onsdag 28 december 2011

دست و پا زدن حکومت در باتلاق انتقام از مردم

سران حکومت، علاوه بر انتقام جویی از اقشار مختلفی که در جریانات سیاسی، به گونه های مختلف، مخالفت خود را نشان داده بودند، سعی در مهار اعتراضات و اعمال فشار، از طریقهای مختلف از جمله فشار بر خانوادۀ فعالان سیاسی و اجتماعی، را دارد. پس از اعتراضات گسترده مردم در خرداد 88 و نمایش وارونۀ آن از سوی صدا و سیمای حکومت، بسیاری از هنرمندان و خبرنگاران از حضور در برنامه های صدا و سیما و نیز در روزنامه های حکومتی، خودداری نمودند و به کار خود در حوزه های مردمی پرداختند. برخی از هنرمندان از ایفای نقش در سریالهای صدا و سیما خودداری، و به بازی در فیلمهای سریالی در حوزۀ خصوصی پرداختند و برای اولین بار، سریالهای تلویزیونی به صورت سی دی های هفتگی در سطح کشور منتشر گردید، که با استقبال خوبی از سوی مردم روبرو شد، چرا که مردم به تلویزیون حکومتی پشت کرده، و رغبتی به تماشای آن نشان نمی دادند و برای حمایت از این هنرمندان به خرید محصولات آنان می پردازند. بسیاری از این بازیگران که سکوت خود را شکستند و لب به اعتراض گشودند، به طور غیر مستقیم از بازی در فیلمهای سینمایی محروم شدهاند، و یا مجبور به خداحافظی از دنیای بازیگری در ایران میشوند. از این جمله میتوان به فاطمه معتمد آریا، گوهر خیراندیش و مهناز افشار اشاره نمود.
در بخش موسیقی و هنر نیز شاهد اینگونه بایکوتها از سوی هنرمندان بودیم. در جایی که اساتید موسیقی ایران از حکومت خواستند که از پخش آثار آنان در رادیو و تلویزیون حکومتی خودداری کند، که این کار حتی به قیمت لغو تمامی مجوزهای کنسرت و نیز عدم اجازه تکثیر آثار آنان از سوی استدیوهای داخلی شد. کار حتی به آنجا رسید که دعای ربنای شجریان، که سالهای سال از صدا و سیمای حکومتی برای ماه رمضان پخش می گردید، امسال به عنوان آواز شناخته شود و پخش آن ممنوع اعلام گردد! بسیاری از مجریان و عکاسان و خبرنگاران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و به خیل مردم پیوستند و مورد غضب حکومت قرار گرفتند. برخی از آنان حتی پا را فراتر گذاشته و با شبکه های خبری اجتماعی خارج از کشور، به همکاری پرداختند. اکنون نیز میتوان صدای بعضی از دوبلرهای ایران را در برخی از فیلم و سریالهای دوبله شده در کانالهای ایرانی خارج از ایران که توسط ماهواره پخش میگردند، بوضوح شنید.
پس از فروکش کردن موقت شعله های خشم و اعتراضات مردمی در خیابانها، حالا که رژیم مجال نفس کشیدن یافته است، به کینه جویی خود با مخالفان پرداخته و به بهانه های مختلف، به آزار و اذیت و بازداشت و حتی شکنجه و تهدید آنها می پردازد. بسیاری از آنان را از محل کار و یا خانه های خود روبوده و مدتها از بازگو کردن سرنوشت و اتهام آنها خودداری میکند. در این میان، می توان از مریم مجد عکاس ورزشی و یا پگاه آهنگران که در خانه روبوده شد و تا مدتی از آنها خبری در دسترس نبود، نام برد.
اما ماجرا به اینجا ختم نمی شود، بلکه سران رژیم، بعد از تحولات کشورهای منطقه، از تونس و مصر گرفته، تا لیبی و بحرین و یمن و سوریه، از ترس تکرار این تحولات در ایران، فشار خود را به مردم، علی الخصوص فعالان سیاسی و اجتماعی، صد چندان کرده است. ترس رژیم از سقوطی همچون تونس و مصر و لیبی، آنان را بر آن داشته تا از هر حربه ای برای بقای خود استفاده کنند، که یکی از این حربه ها، فشار روانی بر روی افراد جامعه است، متداولترین نوع اینگونه فشارهای روانی، ایجاد ترس در بین اقشار جامعه می باشد، یعنی با ایجاد محیطی امنیتی به بهانه های مختلف از قبیل ایجاد نظم و امنیت، نیروهای مسلح خود را در سطح شهرها پراکنده ساخته، تا هر گونه حرکتی را زیر نظر بگیرند و بعد با ایجاد خفقان و محدودیت ها، اوضاع را کنترل نمایند. در مراحل بعدی، به نفوذ در بین اقشار فعال و شناسایی آنها پرداخته، تا در صورت امکان جریان اصلی مبارزه را منحرف، و سپس به دستگیری و زندانی کردن افراد فعال بپردازند.
یکی دیگر از روشهای رژیم، تهمت زدن و بدنام کردن مخالفین خود می باشد، و گاهاً شاهدیم که فعالین سیاسی دستگیر شده، به جرم هایی از قبیل قاچاق مواد مخدر، کلاهبرداری، اراذل اوباش و یا جاسوس محاکمه می شوند و به اعدام یا حبس های طولانی مدت، محکوم میشوند. و اما یکی از مهمترین و سنگین ترین فشارهای روانی، فشارهای خانوادگی است. یعنی با شناسایی و دستگیری مخالفان، به آزار و اذیت و حتی بازداشت همسر و مادر و دختر و یا خواهر و سایر افراد خانواده او نیز می پردازند، که از اینکار خود، چند هدف را دنبال میکنند، که مهمترین آنها، تحت فشار گذاشتن آن شخص برای دست برداشتن از مبارزه، شناسایی سایر دوستان و همقطاران و دیگر فعالان، اعتراف به کارهای انجام داده و نداده برای اتهام، محاکمه و بهره برداری سیاسی و تبلیغاتی، و نیز تضعیف روحی روانی، انتقامجویی و خفه کردن فریادهای حق طلبانه و ایجاد رعب و وحشت در سایر فعالان، که شاید به چنین سرنوشتی دچار شوند. یکی دیگر از اهداف شوم اینگونه اقدامات، ایجاد جو هراس در خانواده هاست، که جلوی فعالیت اعضای خانوادۀ خود را بگیرند که مبادا آنها نیز دچار چنین مشکلاتی شوند.
در ماههای اخیر، هر روزه شاهد هجوم مأموران اطلاعات به خانه و خانواده های بازداشت شده گان و یا حتی فعالین و پناهندگان سیاسی خارج از کشور می باشیم. پدیده ای که با تعرض و قداست شکنی خانه و خانواده در ایران همراه شده و هر روز ابعاد تازه ای بخود می گیرد. مأمورین اطلاعات با حمله به خانه های مردم، از در و دیوار خانه ها بالا می روند و دختران و زنان این مرز و بوم را می ربایند، و بعد از مدتها اظهار بی اطلاعی از سرنوشت آنها، از بازداشت آنها خبر می دهند و یا در پیش چشم عزیزانشان به آنها تجاوز می کنند و بعد فتوا میدهند، که برای مقابله با معارضان ولایت فقیه، هر گونه شکنجه مجاز و رواست! و حتی مادران و همسران و فرزندان آنها که برای اطلاع از حال آنان و یا ملاقات آنها، به درب زندانها می روند، مورد حمله قرار گرفته و ضرب و شتم می شوند. و گاهاً برای جلوگیری از تجمع آنها و مراجعه دوباره، آنان را مدتی در بازداشت، نگه می دارند.
ولی براستی در کجای این دنیا، افراد فامیل یک شخص را، به اتهام دگراندیشی او، آزار داده و بی حرمت و خفیف میکنند؟ و آن هم با نام خدا؟ اما آنچه شاهدیم، این است که امروز مردم ایران، بیدارتر از همیشه، قدم در میدان مبارزه نهاده اند، و بدور از هر گونه هراسی، طبل رسوایی حاکمان ظالم ایران را بصدا درآورده اند.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar