tisdag 24 april 2012

آخوند جنتی: فرشته مقرب، نماینده مستضعفین

به خطبه خوانی هایی که آیت الله جنتی در جمعه 19 اسفند سال گذشته، بر فراز منبر اسلام، اینترنت را مورد لعن و نفرین قرار داده بود و حمد و ستایش حضرت ولایت را برای عزم راسخ در فتح فضای مجازی به ارتفاعات جدید رساند، گوش فرا میدادم. به قد و قواره، به عبا و عمامه و صورت و سیمای ش خیره شده بودم به آن امید که بتوانم از بیرون به درونش پی ببرم. اما، نه. واقعا، به چیزی دیگری بود که میاندیشیدم، از جمله به این سوال که چگونه ممکن است موجودی چنین زشت و کریه، نه در اندام و در چهره که ماند همچون یک گوژ پشت نفرین شده بلکه در گفتار و اندیشه، نماد حمق و بلاهت، جلوه ی تکوین یافته ی روحانیت، بر ملت ایران حاکم شود، ملتی که خود را صاحب فرهنگ و تمدنی دیرینه و درخشان می داند؟ آیا آقای آیت الله جنتی که به "آخوند جنتی " شهرت به سزا یافته است، بازتابی ست از کیستی و چیستی ما ایرانیان؟ براستی چه چیزی ست که با وی مشترک داریم؟ به زبان کدامین یک از اقشار جامعه، او سخن میگوید؟ به زبان "مستضعف " و "فقیر " و "زحمتکش " یا بزبان روحانیت، زبان تسلیم و اطاعت؟ ستضعفین و فقرا و زحمتکشان کیان اند که روحانیت به نمایندگی از آنان بر جامعه سلطه افکنده است؟ آنانی که آقای خمینی را "امام " کردند و به مسند قدرت نشاندند؟ اکثریت ملت، از چپ تا راست و از پایین تا بالا؟ امام خمینی شاید تنها امامی باشد که تا کنون بر اریکه "امامت " دست یافته است. چه سرنوشتی، از کورش و داریوش فرا رسیده ایم به امام خمینی، رهبر "پا برهنه گان " و مستضعفین؟ امام خمینی بر خلاف امام حسین بجای آنکه به دشت داغ و سوزان کربلا گام نهد و با زبانی تشنه بدست لشگر یزید به هلاکت برسد با استقبال بی سابقه ی میلیونی مردم ایران بر تخت قدرت جلوس یافت و تاج امامت را بر سر نهاد. چه مستضعفی؟ آخوند جنتی از تبار خمینی ها ست.
شاید هم نیازی نباشد که در بند هویت ستضعفین خود را گرفتار کنیم چون آخوند جنتی قبل از آنکه به زبان مستضعفین سخن بگوید، او، خود، در ذات مستضعف است، مظهر دین و قشر روحانیت است، روبه صفت و مکار، نگاه دارنده فرهنگ ارباب- رعیتی، فرهنگ تقلید و تبعیت و حافظ "سنت " و کوتهی عقل و خرد انسانی. در حالیکه، فرشته ی بارگاه ولایت است، نزدیک به راس قدرت. در مسند فرماندهی قرار گرفته است، و زور دار است و قوی و سراسر نفوذ. اما باید بیاد داشته باشیم که در فرمانبری ست که آخوند جنتی به فرماندهی رسیده است. او آموزگار تسلیم است و اطاعت. چون از در آمد حاصل از جایگاه او در مراتب قدرت، نه آن در آمدی که از بابت در یافت "وجوهات " و مشروع نمودن مکروه و حلال ساختن حرام، از جمله مال و ثروت دزدی، عاید ش میشود، بی خبر هستیم، نمیتوان گفت چند کیسه طلا بعنوان "صله " از ولایت دریافت کرده است به لحاظ خوش خدمتی ها و حمد و ثنا ی بی انتهایی که نثارش میکند. یعنی که اطلاعات کافی در دست نیست که بتوانیم ثروتی که انباشته است تخمین بزنیم. در مقام فرشته ی مقرب حضرت خداوند خامنه ای و با لا ترین نهاد قانونگذاری، "شورای نگهبان " نیز بدرستی روشن نیست که چه دوستان و آشنایان و افراد فامیل را به ثروت و قدرت رسانده و در حلقه ی حاکمیت جای داده است. این اطلاعات البته که از نوع سری ست در حکومت اسلامی و هرگز نتوانی که بدان دست یابی.
استضعاف از فرمانبری و فرمانبرداری و تعطیلی عقل و خرد انسانی بر میخیزد. بهمین دلیل وقتی آخوند جنتی بر فراز منبر، در جایگاه سخنگوی مستضعفان، قرار میگرد و خطبه های استضعاف را میخواند، نمیداند چه میگوید. نا خود آگاه او در بیشتر مواقع از وی پیشی میگیرد.. یعنی اینکه نمیداند که چگونه ماهیت سیاه و اهریمنی دین اسلام را لخت و عریان به معرض تماشا میگذارد. به آن حد که هر جا که در خطبه خوانی کم و کسر میآورد، دست به دامن الله میشود. گویی که از ضعف و رنجور ی زیر بار سنگین ظلم و ستم ارباب به ستوه آمده است. بغض در گلو، کینه در سینه، با صدایی لرزان دعا میخواند. از الله، خدای یکتا و یگانه، میخواهد که نظام سرمایه داری را هر چه زودتر واژگون سازد، چشم دشمنان حضرت ولایت را کور نماید. از خدا میخواهد که اسلام دنیا را بگیرد و کفر را از میان بردارد. برای لحظه ای فراموش کرده است که خود هم اکنون در کاخ می نشیند و نه در کو خ. که خود یکی از مالکین بزرگ است- البته بواسطه ی ولایت که ارباب و مالک مطلق سراسر کشور است. هر مقدار ثروتی که آخوند جنتی و یا هر آخوند دیگری که از گدایی به پادشاهی رسیده است و مالی هنگفت انباشته کرده است، غنایمی شمرده میشود که از جنگ با منافق و مشرک، با کمونیست و مجاهد و با اجنه ها و شیاطین، بدست آورده است، یعنی که حلال ترین ثروت و مکنتی که یک الله پرست مسلمان میتواند بدست آورد.
آخوند جنتی درست است که سالیان دراز در حجره های تنگ و تاریک دود شمع خورده ، به قله ی اجتهاد صعود کرده و زبان دین، زبان مکر و حیله را آموخته است- بی جهت نیست که بر گرده اش گوژ روئیده است. با این وجود، پس از نزدیک به چهار دهه حکومت، وقتی بزبان قدرت سخن میگوید دچار لکنت زبان میشود. بدلیل همین ناشی گری است که چهره ی کریه دین و قدرت را نا خواسته نمایان نموده، ستیز و خصومت حکومت اسلامی را با زمان و آن چنانی بودن آن، بیان میکند.
مثل آمپول زنی ماهر، آخوند جنتی، سوزن در جانت فرو برد، اما تزریق کند نه داروی نجات از ضعف و رنجور ی و وابستگی بلکه متداوم و مستحکم و پایدار سازد، استضعاف درونی، پی و بنیاد نظام فرمانروایی و فرمانبری. که باید سپاسگزار الله باشیم که به ما هدیه ولایت را اهدا کرده است. گوهر گران بهایی ست فرمانروایی چنین رحیم و رحمان، مدیر با تدبیری که غرق در اندیشه امنیت و رفاه ملت است. که حق این است که ملت به دست بوسی و پا بوسی وی بشتابند از اینکه فکر تشکیل "شورای فرماندهی فضای مجازی،" فکری چنین معجزه آسا به مغزش خطور نموده است. مهمتر آنکه، بی درنگ فرمان تشکیل آنرا نیز صادر نموده است. که چه جای تاخیر است.. با اینترنت باید به جنگ بر خاست و کنترل فضای مجازی را در دست گرفت. چرا که از اینترنت است که فساد بر میخیزد و موجب نا امنی های سیاسی و ناموسی میشود. همچنانکه آخوند جنتی در مذمت اینترنت گوید: "هیچ دستگاهی نمیتواند اسرار ش را نگاهدارد. دزدی اسرار میکنه. هیچی سری نمی ماند همه چیز را لو میده. تهدید میکنه." وی در ادامه میافزاید که اینترنت خطری بس بسیار عظیم است نه تنها برای نظام ما بلکه برای جهان. این ابزار انحطاط و تباهی، باید با یک انقلاب ریشه کن شود، انقلابی که تنها بدست توانای حضرت آقا میتواند رهبری شود. چون هیچ کس دیگری در دنیا نیست که لیاقت و شایستگی رهبری مبارزه با آفت اینترنت را دارا باشد.
بعبارت درست تری، آخوند جنتی به مستضعفان درس حقارت و خواری میآموزد، درسی که قرنهاست روحانیت به ملت ایران آموخته است. استضعاف در دامن دین و آموزشهای دینی پرورش یافته میشود. ما ملت صغیر و یتیم چقدر باید بخود ببالیم و احساس سرافرازی کنیم که خداوند خامنه ای بیدار و هشیار در اندیشه امنیت و رفاه ملت خواب به چشمان ش راه نمی یابد. آخوند جنتی حضرت "آقا " را میستاید بدلیل هوش و ذکاوت سرشار ش که خیلی سریع متوجه یک خطر بزرگ و خانمان برانداز شده و به سرعت کمر به نابودی آن بسته است، خطر اینترنت، خطر فضای مجازی. چرا که حضرت ولایت میخواهد مردم را از این خطر مهلک، خطر دریافت اطلاعات، خطر آگاه شدن، خطر دانستن و شراکت در دانستنی ها در عرصه های مختلف زندگی، از همه خطرناک تر به هم پیوستن و گفتگو با یکدیگر در فضای مجازی، که همچون جوی بار هایی از دورترین نقاط به رودخانه و سپس به دریایی عظیم ریزند، نجات بخشد. نیز از خطر داستانها و فیلم های مستهجن و سر گرمی هایی همه گناه آلود. مبارزه با اینترنت یک مبارزه حیاتی ست. بی اخلاقی و تمایلات کفر آمیز در جوانان ایجاد نموده آنان را زیاده خواه و حریص بار میآورد. برده برای نظام سرمایه داری تربیت میکند. حال آنکه، فرشته مقرب، فراموش کرده است که این طلبه های حوزه های علمیه، از زیر تا زبر، هستند که خود یکی از پر قدرت ترین کاربران اینترنت بشمار میروند . این طلبه ها، حاکمان آینده کشور هستند که سراسر اینترنت را پوشانده اند. حضرت ولایت، مالک بزرگ سراسر کشور و کارگزاران وی، دلار های نفتی را بسوی حوزه های علمیه سرا زیر کرده اند که بر اینترنت سلطه افکنند و قشر و دانا و بینا ی جامعه را از بکارگیری آن محروم نمایند. مگر میتوان درس تبلیغ و ترویج استضعاف بیاموز ی و از ابزار اینترنت برای حفظ و تداوم دین و قدرت و انباشت مال و مکنت، سود نبری؟. به جرات میتوان گفت تعداد سایت ها و یا آنچه خود "پایگاه " های دینی می نامند، در اینترنت بیشمارند، آنهم نه به یک زبان بلکه بزبان های مختلف از جمله عربی و انگلیسی. حال آنکه سایت های مخالف و دگر اندیش چنان دست به گریبان ضعف بنیه مالی هستند که مجبور به خروج از فضای مجازی میشوند.
استفاده ی دین و قدرت و یا دستگاه ولایت، از اینترنت برای آخوند جنتی و حوزه های علمیه، مشروع است، اما بر دگر اندیش و دگر زیست و دگر باش است - به جرات اکثریت ملت- که باید جرم شناخته شود. از همین رو ست که بار دیگر دست به دامن الله میشود و از او میخواهد که به حضرت آقا با این نبوغ الهی، با آن دل رحیم، عمر طولانی ببخشد، آنقدر طولانی که تا زمان ظهور ادامه یابد که به یک چنین تدبیری اندیشیده اند که اینترنت را بزیر سلطه بکشد و دست کار بران را برای فتنه انگیز ی در فضای مجازی قطع تماید. آخوند جنتی با صراحت اعلام میکند که "عظمت قضیه را عامه ی مردم درک نمیکنند." چرا؟ البته نمیگوید که آنها، عامه ی مردم "مقلد" بشمار آیند در قاموس علم فقه و فقاهت. درایت و آینده نگری که در وجود ولی فقیه نهاده شده است از سوی پروردگار است. خطاب به ولی نعمت خود میگوید: "خدا عمرتان را زیاد کند. خدا عمرتان را تا ظهور دراز کند. خدا بشما عزت بدهد. خدا دوستان تان را عزیز کند، قدرت تان را زیاد کند. دشمنان تان را ذلیل کند." چرا؟ چون تنها یکی هست که میداند و از همه چیز اطلاع دارد و میتواند تصمیم بگیرد. این یکنفر است که باید بماند چون تنها او ست که میفهمد. در اینجا روشن است که آخوند جنتی به نمایندگی از مستضعفان است که سخن میگوید. که آنچه دارای اهمیت است، قدرت و سلامتی ، عزت و جلال و شکوه ولایت است نه عزت و غرور مستضعف. از این بابت چه جای نگرانی ست، فرشته ی مقرب به مستضعفان میآموزد که آنچه را که ندارند باید در وجود ولایت بنگرند. با باور و ایمان به ولایت است که از استضعاف نجات می یابد. شکوه ولایت، شکوه مستضعف است.
گفتمان آخوند جنتی، گفتمانی ست بر خاسته از نا خود آگاه وی، یکی از برجسته ترین گفتمان فقهی و جهان بینی دینی. چرا که راه اجتهاد از فراموشی خود و فهم و درک الله، خدای یکتا و یگانه، تنها گرداننده چرخ گردون، عبور میکند این بدان معنا ست که خدا شناس ان از خود بی خبراند. آنها به "زهد " میپیوندند و دست به ریاضت کشی میزنند که خود را انکار کنند تا هرچه بیشتر در خدا غرق شده و باو بپیوندند. هم چنانکه دیدیم آخوند جنتی، در دعا خوانی در تایید ولایت نه تنها وجود خود را انکار میکند بلکه از مستضعفین هم میخواهد که آنها نیز با تایید ولایت خود را انکار کنند.
اما گاهی، وقتی که نا خود آگاه آخوند جنتی از خودش پیشی میگیرد، به گفتن آن چیزی می پردازد که در همان لحظه احساس میکند که از بیان آن باید اجتناب مینمود. بهمین دلیل وقتی صدای خود ش به گوشش میرسد، به لکنت زبان میافتاد و سعی میکند در بسته بگوید. وی همچنانکه در باره خطرها و مضرات اینترنت و حمد و ستایش رهبر که بر علیه آن بر خاسته است، داد سخن میدهد، ناگهان آخوند جنتی سخن از "حاشیه ای " و یا بهتر است بگوییم به عقیم ماندن یکی از فرمانهای مهم حضرت ولایت به روسای سه قوا، مبنی بر تشکیل شورایی برای "مبارزه با فساد " اشاره میکند، فرمانی از آغاز میان تهی و قصد و نیت صدور آن چیزی جز فریب و اغفال ساده اندیشان و خاموش ساختن شعله های خشم مردم، هدف دیگری نداشته است. چنانکه گویی فساد با صدور فرمان از بین میرود. و یا آنکه انتظار مبارزه با فساد را از زهد ورز انی میتوان داشت که خود در فساد غوطه ورند، بویژه ولی فقیه که سوار بر دوش استبداد دینی، انسان را گوسفند می پندارد، مطیع و مقلد، حرف گوش کن و فرمانبر، عبادت و اطاعت. لذا آخوند جنتی به مقامات مسئول هشدار میدهد، که این بار بسیار جدی است. یعنی شورای فضای مجازی و اهداف آن آنرا نباید سهل گرفت. مبادا که به سرنوشت فرمان "مبارزه با فساد " دچار شود. وی خاطر نشان میسازد که:
"ایشان (حضرت ولایت) سران سه قوه را جمع کرد که با فساد مبارزه کنید . این شد که دیدید آن جوری که انتظار میرفت نشد... " "...ای برادران. شما را مسئول میداند تاکید بر عمل است. نشه مثل مبارزه با فساد که روسای سه قوه را مامور اجرای آن نمودند هیچی نشد. رهبر احساس خطر میکنه برای دنیا خطر داره . همه کارها را تعطیل کنید و به وظایف خود در شورای فضای مجازی برسید."
در اینجا البته آخوند جنتی از پوسته ی دینی بیرون آمده مسئولان و مدیران و گردانندگان کشور را که در راس ساختار قدرت قرار دارند مورد خطاب خود قرار میدهد، چنانکه گویی که با قشون خود سخن میگوید. که عزم را جزم باید کرد و شتافت بسوی فتح فضای مجازی. چه جایگاهی بالاتر و برتر از فراز منبر زهد و تقوا " برای "بسیج " جنگجویان در سوی عقب راندن زمان..
آری، مبارزه با اینترنت، یک مبارزه ی مرگ و زندگی ست برای نظام ولایت. آخوند جنتی از اضطراب و نگرانی خود و رهبر در باره اینترنت سخن میگوید. چرا که در فضای مجازی است که میتوان به کالبد شکافی دستگاه دین، دستگاه فقاهت، پرداخت. 1400 سال شمشیر و شریعت، دین را از هر گونه نفی و نقدی مصون نگاه داشته است. حتی فیلسوفانی همچون ابن سینا، از ترس جان خود به سازگاری عقل و خرد انسان با پدیده ی رسالت و وحی الهی اعتراف میکردند. با این وجود او اولین کسی بود که اسلام را دین "توده ها " خواند، دین ساده اندیشان. فتواهای کشتار اندیشمندان، نویسندگان، هنرمندانی که دین اسلام را به نقد کشیده اند، بیشمارند. سنت کشتار گوینده گان مخالف، از جمله شاعران با پیغمبر اسلام پایه گذاری گردید. ورود پیامبر و انصار وی در مدینه با انزجار بسیاری از افراد قبایل از جمله، عصماء، بنت مروان، شاعری که گرویدن به اسلام را در مدینه سخت مذمت مینمود و از هجو محمد و تحریک مردم علیه وی از هیچ دریغ نداشت. در پی فرمان محمد، عصما در حالیکه در کنار فرزند ش خفته بود بضرب شمشیر یکی از کسانی که اسلام آورده بود کشته میشود. ابوغفاک، شاعر دیگر که در شعرهایش مردم را به قیام علیه محمد تشویق میکرد. چون وی محافظان بسیاری داشت محمد خود در طرح کشتار شاعر شرکت میکند. سرانجام از سر نشان دادن صداقت خویش در ایمان به اسلام و وفادار ی به محمد، جنایتکار ان در یک شب سیاه با حیله و مکاری ابوغفاک را که در کنار همسرش بخواب رفته بود، بیدار نمودند و او را در اطاق دیگری به قبل میرسانند (ماکسیم رادینسون، ص 171-173، 1971).
ترور احمد کسر وی بوسیله فدائیان اسلام، در واقع اندیشه نفی و نقد دین را در مغاکی بس ژرف فرو برد. البته که انگشت شماری بودند از دگر اندیشانی که سیه بختی و تیره روزی، عقب ماندگی و تداوم استبداد را به دین اسلام نسبت میدادند. سعیدی سیرجانی، جان خود را باخت به آن دلیل که در زمانی که شاه ایران سر در گم بود و از اعمال گذشته خود اظهار پشیمانی میکرد، در مقاله ای که در مجله ی خواندنیها انتشار داد به وی توصیه نمود که شاهنشاه ها هم اکنون زمان آن فرا رسیده است که چاقوی جراحی را بر داشته و این غده ی سرطانی را از ریشه قطع نمود، اندرزی که اگر هم بگوش شاه میرسید، توان اجرای آنرا هرگز نداشت، اندرزی که هنوز هم جدی تلقی نمیشود.
فتوای قتل سلمان رشدی، بوسیله امام خمینی، دیوار مصونیت دین اسلام را در برابر نقد و بر رسی هرچه بلند تر ساخت. این بدان معناست که آنچه در فضای واقعی بیش از 14 قرن است در بند و اسارت میزیسته است، امروز در فضای مجازی رها شده و آزاد گردیده است. در فضای مجازی ست که دین اسلام میتواند در ترازو ی سنجش قرار گیرد، و دین ستیزی به یک جنبش فرا گیر تبدیل شود، نه بعنوان یک باور و ایمان خصوصی بلکه بعنوان نهاد حاکم مطلق بر جامعه. چرا که استبداد مطلق از دین و آموزش های دینی است که بر میخیزد، از باور به مطلق و مطلق گرایی. اگر آخوند جنتی به خطر اینترنت اعتراف میکند به آن دلیل نیست که تازه از خوب بیدار شده و متوجه مضرات و زیان فضای مجازی شده است. از همان آغاز، حکومت اسلامی دست اندازی در اینترنت را آغاز نموده بود و در پی مخالف بویژه دین ستیز ان همه سوراخ سنبه های اینترنتی را مورد بازرسی قرار میدادند. اما خروش و غر ش مردم پس از انتخابات 88 و ظهور بهار عرب، به این واقعیت پی بردند که سازماندهی در فضای مجازی آغاز میشود و فضای واقعی را دگرگون میسازد. فرماندهان فضای مجازی، دیر زمانی ست که اینترنت را زیر نظارت دائمی قرار داده اند و بدلخواه آنرا مجاز میسازد. سرعت آن را چنان تقلیل داده است که کاربران را از ورود در فضای مجازی دلسرد میکند.. دیر زمانی ست که سربازان سایبر ی خود را به هک کردن سایت ها و وبلاگ های مخالف بویژه اگر دارای محتوای دین ستیزی باشند، گماشته اند. آنها حتی از نگارنده ای گمنام همچون صاحب این قلم نیز نمی گذرند. این البته در حالی ست که کره جنوبی کار بری اینترنت را برای همگان با سرعت بالا رایگان ساخته است. رژیم دین در تلاش است که دامنه ی سکوت و خاموشی را به فضای مجازی نیز بکشاند. اما استبداد دین و قدرت که مظهر آن ولایت است هنوز به این حقیقت واقف نشده است که تا زمانیکه طناب دار را بر گردن دگر اندیش و مخالف و دگر باش و دیگر زیست نیانداخته است و یا قلب او را با گلوله های تفنگی که امام جمعه ها بدست دارند نشکافته است، نهال دین ستیزی می روید و به درختی تنومند تبدیل میشود.

1 kommentar:

  1. آقای شهاب بهتر نبود نام نویسنده را ذکر کنید. این را میگویند دزدی. و دزدی در هیچ فرهنگی خوب نیست. لطفا نام نویسنده و محلی که آنرا برگرفته اید ذکر بکنید.
    فیروز نجومی

    SvaraRadera