onsdag 28 december 2011

آقای اوباما، خامنه ای و احمدی نژاد را مثل بشار اسد تحریم کنید

رز لهتینن نماینده کنگره و رئیس کمیته روابط خارجی آمریکا در بیانیه ایکه دیروز منتشر شد از دولت اوباما خواست تا رهبران رژیم ایران را نیز مثل بشار اسد مورد تحریم قرار دهد و از ورود احمدی نژاد به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل جلوگیری کند.
اظهارات خانم لهتینن یک سوال بسیار مهم را در برابر ما ایرانیان قرار میدهد و آن، تفاوت بین برخورد جدی آمریکا با دیکتاتورهای سوریه و لیبی از یکطرف و برخورد مماشات گرانه اوباما با رهبران رژیم ایران در جریان جنبش مردمی در دو سال گذشته از طرف دیگر است.
با اوج گیری جنبش در سوریه و لیبی، مقامات آمریکا و متحدان اروپائی اش، وارد عمل شدند و ضمن تحریم بالاترین مقامات این دو کشور، پولهای آنان در غرب را بلوکه کرده، دست به تحریم نفتی این دو کشور زدند و بطور جدی به حمایت از اپوزیسیون برخاستند. اما با شروع جنبش در سال 2009، اوباما تمام توجه خود را به معامله هسته ای با احمدی نژاد و خامنه ای معطوف کرده بود و در حالیکه مردم کشورمان با شعار "اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما" از آمریکا تقاضای حمایت میکردند، مقامات کاخ سفید با بی تفاوتی کامل به محکوم کردن حداقلی نقض حقوق بشر در ایران بسنده کردند تا به سازش خیالی با رژیم ایران دست یابند.
بنظر میرسد که در مورد لیبی و سوریه نیز غرب از آغاز بدنبال حمایت از جنبش مردمی نبوده و بیشتر روی آرام کردن اوضاع و یا اصلاحاتی که خود دیکتاتور ها به پیش ببرند حساب باز کرده بود. اما ایستادگی مردم این دو کشور در مسیر سرنگونی نظام و پایداری آنان در همین مسیر، غرب و آمریکا را ناچار به حمایت از جنبش مردمی نمود.
در ایران، اگرچه جنبش پس از مدتی کوتاه ساختار شکن شد و بخصوص پس از تظاهرات عاشورا به جنبشی سرنگونی طلب تبدیل گردید، اما کسانی که بنام رهبران جنبش چه در داخل و چه در خارج فعالیت میکردند، خواهان سقوط نظام نبودند و پیامی که به اوباما منتقل میکردند، تعامل و سازش با رژیم بود. برای شناخت بیشتر در باره عملکرد این افراد برای جلوگیری از حاکم شدن گفتمان تغییر رژیم در میان جنبش و در خارج از کشور و همچنین تلاش آنان برای جهت دهی به سیاست آمریکا در همین مسیر به این مقاله که دو سال پیش نوشته شد نگاه کنید.
در ایران، همان افراد و گروههائی که قبل ار شروع جنبش به اوباما نصیحت میکردند که با خامنه ای و احمدی نژاد به سازش و دوستی برسد، بلافاصله پس از شروع قیام مردمی، با پوشیدن یک کت یا کراوات سبز رنگ، یک شبه به رهبران جنبش تبدیل شدند و با استفاده از اهرم های رسانه ای و سیاسی در غرب، از مطرح شدن گفتمان تغییر رژیم جلوگیری نمودند. نمونه روشن آن سازمان نایاک میباشد که بلافاصله با بخش اصلاح طلب جنبش سبز متحد شد و برای کنترل جنبش در خارج از کشور و انحصار سیاسی و رسانه ای در غرب وارد عمل گردید.
بنابراین، سیاست مماشات گرایانه آمریکا در برابر رژیم و بی توجهی به جنبش مردمی و بخش ساختار شکن آن، همان سیاستی بود که این رهبران سبز مد نظر داشتند و آن، پرهیز از روی آوردن به سیاست تغییر رژیم و شکستن همه پل ها با رژیم ایران بود.
تحریم نفتی ایران یا تحریم بالاترین مقامات کشور، در حقیقت سرنگونی نظام را تسریع میکند و این امر با خواسته های رهبران جنبش سبز که خواهان حرکت در چهارچوب همین نظام هستند در تضاد بنیادین قرار دارد. از اینرو، بجای گرفتن گریبان آمریکا و انتقاد از رفتار مماشات گرایانه اش در برابر دیکتاتور ایران، باید به سراغ کسانی رفت که در دالان های کنگره و لابی های وزارت خارجه و کاخ سفید به آمریکا دخیل بسته اند تا از گزینه متوهمانه اصلاحات در درون نظام آخوندی حمایت نماید

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar