tisdag 17 april 2012

هفته‌ای که مسوولان روی هم ریختند و…

خودنویس: هفته پیش رسماً و علناً و در روز روشن در آفتاب صلات ظهر گفته: «مصالح ملی ما اقتضا می‌کند همه نیروهای کشور روی یکدیگر ریخته شود و در هماهنگی کامل برای کشور کارشود»…حالا می خوایید «در هماهنگی کامل برای کشور کار شود» دمتان گرم! اما جمعیت را چرا می خواهید افزایش بدهید!؟
بخشی از خاطرات هاشمی ۲۰ سال بعد!
به اطلاع آن دسته از دوستانی که ماجرای شرط بندی سردار قاسمی و تراشیدن ریشش را دنبال می کردند می‌رساند که محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضائیه گفته که حکم ۶ ماه زندان فائزه هاشمی، به دایره اجرای احکام رفته و «انشاالله اجرایی می‌شود».
با این تفاسیر از یک طرف سردار قاسمی باید به زودی خودتراش را راه بیاندازد و هر چه پشم و پیلی است بدهد به دست باد!
از طرفی از همین الان می شود جلد شونصدم کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی از این روزها را که احتمالا بیست سال بعد منتشر می شود حدس زد
در صفحه ۴۵۹ جلد شونصدم عبور از بحران می نویسد: «امروز دوشنبه بود، تولد فائزه! همراه عفت و یاسر برای ملاقات فائزه به اوین رفتیم! این روزها سخت گیری ها بیشتر شده است، یاسر شیرینی خریده بود اما اجازه ندادند تا با خود به سالن ملاقات ببرد، با سربازها جر و بحث کرد، خانم بنی یعقوب وساطت کرد اما درگیری بالا گرفت، پیراهن یاسر پاره شد، عفت دلداری داد و گفت یکی بهترش را مهدی برایت می فرستد،
فائزه لاغر شده بود. اما روحیه‌اش خوب بود. آدمک عروسکی که با نخ درست کرده بود را به من داد، روی عروسک نوشته شده بود R، سوال کردم که من «اکبر» هستم چرا نوشتهR ؟ فهمیدم که عروسک را خانم ستوده برای همسرش رضا خندان درست کرده بوده اما دلش برای فائزه که هنوز بلد نیست عروسک درست کند سوخته و به او داده است!
ظهر از اوین برگشتیم، در راه با یاسر بحثمان شد، اعتراض کردم که چرا با مامورها دهان به دهان می گذارد؟
غروب با سرباز ها پینک پونگ بازی کردم، شب مهمان داشتیم، جمعی از دانشجویان و خانواده های زندانی ها برای فائزه تولد گرفته بودند، خیلی خوش گذشت، آخر شب چند دقیقه ای با مهدی در اسکایپ صحبت کردم، ماجرای شکایت اون یارو کانادایی بدجوری اعصاب همه ما را خراب کرده است!»
پرتقال گاوی!
اگه این روزها رفتید خانه باجناق و بعد از کلی این طرف و آن طرف را نگاه کردن بالاخره دل را زدید به دریا و یک پرتقال گنده خوشگل و چشم نواز را برداشتید و با کلی مکافات و زیر سایه نگاه سنگین “منزل جان” و “خواهر منزل جان” شروع به پوست کندن کردید و هنوز در دهان نگذاشته با مزه گند آن مواجه شدید! اولا اصلا دست و پای خود را گم نکنید و با کمال خونسردی اول محتویات دهان را قورت دهید، بعد پشت بندش یک خیاری، سیبی، انگوری چیزی در دهان بگذارید تا حالتان جا بیاید و نفسی تازه کنیدو بعد به منزل جان و جناب باجناق لبخند بزنید!
اما خدا وکیلی از این که پرتقال باجناق این مزه ای بود پشت سرش “دی وی دی” نگذارید چون آن بنده خدا بی تقصیر است.
بنا بر اخبار واصله در ایام نوروز پرتقال ‌هایی با ظاهری بسیار جذاب و براق، اما طعمی تلخ و غیرقابل استفاده وارد کشور شده است.
مسوولین اعلام کردند که این پرتقال‌ها به دلیل این که فاسد بوده و اگر چه ظاهری زیبا داشته‌اند اما در داخل گندیده و نیمه‌گندیده بوده و اکنون هم روتون گلاب! خوراک دام‌ها و از جمله گاوهای اطراف ورامین می‌شوند!
این “پرتقال گاوی”های وارداتی در راستای واردات بی‌رویه مرکباتی در ایام نوروز بوده که باعث شده است محصولات باغداران ایرانی بدون خریدار باقی بماند.
بعد جالب است که باغداران شمال و جنوب کشور هم امسال مجبور شدند مرکبات تازه و خوشمزه و آب دار خود را به خاطر واردات بی‌رویه و بدون مشتری ماندن، راهی گاوداری‌ها کرده یا اساسا از چیدن و عرضه محصول خود به بازار منصرف شوند.
ظاهرا در صنعت کشاورزی و باغداری در سال “حمایت از تولید ملی” همه راه ها به گاوداری ختم می شود!
روش جدید جمع آوری سه امتیاز در فوتبال!
هفته پیش در بازی پرسپولیس و داماش گیلان بعد از این که داور چند تا صحنه را به اشتباه سوت زد، چند تا از تماشاگران طرفدار تیم پرسپولیس شروع کردند به فحش دادن به داور، و جالب این که برخلاف همیشه مسئولان پخش بازی صدای تماشاگران را هم زیاد کرده بودند تا آن هایی هم که مشکل شنوایی دارند قشنگ بشنوند و کسی از قلم نیافتد!
بعد داور هم که دید اوضاع خیلی قاراشمیش شده بازی رو نیمه کاره رها کرد.
حالا کمیته انضباطی که رئیسش بچه گیلان است و مسئول حل و فصل این ماجراهاست رای صادر کرده تا خیر سرش اوضاع را درست کند، اما با این رای باعث شد اگر پنج نفر هم پیدا شده بودند و حرکت تماشاگران را تایید نمی کردند و با اخلاق بودند الان آنها هم در سمساری ها دنبال شیر سماور هستند!
بعد هم من این حکم را دیدم از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، یک چیزی به ذهنم رسید گفتم با شما در میان بگذارم،
ببینید فرض کنید بازی استقلال و پرسپولیس است و باز هم فرض کنید من طرفدار پرسپولیس هستم
اما با رفیق هایم همه لباس آبی می پوشیم و می رویم استادیوم! در جایگاه استقلالی‌ها می نشینیم و همزمان با سوت آغاز بازی، شیر سماور را باز می‌کنیم روی آقای داور!
بعد داور ناراحت می‌شود و بازی نیمه تمام می ماند و نتیجه را سه بر صفر به نفع پرسپولیس می زنند و دو امتیاز هم از استقلال کم می‌کنند به همین سادگی به همین خوشمزگی!
ریختن مسوولین به روی هم!
آقای برادر، اخوی، حاج آقا… دایی! این حرفها چیه می‌زنی؟ بابا خجالت هم خوب چیزی است، ناسلامتی آخوندی گفتن..نماینده مجلسی گفتن!
حالا ما این حرف‌ها را بزنیم می‌گن جوانی کردن نفهمیدن و می‌خوابانند زیر گوشمان و تمام می‌شود اما آخه شما چرا حاج آقا…
این آقای مصباحی مقدم نماینده مجلس را عرض می‌کنم.
هفته پیش رسماً و علناً و در روز روشن در آفتاب صلات ظهر گفته: «مصالح ملی ما اقتضا می‌کند همه نیروهای کشور روی یکدیگر ریخته شود و در هماهنگی کامل برای کشور کارشود»
یعنی چی آقا جان روی یکدیگر ریخته شود!؟
حالا می خوایید «در هماهنگی کامل برای کشور کار شود» دمتان گرم! اما جمعیت را چرا می خواهید افزایش بدهید!؟
مسئولان بریزند روی هم که چی بشود؟!
لااقل نر و ماده را جدا کنید چه می دانم، یک طرح زوج و فردی چیزی از قبلش تصویب کنید و بعد بریزید روی هم برای هماهنگی!
از فردا باید دو تا وَن گشت ارشاد ببرند وسط صحن علنی مجلس و دفتر ریاست جمهوری بکارند مراقب این مسئولین باشند که می‌خواهند روی هم بریزند تا با هماهنگی کار کنند!
زشته دیگه بچه نشسته! همان تولید داخلی را افزایش بدهید کافی است، دیگر روی هم ریختن و این مسائل را بیخیال شوید،
برویم خبر بعدی بابا… یعنی چه روی هم بریزیم…
نسبت حرف زدن مردم با دزدی مسئولان
رضا تقی‌پور وزیر ارتباطات و فناوری ارتباطات در جلسه علنی روز سه شنبه مجلس گفته که سال گذشته هزار و ۱۰۰ میلیارد دقیقه مکالمه در کشور داشته‌ایم که به طور میانگین مردم در هر روز ۳ میلیارد دقیقه با تلفن همراه صحبت کردند.
ما این خبر را خوندیم اولش می خواستیم بگیم:« اَااااااااااااااا… هزار و صد میلیارد دقیقه مکالمه در یک سال!؟؟» بعد یک نگاهی به این رقم انداختیم سریع با ۳۰۰۰ هزارمیلیارد تومان اختلاس مقایسه کردیم دیدیم بابا ملت خیلی کم حرف شدند خداوکیلی!
۷۵ میلیون نفر کل یوم! در عرض یک سال هزار و میلیارد دقیقه با تلفن حرف زدند با احتساب این که تقریبا یک سوم این رقم را خانم والده و یک سوم دیگر را منزل جان ما به تنهایی مشغول غیبت هستند! حالا شما تصور کنید طرف چه طوری سه هزار میلیارد تومان که تازه بخواهیم به ریال حساب کنیم اصلا ماشین حساب جواب نمی دهد و باید از فارغ التحصیل های کارشناسی ارشد ریاضی محض کمک گرفت را کشیده بالا و سور و مور و گنده آب هم از آب تکان نخورده است!
حالا این که می گوییم سه هزار میلیارد تومان در واقع داریم با دلار ۱۰۰۰ تومانی حساب می کنیم ها! وگرنه از همان اول که بحث اختلاس پیش آمد تا الان هر روز و هر ساعت فرت و فرت دلار می رود بالا و بالاتر و الان اگر حساب کنیم تقریبا سه هزار دلار می کند به عبارتی 6 هزار میلیارد و … به نظر شما بهتر نیست بی خیال شویم چون رایانه دارد هنگ می کند و تا یارانه ها را هم بخواهند بریزند خیلی طول می کشد بهتر است برویم سراغ خبر بعدی! سردرد گرفتیم!
حال گیری از سلطان سدسازی
نمی دانیم این اولی سالی چرا خِنِسی افتاده در کار سد و سدسازی!
فرت و فرت پشت سر هم سد است که پس می افتد و هیچ کس هم نفهمید که این سدها برای چه یکی یکی دارند به فنا می روند.
چهار روز پس از شکست سد خاتم الانبیا در راین استان کرمان، «سد مدوارات» سوراخ شد و هیچ پترسی هم آن طرف ها نبود که این انگشت لامصب! بکند داخل سوراخ و خلاصه این سد با ظرفیت پنج هزار مترمکعب در شهرستان شهربابک سه میلیارد ریال خسارت به بار آورد و قبل از آن هم «سد چنارمنشاد» در مهریز یزد شکسته شده بودند.
البته کارشناسان گفتند که برای کشف علت شکسته شدن سدها باید منتظر خطبه های نماز جمعه آیت الله صدیقی بمانیم.
خاطرتان هست که صدیقی چند وقت پیش گفته بود: «زنا احتمال زلزله تهران را افزایش می‌دهد» و از مردم خواسته بود که «برای دفع بلای زلزله به توبه و صدقه روی بیاورند»
حالا باید ببینیم که علت شکسته شدن سدهای اخیر چه بوده است؟ احتمال دارد همین فیلم های “گشت ارشاد” و “زندگی خصوصی” که به بیضه مبارک اسلام ضربه زده اند باعث و بانی این خسارات سدی باشند.
شاید هم برای حال گیری و درآوردن لج “سردار سازندگی” و “سلطان سدسازی” سابق و “خواص بی بصیرت” فعلی جناب هاشمی رفسنجانی همین طوری پشت به پشت سدها را به فنا می‌دهند!
سردار گارسیا!
سردار فیروزآبادی رییس تپل ستاد مشترک نیروهای مسلح که از فرط پرواری وقتی روی زمین می‌نشیند باید با بیل مکانیکی از روی زمین بلندش کنید برای همین معمولا در مراسم های مختلف که همه روی زمین می نشینند برای ایشون صندلی ویزه می گذارند گفته که: «دست از پا خطا کنند، اسرائیل را شخم می‌زنیم»
بابا سردار لااقل بگو شخم می زنند! این که می گی شخم می زنیم خب آدم خنده اش می گیره دیگه! دست خود آدم نیست که! با این هیکل می گی شخم میزنیم! اصلا تو می تونی راه بری؟ دو تا بشین پا شو برو اگر انفارکتوس نزدی!؟ نکن این حرفها را نزن برای سلامتی ات خوب نیست! شخم می زنیم چیه؟ مگه چغندره قنده؟
مصفای شورای اسلامی!
خب به سلامتی و خیر و خوشی وارد دومین ماه سال ۹۱ شدیم اما بودجه سال ۹۱ که با شش ماه پیش کارش تمام می شد، تازه هفته قبل با دخالت آقای خامنه ای که از طریق آقای لاریجانی یک «توصیه هایی» برای نماینده های مجلس در کمیسیون تلفیق لایحه بودجه ۹۱ فرستاده بود تا خر شیطان بیایند پایین! تصویب شد.
این کمیسیون تلفیق ابتدا لات بازی در آورده بود و لایجه بودجه را برای اولین بار در تاریخ مجلس در جمهوری اسلامی رد کرده بود اما ناگهان مامور مخصوص حاکم بزرگ علی لاریجانی-احترام بگذارید!- آمد و به نمایندگان گفت اوضاع خیلی کشمیشی هست و اعصاب معصاب نداریم و رهبری گفته بامبول درست نکنید و خلاصه این بودجه را زوتر با زبان خوش خلاصش کنید.
این شد که دوباره رفتند داخل کمیسیون و این بار با سلام و صلوات مثل بچه آدم بودجه را تصویب کردند تا آقا توصیه هایش به چک و لگد و پس گردنی تبدیل نشده!
بعد این وسط جمعی از نمایندگان مجلس به لاریجانی نامه نوشتند که تا پایان خرداد و زمان اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها، احمدی نژاد برای پاسخ به پرسش نمایندگان به مجلس دعوت شود!
احمدی نژاد هم که آن سری در جلسه سوال از رئیس دولت گفته بود «اومدیم اینجا دور هم صفا کنیم!» باز هم فرصت را غنیمت شمرد و البته این بار مجهز و با برنامه ریزی قبلی می رود به مجلس و در جلسه هیئت دولت خبر خوش یعنی احضار به مجلس را اعلام می کند و این چنین خودشان را برای یک صفا سیتی دبش آماده می کنند!
احمدی نژاد خطاب به هیئت وزیران:
برای جلسه فردا باید با آمادگی کامل به مجلس برویم به همین دلیل «آقای مهندس بقایی! زحمت بکشند و جوجه ها را بخوابونن تو پیاز»، «آقای مهندس رحیمی! تخته نرد، یه زیر انداز، کلاه حصیری، کولمن،تخمه ژاپونی با گلپر، مقادیری قلوه سنگ برای یه قل دو قل، .واکمن، ورق، بووووووووووووووووووق، زرورق… با خودتان بیاوردید که دیگر انشالله دور همی حسابی صفا کنیم!»

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar