،اما باید گفت محل نزاع ما با جمهوری اسلامی «تقلب در انتخابات» نیست بلکه «اصل انتخابات» است،مشکل اصلی «غیر آزاد»، «غیر موثر» و «غیر منصفانه» بودن انتخابات در جمهوری اسلامی است ، متاسفانه جریان های اصلاح طلب هیچگاه به بی اختیار بودن نهادهایی مانند مجلس و ریاست جمهوری اشاره نمی کنند.
آقای نگهدار مانند بسیاری دیگر از جریان های اصلاح طلب و ملی – مذهبی با جعلکاری خاصی فروپاشی «نظام» را فروپاشی «کشور» معرفی می کنند،برخلاف نظر آقای نگهدار و همفکران ایشان اتفاقا تنها راهی که ایران می تواند از فروپاشی و بحران های متعدد رهایی یابد تلاش برای متلاشی نمودن جمهوری اسلامی،تغییر ساختار سیاسی و حقوقیِ ایران و تاسیس یک دولت دمکراتیک و مدرن است.
حاکمیت صندوق رای و تعیین تکلیف نهایی با داوری صندوق رای یک راه درست و راهگشا ست اما آن صندوق رایی ارزش رای دادن دارد که بتوان با آن تغییرات بنیادین را سامان بخشید وگرنه شرکت مجدد در انتخابات مختلف در چهارچوب  جمهوری اسلامی نه تنها راهگشا و موثر نیست بلکه به استبداد دینی عمری دراز تر می بخشد،در حال حاضر تنها صندوق رایی که ارزش رای دادن دارد «صندوق رای رفراندوم» است،جا دارد نیروهای سیاسی برای فرمول بندی و نهایی کردن همه پرسی بر سر قانون اساسی تلاش و تبلیغ کنند شاید با این روش بتوان از بحران ها،انسداد ها و استبداد حاکم به طرف حکومت دمکراتیک گذار نمود.نهادهایی مانند مجلس در جمهوری اسلامی دارای اقتدار و اختیار لازم جهت انجام تغییرات ساختاری نیستند ، مجلس شورای اسلامی در جمهوری اسلامی کمترین نقشی در تصمیمات مهم ندارد و تابعی از ولایت فقیه به حساب می آید، شرکت در چنین انتخاباتِ غیر موثر و غیر آزاد تنها به نفع دیکتاتوری تمام می شود تا جایی که میر حسین موسوی نیز اخیرا شرکت در انتخابات مجلس را بی فایده ارزیابی نمود.
حتا اگر اصلاح طلبان حکومتی همه 290 کرسی مجلس شورای اسلامی را کسب کنند به خاطر «ماهیت ساختاری» نظام ولایت فقیه و وجود نهادی مانند شورای نگهبان عملا از هرگونه حق قانونگذاری،نظارت3 و حرکت در جهت توسعه سیاسی عاجز خواهد بود، در پایان باید به آقای نگهدار گفت:« انتخابات مُرد، زنده باد همه پرسی».
فرخ نگهدار نماد  یک تفکر «ورشکسته» است که می خواهد به هر شکل جمهوری اسلامی را دوام بخشد اما جمهوری اسلامی هیچ تناسبی با جهان امروز و تمدن و فرهنگ ایران ندارد و عملا در اداره و توسعه ایران ناتوان است.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar