سلام جناب میر حسین…عیدتون مبارک…!
آقای میر حسین من برای آزادی شما خیلی زحمت کشیدم و مایه گذاشتم…! یه بار رفتم تظاهرات سکوت و توی پیاده رو راه رفتم…! نمیدونین چه ضربه مهلکی زدیم به نیروهای گاردی…! من حتی توی چشم یکیشون نگاهی کردم که اگه به سنگ همچین نگاهی میکردم آب میشد…! بعد از این راهپیمایی تا سه روز تب کردم بس که فشارم افتاده بود …! مامی گفت عزیزم اینقدر مبارزه نکن…لاغر میشی مادر…! منم با خشم فریاد کشیدم گفتم من تا آخرین قطره خونم مبارزه میکنم مامی…! و از لرزشی که از سر خشم درصدام بود ذوق کردم…!
شب چارشنبه سوری جاتون خالی بود ببینین چطوری جونمون رو گذاشتیم کف دستمون از روی آتش پریدیم…! آقای میرحسین اینا یه فیلمی درست کردن به نام قلاده های طلا که جنبش سبز رو انگلیسی معرفی کردن …! چند تا از بازیگرها هم بازی کردن توی این فیلم…! من اینقدر حرصم گرفته بود که توی بالاترین به چند تاشون فحش ناموسی دادم…باورتون میشه…؟ من به شریفی نیا گفتم بی شرف …! تازه رفتم سینما آفریقا به هوای دیدن فیلم اما در حقیقت داشتم مبارزه میکردم…! نمیدونین چه هیجانی داشت تو تاریکی صندلی سینما رو پاره کردن و آب دهان انداختن…!( ببخشید بی ادبی هم میشه اما من باید تمام مبارزاتم رو بگم…! راستش من توی سینما چند تا گوز هم دادم…!! ( البته جسارتا ترسیدم گوز بدم صداش رو مامورا بشنون بگیرنم برای همین هم چند تا چُس دادم …! اما همه جا گفتم گوزیدم شما هم بگید گوزیده لطفا…!! )
آقای میرحسین ما داریم توی بالاترین و چند جای دیگه شدیدا مبارزه میکنیم و حتی خود من یه بار شهامت به خرج دادم یه موضوع داغ زدم راجع به شما…! به خودم افتخار میکنم برای این همه شهامت قابل تحسینم آقای میرحسین…!من از نسل ستارخان و باقرخانم…! میدونم که اگه شما من رو میدیدین اشک شوق توی چشاتون جمع میشد و به من بخاطر تمام مبارزاتم تبریک میگفتید…! من میخوام موهام رو بذارم بلند بشه عین چگوارا یه عینک هم بزنم با نوار سبزی دور موهام عکس بندازم برای آیندگان…!که بدونن ایران هم چگوارا داشته…!
خسته ام آقای میر حسین…خسته ام…!اما ناامید نیستم…! من بازم میرم راهپیمایی سکوت…! بازم تو بالاترین سرسختانه فعالیت میکنم و بازم در سالن سینما میگوزم…! به گوزوهایی عین ما افتخار کنین آقای میرحسین….!! همین دیگه…!!
آقای میر حسین من برای آزادی شما خیلی زحمت کشیدم و مایه گذاشتم…! یه بار رفتم تظاهرات سکوت و توی پیاده رو راه رفتم…! نمیدونین چه ضربه مهلکی زدیم به نیروهای گاردی…! من حتی توی چشم یکیشون نگاهی کردم که اگه به سنگ همچین نگاهی میکردم آب میشد…! بعد از این راهپیمایی تا سه روز تب کردم بس که فشارم افتاده بود …! مامی گفت عزیزم اینقدر مبارزه نکن…لاغر میشی مادر…! منم با خشم فریاد کشیدم گفتم من تا آخرین قطره خونم مبارزه میکنم مامی…! و از لرزشی که از سر خشم درصدام بود ذوق کردم…!
شب چارشنبه سوری جاتون خالی بود ببینین چطوری جونمون رو گذاشتیم کف دستمون از روی آتش پریدیم…! آقای میرحسین اینا یه فیلمی درست کردن به نام قلاده های طلا که جنبش سبز رو انگلیسی معرفی کردن …! چند تا از بازیگرها هم بازی کردن توی این فیلم…! من اینقدر حرصم گرفته بود که توی بالاترین به چند تاشون فحش ناموسی دادم…باورتون میشه…؟ من به شریفی نیا گفتم بی شرف …! تازه رفتم سینما آفریقا به هوای دیدن فیلم اما در حقیقت داشتم مبارزه میکردم…! نمیدونین چه هیجانی داشت تو تاریکی صندلی سینما رو پاره کردن و آب دهان انداختن…!( ببخشید بی ادبی هم میشه اما من باید تمام مبارزاتم رو بگم…! راستش من توی سینما چند تا گوز هم دادم…!! ( البته جسارتا ترسیدم گوز بدم صداش رو مامورا بشنون بگیرنم برای همین هم چند تا چُس دادم …! اما همه جا گفتم گوزیدم شما هم بگید گوزیده لطفا…!! )
آقای میرحسین ما داریم توی بالاترین و چند جای دیگه شدیدا مبارزه میکنیم و حتی خود من یه بار شهامت به خرج دادم یه موضوع داغ زدم راجع به شما…! به خودم افتخار میکنم برای این همه شهامت قابل تحسینم آقای میرحسین…!من از نسل ستارخان و باقرخانم…! میدونم که اگه شما من رو میدیدین اشک شوق توی چشاتون جمع میشد و به من بخاطر تمام مبارزاتم تبریک میگفتید…! من میخوام موهام رو بذارم بلند بشه عین چگوارا یه عینک هم بزنم با نوار سبزی دور موهام عکس بندازم برای آیندگان…!که بدونن ایران هم چگوارا داشته…!
خسته ام آقای میر حسین…خسته ام…!اما ناامید نیستم…! من بازم میرم راهپیمایی سکوت…! بازم تو بالاترین سرسختانه فعالیت میکنم و بازم در سالن سینما میگوزم…! به گوزوهایی عین ما افتخار کنین آقای میرحسین….!! همین دیگه…!!
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar