måndag 16 april 2012

آخرین وضعیت سعید ملک‌پور، زندانی سیاسی، در مصاحبه با خواهر وی، مریم ملک‌پور

کمیته گزارشگران حقوق بشر
سعید ملک‌پور در مهرماه سال 87، زمانی که جهت عیادت از پدر بیمارش وارد ایران شده بود، دستگیر شد. وی به همراه 45 نفر دیگر به اتهام راه‌اندازی و مدیریت وب‌سایتهای پورنوی فارسی، تحت تعقیب قرار گرفت، دستگیر شدگان چند ماه پس ازبازداشت، در برنامه‌ای تلویزیونی اعتراف کردند که قصد داشتند از طریق فاسد کردن جوانان، پایه‌های نظام جمهوری اسلامی را سست کنند و از دولت آمریکا برای گرداندن سایت‌های پورنو پول دریافت می‌کردند.

حدود یک سال و نیم بعد، برخی از بازداشت‌شدگان یا خانواده‌های آنها سکوت خود را شکستند و از شکنجه‌های شدیدی که آنها را مجبور به اعتراف کرده بود، پرده برداشتند.

در این پروژه که از سوی مرکز جرائم سازمان‌یافته سپاه پاسداران طراحی و به نام پروژه گرداب معروف شد، 7 نفر از متهمان به اعدام محکوم شدند. سه تن از آنان به نام‌های سعید ملک‌پور، احمدرضا هاشم‌پور و مهدی علیزاده در خطر اعدام فوری قرار دارند و پرونده وحید اصغری، دیگر متهم محکوم به اعدام نیز در دیوان عالی کشور تحت بررسی نهایی است. هم‌چنین حسن سی‌سختی نیز که پیش‌تر به اعدام محکوم شده بود، از سوی کمیسیون عفو به تحمل حبس ابد محکوم شده است.

سعید ملک‌پور که حدود یکسال پیش بطور ناگهانی از بند 350 به بند 2- الف منتقل شد، هم‌اکنون در سلول‌های عمومی این بند به سر می‌برد. بازجویان وی گفته‌اند که او را جهت اجرای حکم اعدام از بند عمومی جدا کرده‌اند. سعید ملک‌پور چندی پیش با نوشتن نامه‌ای به شرح شکنجه‌های خود پرداخته بود، وی که بیش از 4 سال است در زندان به سر می‌برد، بیش از 18 ماه در سلول انفرادی به سر برده است. ملک‌پور در بخشی از نامه خود نوشته است:" اکثر اوقات شکنجه‌ها به صورت گروهی انجام می‌گرفت و درحالی که چشم بند و دست بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهی شلاق ضرباتی به سر و گردن و سایر اعضای بدنم می‌زدند. این کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آنجه توسط بازجویان دیکته می‌شد و اجبار به بازی کردن نقش در مقابل دوربین طبق سناریو دلخواه و نوشته شده توسط آنان مبود. گاهی شکنجه‌ها توأم با شوک الکتریکی بود که بسیار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. یک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ مرا د حالی که چشم بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهدید به استعمال بطری آب کردند. در همان روزها و در یکی از بازجویی‌ها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده می‌شد به قدری زیاد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندین بار زیر کتک بی‌هوش شدم که هر بار با پاشیدن آب به صورتم مرا به هوش می‌آوردند."

کمیته گزارشگران حقوق بشر، گفتگویی را با مریم ملک‌پور،خواهر وی در خصوص آخرین وضعیت این زندانی سیاسی انجام داده است که در زیر می‌آید:

لطفا در مورد آخرین وضعیت سعید ملک‌پور توضیح دهید؟

- ایشان الان در سلول‌هاي عمومی بند 2- الف، با دو زندانی دیگر هم‌سلول هستند و ما سه شنبه 22/1/91 بعد از سه ماه توانستيم با وی ملاقات كنيم.

دقیقا چه زمانی از بند 350 به بند 2- الف منتقل شد و آیا دلیلی برای این مسأله ذکر کردند ؟

- حدود يك سال پيش بود. زماني كه حكم اعدام براي باراول تأييد و به ديوان فرستاده شد. دليلي كه ارائه دادن (البته نه به ما به قاضي) اين بود كه چون حكم اعدام در شرف وقوع است براي رسانه‌اي نشدن و شانتاژ خبري، دستور انتقال به 2- الف داده شود. البته بازجوهاي سعيد اين جمله‌هايي كه گفتم رو طيِ يك نامه‌ی محرمانه به دادگاه ارائه دادند كه من از طريق وكيل ديدم.

بعد از آن‌هم سعيد 6 ماه در سلول انفرادي بود تا حالا که در سلول‌هاي چند نفره نگهداری می‌شود.

‫با توجه به اینکه، سعید مدت طولانی در سلول انفرادی و بند 2- الف بوده، وضعیت روحی و جسمی‌اش در حال حاضر چطوراست ؟

- اوايل كه براي بار دوم به انفرادي منتقل شده بود، در طول 6 ماه فقط يكي دوبار ملاقات داشتيم . آن موقع روحيه‌اش را كاملا از دست داده بود و مرتب می‌گفت حلالم کنید و از این‌جور حرف‌ها. اما الان خدا را شکر روحيه‌اش خوب است. در اين مدت بیماری سنگ كليه گرفته بود كه طبق معمول به دكتر متخصص منتقل نشد و من خودم با هزار دردسر در مورد علائم‌اش با متخصص صحبت كردم وبرایش دارو تهيه كردم و از طريق هم‌بندیانش به دستش رساندم.

در مورد آخرین وضعیت پرونده توضیح بدهید؟‬

- متأسفانه حکم‌اش تأييد شده و بدون اطلاع رئيس ديوان و مستشار اول‌اش، مستقيما به اجراي احكام فرستاده شده است. ولي وكلای وی توانستند تقاضاي اعاده دادرسي بدهند، اما اطلاع ندارم که این تقاضا پذیرفته شده یا نه.

‫در مورد دستگیری سعید توضیح بدهید و اینکه اصلا چه اتفاقی افتاد که اسم‌اش در این پرونده مطرح شد؟‬

- سعيد براي آخرين ديدار با پدرم كه بيماربودند به ايران آمد. دو روز بعد از ورودش، در ميدان ونك توسط لباس شخصي‌ها دستگير شد.

سعيد نرم‌افزاري براي بارگزاري يا آپلود عكس و فيلم طراحي كرده بود ، اسم خودش را هم به عنوان سازنده زير اين برنامه نوشته و اين برنامه را از طريق اينترنت فروخته بود . متأسفانه از برنامه‌اش در يك سايت غيراخلاقي استفاده شد و اسم سعید هم از همین طریق در این پرونده مطرح شد.

چه زمانی شما خبردار شدید که سعید بازداشت شده است؟

- روزي كه سعيد بازداشت شد تا ساعت یازده و نیم شب هيچ خبري از او نداشتيم و مادرم خيلي نگران بود. مرتب با موبایلش تماس می‌گرفتیم و جواب نمی‌داد. ساعت یازده و نیم شب ریختند درخانه مادرم (چند نفر لباس شخصي) و تمام وسايل سعيد ، لپ‌تاپ ، کیف و هر چه داشت را بردند. حتي كامپيوتر برادر دیگرم را هم بردند و به دروغ به مادرم گفتند كه سعيد در فرودگاه رشوه داده و به همين دليل دستگیرش کردیم.

تا چه مدت از سعید بی‌خبر بودید، آیا توانستید ملاقاتش کنید؟‬

- تا حدود دو هفته کاملا از او بی‌خبر بودیم. يك شب تماس گرفت و بعد از سلام به مادرم گفت:" حلالم كن" . بعد از يك‌ماه همسرش كه به ايران آمده بود توانست با او ملاقات كند. من و مادرم بعد از سه ماه و نيم توانستيم سعید را ببينم. آن‌هم بعد از هزار بار پيگيري از دادستاني و بازپرسي و جاهای دیگر و با حضور 4 مأمور

آن زمان در مورد اتهام‌اش چیزی می‌دانستید؟

- بله وقتي همسرش آمد ايران، به مدت 4 ساعت مورد بازجویی قرار گرفت . آن‌موقع تازه فهميديم اتهام‌اش چیست. يعني حدود يك‌ماه بعد از دستگيري‌اش

زمانی که اعترافاتش از تلویزیون پخش شد، وضعیت حاکم بر خانواده چطور بود؟

- روز اول عيد سال 88 اعترافاتش را پخش کردند. دقيقا سه روز بعد از فوت پدرم. مراسم ختم پدر بود و تازه میهمان‌ها رفته بودند كه فيلم از تلويزيون پخش شد. همه شوكه شده بوديم . من و برادرم گريه می‌كرديم و مي‌لرزيديم ..مادرم همان شب دچار حمله قلبي شد .

از سایر کسانی که در این پروژه بازداشت شدند، خبر دارید؟

حدود 40 نفر را بازداشت کرده بودند.ما خيلي از وضعیت آنها خبر نداریم . به جز چند نفر كه در اين مدت در خصوص وضعیتشان شنيدم. مثل وحيد اصغري و حسن سي‌سختي و احمدرضا هاشم‌پور كه همه حكم اعدام گرفتند و در مورد "سي‌سختي" حكم اعدام در كميسيون عفو به حبس ابد تبديل شد. بسیاری از آنها هم با قيد وثيقه آزاد هستند و يك تعدادی هم شنيدم كه با خود سپاه دارند همكاري مي‌كنند.

در دوره بازداشت، وضعیت ملاقات و تلفن چطور بود، آیا در این مدت به وکیل دسترسی داشت ؟‬

- حدود یکسال در انفرادی بود. در تمام دوران بازداشتش( یعنی 4 سال و نیم) اجازه ملاقات با وكيل را نداشته است. شايد 40 روز يك‌بار اجازه می‌دادند که 2 دقيقه تلفنی با خانواده صحبت كند و در اين مدت ما فقط 3 يا 4 بار توانستيم ملاقاتش کنیم.

شما چهار سال و نیم است که با کابوس حکم اعدام سعید زندگی می‌کنید‬، از طرفی هم می‌دانید که سعید بی‌گناه است ‫اگر بخواهید پیغام یا حرفی به مسئولان قضایی بزنید چه می‌گویید؟‬

- فقط اميدوارم با حسن نيت و بدون غرض‌ورزي يك دادگاه عادلانه با حضور كارشناس مورد وثوق قوه قضاييه براي سعيد تشكيل شود تا اوبتواند بی‌گناهی‌اش را ثابت کند.

و اگر بخواهید یک جمله به سعید بگویید؟

- به اندازه جانم دوستت دارم و به داشتن برادري مثل تو افتخار مي‌كنم وتا زنده‌ام هر كاري بتوانم براي اثبات بي‌گناهي و آزاديت انجام مي‌دهم.

با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar