محمود احمدی نژاد در نشست خبری که پیرامون آن تبلیغات فراوانی شد، به جای پرداختن به امر گرانی بیش از حد دلار به امور دیگری پرداخت.
او در شرایطی که بسیاری گمان می کردند، رئیس جمهوری پس از سفر پر حاشیه نیویورک و گزکی که محافظه کاران از سخنان او که خواهان گفت وگو با امریکا شده بود، گرفته بودند و به نظر می آمد که باید مراقب حرف زدنش باشد تا گزک دیگری به دست رقبا ندهد، نه تنها این کار را نکرد، بلکه خلاف آن عمل کرد و به همه از جمله غیر مستقیم به رهبر هم تاخت، هرچند به آن دیگران هم که می تاخت خود گونه ای دهن کجی به رهبر بود.
احمدی نژاد به این اکتفا نکرد و تا آن جا پیش رفت که حتی وزیران دولت خود را هم هنگام که به رهبر و خط او اقتدا می کردند از نیش و نقد در امان نگذاشت.
احمدی نژاد برای بار اول طرفدار آزادی مطبوعات شد و از بسته شدن روزنامه ی شرق که به قول او پیش از اثبات جرم تعطیل شده است انتقاد کرد.
او از فرصت استفاده کرد و برای انتخابات ریاست جمهوریِ در راه هم، تبلیغات و ضد تبلیغات کرد. نامزدهای احتمالی مورد عنایت رهبر را مورد انتقاد تند قرار داد و از آنان به عنوان مسئولانی که کارشان را درست انجام نمی دهند، اما مورد انتقاد قرار نمی گیرند، یاد کرد.
محمود احمدی نژاد به لاریجانی رئیس مجلس و لاریجانی رئیس قوه قضائیه هم انتقاد کرد که در کار دولت با این که می دانند واقعیت چیست یا اخلال می کنند و یا انتقادهای ناوارد.
او به شهردار تهران قالیباف هم که گمان می رود از نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری است به عنوان مورد دیگری از مسئولان که کارشان را درست انجام نمی دهند، اما مورد انتقاد هم قرار نمی گیرند، اشاره کرد و گفت که خودش شهردار بوده و می داند که کار شهرداری چقدر ایراد دارد، اما هیچکس به این مشکلات اشاره نمی کند!
طرح: توکا نیستانی ـ شهروند
از ارگان های مهم دیگری که کمتر کسی شهامت انتقاد علنی از او را دارد، اما احمدی نژاد به صراحت از آن انتقاد کرد، سپاه پاسداران بود؛ ارگانی که به در خدمت رهبر بودن شهرت دارد.
او به خبرگزاری فارس هم که رکن رسمی خبری سپاه و وزارت اطلاعات نامیده می شود، حمله کرد و این خبرگزاری را به عدم رعایت انصاف متهم کرد.
و این ها همه حرف و حدیث هایی است که اگر توسط هرکس دیگری مطرح می شد ماموران دولت احمدی نژاد دست کم او را زندانی می کردند.
چرا رئیس جمهوری اسلامی به اصطلاح به سیم آخر زده و از رهبری که به بهای فراوان او را برای دومین بار به کرسی ریاست جمهوری نشاند، این چنین ناامید شده است؟ این که ناامید شده باشد آن قدر اهمیت ندارد که واکنشی که بر اثر این ناامیدی و با آن همه جسارت نسبت به رهبر ولی امر خویش نشان می دهد!
گفته می شود که احمدی نژاد از رهبر مدارک و اسنادی در دست دارد که اگر افشا شود دودمان رهبری و سپاه او بر باد خواهد رفت برای همین هم هست که سمبه ی ریاست جمهوری پر زور است و دستگاه رهبری به راحتی نمی تواند او را حذف کند. و این اسناد هنگامی به چنگ احمدی نژاد افتاده است که در دعوای وزارت اطلاعات با رهبر مدتی سرپرستی آن وزارت خانه در دست رئیس جمهوری بوده و او به اسنادی از دغل کاری های رهبر و حواریون او دست یافته که اگر افشا شود برای رهبر آبرویی نخواهد ماند.
و اما از ماجرای پر آب چشم دلارِ هر لحظه گران شونده دور نشوم! ماجرایی که حالا دامن بازار را هم گرفته و با یا بی تحریک علیه احمدی نژاد و دولت او دارد برای مردم ناراضی مفری ایجاد می کند که بتوانند حرف مانده در دلشان را بزنند.
من ماه ها پیش در گفت وگویی با صدای امریکا اشاره کرده بودم که اگر برای ماجرای گرانی دلار چاره ای اندیشیده نشود تا پیش از سال 2013 بهای دلار به سه هزار تومان خواهد رسید. آن زمان بسیاری از دوستان خوش بین تر از من به اوضاع، مرا مورد انتقاد قرار دادند که چرا این همه بدبین هستم!
حال اما به نظر می آید که خوشبین هم بوده ام، هنوز که چند ماهی به سال 2013 مانده دلار از مرز گمان بدبینانه ی آن روز من، به قول دوستان، عبور کرده و اگر همین طور پیش برود چه بسا به مرز 5000تومان هم برسد!
و البته معلوم است که دولت بی کفایت احمدی نژاد و بیت بدنام رهبری هم برای آن چاره ای در چنته ندارند! کما این که جناب ریاست جمهوری به آن بهانه ی مهم، درددل های دیگر خودشان را طرح کردند تا از خاندان زندان کشیده ی هاشمی که تصور می کنند که مورد عنایت مردم قرار گرفته اند، پس نیفتند! در حالی که نمی دانند دیگر هیچ جناح و دار و دسته ای که می خواهد کاسه کوزه ها را برای از زیر ضرب رفتن کل نظام مطلقه ولایت فقیه خارج کند، برای مردم نه باور کردنی ست و نه شایسته که دوباره به امیدی واهی پشت سر یکی از این دار و دسته ها قرار گیرند، تا حضرات بتوانند باز هم سر بزنگاه از جان و مال آنان برای در قدرت ماندنشان خاصه خرجی کنند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar