tisdag 27 december 2011

جمهوری اسلامی، دشمن تراش و ستیزه گر

یکی از خصلتهای رژیم جمهوری اسلامی که از روز اول با ذات این رژیم گره خورده است،خصلتِ دشمنی و تنش آفرینی در روابط بین المللی ایران است،بنیانگذار جمهوری اسلامی هرگز از در مصالحه و آشتی با جهان وارد نشد و همه کشورهای دنیا را فاسد می دانست،تجلی این سیاست را در آن شعار معروف «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» می توان دید،این شعار بیش از آن که جنبه استقلال طلبانه داشته باشد جنبه انزوا و خصومت دارد.


آنچه بعد از گذشت سی و سه سال مشخص شده این است که جمهوری اسلامی نه تنها یک مشکل و مانع بزرگ بر سر «آزادی» است بلکه به جرات می توان گفت یک بحران و خطر برای «امنیت ملی» ایران نیز هست،در حالی که کشور ایران در زمان پهلوی دارای روابطی «مطلوب» و «عادی» با سایر کشورها بود و در اوج جنگ سرد دیپلماسی حکومت پهلوی یک دیپلماسی «متوازن» و مبتنی بر منافع ملی بود در دوران جمهوری اسلامی شاهد یک دیپلماسی سراسر تنش زا و نا مطلوب هستیم.

جمهوری اسلامی ذاتا یک رژیم «بحران آفرین» و «ایدئولوژیک» است که همواره سعی داشته مبانی نظری شکست خورده و مردود خود را به کشورهای دیگر تحمیل کند،بنیانگذار جمهوری اسلامی یک رهبر خشونت طلب بود که هیچگاه نتوانست اعتدال و مصلحت ملی را رعایت کند،نمونه آشکار آن ادامه دادن بی حاصل جنگ با عراق بود که علاوه بر خسارات انسانی و مالی،پتانسیل توسعه کشور را مختل کرد ، جنگ طلبی و خشونت طلبی خمینی تمام ظرفیت های سازندگی و پیشرفت و ثبات را از میهن ما گرفت.

خمینی با شرق و غرب عالم سر ناسازگاری داشت،کشورهای عرب منطقه را سرزنش می کرد و حتا مراسم عبادی حج را نیز مبدل به یک غائله سیاسی و آبروریزی بین المللی برای ایران نمود، نوع رهبری خمینی همواره یک رهبری «مرگ اندیش» و «نابودگر» بود مثلا در جایی می گوید:« از خدا می خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین بلکه از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم1»


در جای دیگر خمینی که از سیاسی کردن حج ابراهیمی ناکام گشته بود با توهین و ایجاد تشنج در روابط ایران با عربستان چنین اظهار نظری می کند:« اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایت های امریکا بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت، ان‌شاالله اندوه دلمان را را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و ال سعود برطرف خواهیم کرد و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم گذاشت و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و ازادی کعبه از دست نا اهلان و نامحرمان به مسجد الحرام وارد خواهیم شد2»،همان طور که ملاحظه می کنید خمینی هرگز به فکر رفع مخاصمه و پایان دادن به درگیری ها و تنش ها نبود و همواره به «نفرت» و «انتقام» دامن می زد و منافع ملی ایران را به خطر می انداخت.

خمینی افکار و اندیشه های خود را «حق مطلق» می دانست و افکار دیگران اعم از اهل سنت،دگر اندیشان مذهبی و فکری، کشورهای عربی،کشورهای غربی،فلسفه شرق دور و حتا شیعیانی که به حکومت اسلامی باور ندارند را «باطل مطلق» معرفی می کرد و همین تفکر غلط سی و سه سال است باعث استبداد،ناشکیبایی مذهبی و قتل های سیاسی در ایران شده است.حیثیت بین المللی یک مولفه بسیار مهم در روابط خارجی کشورهاست،کشورهایی قادر به تاثیر گذاری در پهنه گیتی هستند که دارای «اعتبار ارزشی» و «توانایی تاثیر گذاری» باشند،جمهوری اسلامی باعث شده حیثیت بین المللی کشور کهنسال ایران خدشه دار گردد و نام ایران که تا قبل از انقلاب اسلامی یک نام آبرومند در سطح دنیا بود دچار بی اعتباری و بدنامی شود.


طرز رهبری خمینی همواره مبتنی بر ایجاد حس نفرت بود خمینی درباره نحوه رفتار با مخالفان معتقد بود:« بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگاه دارید با غضب و خشم بر دشمنان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شما است3»، قطعا چنین روش رهبری و طرز تلقی از دنیا نمی تواند وارد آشتی و مصالحه های بلندمدت و استراتژیک شود و منافع و امنیت ملی کشور را دائما در معرض خطر و تهدید خارجی نگه می دارد. خمینی با اهانت و توهین به اسلام اهل سنت می افزاید:« مگر مسلمانان نمی بینند که امروز مرکز وهابیت در جهان به کانون‌های فتنه و جاسوسی مبدل شده اند که از یک طرف اسلام اشرافیت اسلام ابوسفیانی، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت و اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومان و پابرهنه ها و در یک کلمه اسلام امریکایی را ترویج می کنند و از طرف دیگر سر بر استان سرور خویش امریکای جهانخوار می گذارند4»،

حال چطور باید انتظار داشت رهبران سایر کشورها به ایران احترام بگذارند و برای ایرانیان اعتبار قائل باشند،از نظر خمینی تمام کسانی که به ولایت مطلقه فقیه و حکومت اسلامی و اسلام سیاسی باور ندارند،اهل نکبت و فریب بوده و در جبهه باطل قرار دارند.رهبر کنونی جمهوری اسلامی نیز هرگز سر آشتی و دوستی با دنیا را نداشته است و در طول بیست و دو سال رهبری خود لحظه ای از «تهدید»،«بحران آفرینی» و «تحریک کشورهای خارجی» دست بر نداشته ، نمونه آن تدوام پروژه بی حاصل و جنجالی هسته ای و نیز عدم مذاکره شفاف و عادی سازی رابطه بین ایران و آمریکاست،رهبر جمهوری اسلامی بارها درباره مساله و خصومت جمهوری اسلامی سخن گفته برای نمونه خامنه ای اختلاف جمهوری اسلامی و ایالات متحده را یک اختلاف ریشه ای و فراتر از مناقشات سیاسی متعارف معرفی می کند:« دعوا بر سر چند مسئله سیاسی نیست. 
خب، ممکن است دو کشور با یکدیگر سر مسائلی اختلاف داشته باشند که می نشینند با مذاکره آن را حل و تمام می کنند. مسئله جمهوری اسلامی و دولت مستکبر آمریکا از این قبیل نیست؛ مسئله، مسئله دیگری است؛ مسئله ریشه ای تر است. مسئلة ما با آمریکا این نیست که حالا بر سر دو تا موضوع جهانی یا بین المللی یا منطقه ای با هم اختلاف نظر داریم تا با مذاکره حل کنیم. مسئله مثل مسئله مرگ و زندگی است؛ مسئله هست و نیست است5».

برخی از طرفداران خارج نشین جمهوری اسلامی به اتهام ترور سفیر عربستان در آمریکا توسط جمهوری اسلامی شک دارند و پیرامون آن شبهه افکنی می کنند اما باید از این افراد که بیشتر لابی های جمهوری اسلامی هستند پرسید آیا آقای خامنه ای به عنوان مهمترین مسئول در سیاست خارجی این رژیم چه وقت در جهت دیپلماسی اعتدالی و مبتنی بر منافع ملی حرکت کرده،آیا ترور در مرکز یهودیان آرژانتین،بمب گذاری در مقر تفنگداران دریایی آمریکا در لبنان،ترور در ظهران عربستان،ترور در رستوران میکونوس آلمان و صدها قتل سیاسی خارج از کشور مانند ترور زنده یاد شاهپور بختیار کار جمهوری اسلامی نبوده است؟برفرض محال که این اتهام آمریکایی ها یک اتهام بی اساس باشد آیا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ظرف سی و سه سال گذشته به نفع ایران بوده یا خیر؟ موافقان جمهوری اسلامی باید پاسخ دهند که «کشور ایران» چه تعارض و تضاد ذاتی با آمریکا یا اسرائیل دارد؟ تا چه زمانی ملت ایران باید تاوان «ایدئولوژی گرایی» ، «ستیزه گری»  و «ماجرا جویی» جمهوری اسلامی را بپردازند؟ موافقان جمهوری اسلامی پاسخ دهند جمهوری اسلامی از بدو تاسیس خود چند کشور را در زمره «دوستان ایران» و چند کشور را در زمره «دشمنان ایران» اضافه کرده؟ آیا جز دولت دیکتاتور و خونریز بشار اسد و چند گروه تروریستی بنیادگرا مانند حماس در غزه و حزب الله در لبنان جمهوری اسلامی متحد دیگری دارد ؟.

جمهوری اسلامی امروز یک بحران امنیتی خطرناک نه برای عربستان یا آمریکا بلکه برای کشور ایران است،تمام سیاستهای رهبر این رژیم مبتنی بر گسترش ایدئولوژی بنیادگرایی مذهبی و دور ساختن خاور میانه از ثبات پایدار و اعتدال مذهبی است،چنین سیاستهای خطرناک و بی منطقی تنها باعث به خطر افتادن امنیت مردم ایران و از بین رفتن نیروی انسانی و اقتصادی کشور جهت سازندگی ، تولید و رشد اقتصادی است.نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی باید با صدای بلند و بدون لکنت، سیاست خارجی ستیزه گر و ماجراجویانه رهبر این رژیم را محکوم کنند و بدون تعارف در برابر این سیاستهای ایران بر باد ده بایستند.زمان آن فرا رسیده که دستگاه رهبری حکومت اسلامی هزینه بحران آفرینی ، دشمن تراشی و تندروی های خود را بپردازد،آن که باد می کارد باید طوفان درو کند،این حکم قطعی تاریخ است.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar