lördag 28 januari 2012

حقایق پشت پرده فتنه مذهبی در ایران

در شرایطی که همه جا حقیقت را پنهان میکنند باید شهامت نوشتن آن را داشته باشیم .
(برتولت برشت )
وقایعی که در نیمه دوم سال 1357 در کشورمان ایران رخ داد و در سال 1358 به اوج خود رسید و در حقیقت مملکت بدست بیگانگان داخلی افتاد ( اخوند و روحانیت )رویدادی نبودکه تازگی داشته باشد و یا برای اولین بار اتفاق افتاده باشد .ولی امید ارم که برای اخرین بار باشد و ملت ایران در این گیرو دار وحشتناک دشمن خود را بخوبی شناخته باشد .حال قصد من این است که نه به عنوان یک محقق و تاریخ دان و نه یک پژوهشگر ، بلکه به عنوان یک فرد ایرانی که جز نسل سوخته کشورم ایران هستم به سهم خودم برخی از دیوار ها را خرب کرده و سدها را شکسته و پردها را کنار زده و از انچه که در پشت انها بازی شده و میشود سخن بگوییم و بنویسم و این بیگانگان این جماعت اخوند و ملا را انطور که بوده و هستند معرفی کنم و خیانت و جنایت و خود فروشی انها را باز برملا سازم .هر چند که هر ایرانی پاک نهاد و اگاه از انچه که در پس پردها بازی میشود اطلاع داشته و دارد .
ایران کشوری است ثروتمند و با موقعیتهای فوق العاده ممتاز .هم از لحاظ کشاورزی مستعد و دارای چهار فصل کامل سال و موقعیتهای متفاوت و مناسب برای تولید محصولات مختلف کشاورزی است و هم دارای امکاناتی است وسیع که میتوان کشاورزی را صنعتی نمود و صنعت را در خدمت کشاورزی گرفت و یا کشاورزی را در خدمت صنعت وهمچنین دارای منابع سرشار معدنی است که میتوان به پشتوانه انها صنایع را به وجود آورد و از همه مهمتر شوربختانه و یا خوشبختانه نفت دارد که میتوان از این منبع عظیم البته اگر دشمنان داخلی و خارجی بگذارند ، در راه ساختن ایرانی آباد و یزرگ و ثروتمند استفاده کرد .اینکه میگویم شوربختانه برای انست که همین منبع ثروت است که هر گاه از چندی که ایران بخواهد از این منابع به نفع خود و ملت استفاده نماید و در مسیر پیشرفت با پشتیبانی در آمد قرار بگیرد دشمنان داخلی وابسته به خارج و خود دشمنان خارجی نمگذارند و با ایادی خود که متاسفانه در لباس ایرانی همیشه خدمتگذار اجنبی و استعمار بوده و هستند نظم کشور را بهم میریزند و انچه را که انجام یافته نابود میسازند.
عامل مهم و حساب شده ای که دشمنان خارجی و دست کثیف استعمار بخوبی میتواند در ایران خصوصا در نمیکره شرقی عموما روی ان حساب باز کرده و میکند، نفوذ روی اعتقادات و سنتهای مردم این منطقه از جهان است و بهمین علت است که زیر لوای مذهب ، فرقه سازی و تفرقه اندازی و ... نموده و از روشهای خاص او بوده و تنها از این طریق است که بخوبی میتواند روی اعتقادات و سنتهای مردم اثر بگذارد و با ایجاد اختلاف بین عقاید سنتی و فرقه سازی و تفرقه اندازی ایجاد نفاق نموده و مردم را بخود مشغول سازد و به اصطلاح آب را گل آلودکرده و ماهی بگیرد .
نزدیک به چهار قرن است که ملت ایران وسرزمین ایران گرفتار بلای خانمانسوز و نحوستی بنام آخوند و ملا شده که همه اینها دست پروردگان و ساخته و پرداخته استعمار انگلستان بوده و هستند .روحانیون ، اخوندها و ملاها ، عواملی بوده و هستند که بنیادشان در زمان سلطنت سلسله صفویه بدست برادران شرلی که از انگلستان و از طرف دولت وقت خود بعنوان سفیر به ایران آمده بودند و شاه عباس شاه قدرتمند صفویه هم از سر ناچاری آنها را پذیرفت گذارده شد و بعلت ضعف سلاطین بعد از شاه عباس روحانیت (روحانیت اسلامی )و اخوند بازی آنچنان ریشه محکمی گرفت که به تدریج چون سرطان لاعلاج تمام وجود ایران را در برگرفت .
در زمان افشاریه و زندیه به وجه کاملا محسوسی جلو نفوذ این روحانیون و اخوندها (سرطان )گرفته شد ولی بی لیاقتی و ضعف و عیش و نوش و زنبارگی شاهان و شاهزادگان سلسله قاجاریه مجددا به این اخوندها و روحانیت منحوس جان داد و تقویتش کرد تا انجا که اخوند و ملا در تمام شئون اداری و سیاسی و اقتصاد مملکت دخالت مستقیم داشت .
در این سلسله منحوس قاجار بود که اختلافات مذهبی در لباس تفرقه اندازی در ایران باوج خود رسید و در دوران همین سلسله بود که زرتشتیها که همانا ایرانیان اصیل و وطن پرست که سهم زیادی در تجارت و کشاورزی ایران داشتند با تحریک اخوندها و ملاها به چنان ذلت و خواری گرفتار شدند که جلای وطن کردند و زادگاه و مرز و بومشان را ترک گفتند .
در زمان سلسله قاجار که بهتر است ان سلسله را سلسله اخوندها و ملاها بنامیم بسیاری از زرتشتیان ایران حق هیچگونه فعالیت و حیاتی را نداشتند .مردم عوام به تحریک همین ملاها و آخوندها انها را بایکوت کرده بوده و با انها یچگونه معامله و یا معاشرت نمیکردند و حتی زنان و مردان و کودکان زرتشتی حق نداشتند در روزهای بارانی از خانه خارج شوند چرا که همین اخوندها و ملاها فتوا داده بودند که زرتشتیان هم نجس بوده و اب باران را نجس میکنند .با فتوای آخوند و ملا ها مردم عوام به جان و مال و ناموس این ایرانیان وطن پرست و زحمتکش تعرض میکردند .هر عمامه بسری حق داشت با این قوم ایرانی وطن پرست مبارزه کند و انها را از بین برد چرا که نمیخواستند و نمیخواهند اسمی از ایران و ایرانی در جهان بماند .
در این دوره استعمار ، هندوستان و قسمت اعظمی از آسیای جنوب شرقی را بلعیده بود و ایران شاه راه نزدیک و خوب و ثروتمندی برای او بود. هم راه آبی بس بی نظیر و مناسبی داشت و راه نزدیک و امنی بود ، لذا میبایستی که آن نیز در دسترس باشد حال یا از طریق تسخیر آن و یا تخدیر و تحمیق مردم آن.
برای تسخیر ، استعمار میبایستی متحمل صرف هزینه ای گزاف چه مالی و چه جانی گردد و برای نگهداری آن سالها خرج کند ولی هزینه تخدیر و تحمیق زیاد نبود ، هم چنان که در آسیای جنوب شرقی با رواج دادن تریاک و مواد مخدر و تخدیر مردم آن سرزمینها برای یکی دو نسل انها را ساکت کرده بود . در ایران نیز استعمارروش دوم را برگزید و با آن وسیله نه تنها ایران بلکه همه منابع نفتی منطقه را در دست گرفت .
در زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار بود که دولت وقت انگلستان پی بوجود منبع عظیم نفت در ایران و کشورهای همجوارش شد و چشم پوشی از این منبع عظیم برایش غیر ممکن بود .لذا سیاست تخدیر و تحمیق را با کمک آخوندها و ملاها و خاصه آن عده از روحانیون و آخوندهای که ساخته و تربیت شده دست خود استعمار بودن را شروع نمود .با تقویت آخوندها و ملاهای خودفروش که اغلب جیره خوار و مواجب بگیر سفارت فخمیه بریتانیا در تهران بودن چنان مملکت را دچار بی نظمی و قحطی و ملوک الطوایفی نمودند که تا هیچ ایرانی فرصت نکند پی به نقشه شوم آنها ببرد .
همین روحانیون خائن و خودفروش بودند که جلوی ایجاد مدارس و دانشگاه را که امیر کبیر بنیاد آنها را نهاده بود گرفتند و حتی در تو طئه قتل او هم شریک و دخیل بودند .همین آخوندها و ملاها بودن که ان زمان کاری کردند که دیگر کسی جرات تاسیس و ایجاد مدرسه به سرش راه پیدا نکند و در عوض بجای مدرسه و دانشگاه حوزه های علمیه ومذهبیه را توسعه دادن ودر هر شهر و قریه ای مکتبخانه ای برای تربیت ملا و آخوند مزدور تاسیس کردند و حتی مدارسی را که زرتشتیان برای تعلیم و تربیت فرزندان خود داشتند را تعطیل کردند .این اعمال روش تحمیق تا بدانجا گسترش یافت که هر کجا که میرفتی با آخوند و ملا و روحانیت فاسد سرو کار داشتی و برای حل هر مشکلی و انجام هر کاری میبایستی با ملا و اخوند محل و یا شهر تماس بگیری و گاها با پرداخت رشوه تحت نام پیشکش و زکات و خمس مشکلات را حل کنی.
دربار حکومت قاجار و دولت ان در بست در اختیار عمال استعمار انگلستان بود و در کنار انها ملاها و اخوندهای سرسپرده و خودفروش بودند که نفوذ بسیاری در دربار و دولت و جامعه داشتند .
در زمان حکومت شاهان قاجار هیچ طرح و پروژه ای در ایران برای آبادانی کشور اجرا نمیشد و اگر هم قرار بود در مسیری جاده و یا خیابانی احداث شود باز این آخوندها و ملاها بودند که اجازه نمیدادند زیرا در هر مسیری که میخواستند خیابان احداث نمایند ، انقدر با امامزاده ، نظرکرده و قدمگاه و سقاخانه و دخیل بند مواجه میشدند که احداث خیابان را منتفی میکرد .
کشاورزی و تولید مواد غذایی تعطیل شده بود ولی در عوض عامل تخدیر ملت یعنی تریاک و کشت خشخاش رواج کامل داشت و بساط منقل و تریاک در همه خانه ها بر قرار بود و با آن وسیله حکومت ملاها و آخوندها نقش خود را در تخدیر و تحمیق مردم خوب بازی میکرد و در نتیجه مملکت بسوی نیستی و ورشکستگی مطلق روانه گشت ، همانطور که همکنون هم همانگونه شده است .همین آخوندها هر وقت منافع خود را در خطر میدیدند فورا به سفارت انگلستان پناهنده میشدند و در آنجا بست مینشستند .
همه این بدبختیها که سر ملت آمده و می آید خواست استعمار و خصوصا در ان زمان خواست انگلستان بود .چرا که انها میخواستند که ایرانی آنچنان فقیر شود که حتی نان خودن نداشته باشد و این دولت انگلستان باشد که لقمه نانی به انها بدهد و در عوض تمام منابع و ذخایر و ثروتهای ملی و خدادادی انها را به یغما ببرد .استعمار خوب تشخیص داده بود و خوب دریافته بود که هر قدر مملکت فقیرتر گردد امکان تحمیل قردادهای سنگین تر اسان تر است .
با همین سیاست بود که قرداد ننگین دارسی برای استخراج نفت و یا بهتر بگوییم غارت نفت منعقد شد و انگلستان غارت ثروت ایران و استفاده از خاک آن را بمنظور حفظ منافع خود در هندوستان و کشیدن سیم تلگراف از میان ایران و استخدام مزدورانی مانند شوکت الملک علم و قوام شیرازی و ... بعنوان محافظان خط سیم تلگراف و . . . شروع کرد و اخوندها و ملاها و روحانیت سرتا پا غرق در خرافات نیز وظیفه خود را در تحمیق هر چه بیشتر مردم ایران از طریق براه انداختن تعزیه و دسته و سینه زنی و روضه خوانی و . . . با شدت دنبال میشد .
مملکت به دست آخوندها و ملاها و روحانیت کهنه پرست و خرافه پرداز شیعه رو به نیستی رفته بود و هر گوشه آن برای خود استقلالی داشت .خوزستان و لرستان را انگلستان تصاحب نموده بود و در کرمان تا مرز هند (پاکستان فعلی )قشون اس،پی،آر که متعلق به انگلستان بود حکمرانی میکردند .بلوچستان در دست شوکت الملک علم بود و منطقه فارس زیر سلطه نوکر دیگر انگلستان یعنی قوام شیرازی بود .کردستان از وطن جدا گشته و افغانستان مستقل کشته و زیر نفوذ و اداره انگلستان بود و آذربایجان در خطر تعرض مجدد روسیه قرار داشت .اینجا بود که انگلستان خطر را احساس کرد و در صدد تعویض رژیم و نوع حکومت در ایران بر آمد و میخواست آنطور که خود میخواهد عمل کند .
لذا پس از کش و قوسی چند ، رضا خان که در ابتدا مورد حمایت انگلستان بود وارد معرکه شده و غائله را میخوابند .اما بعدها انگلیسیها پی بردند که در مورد انتخاب رضا خان اشتباه کرده اند .چون رضا خان کهنه سربازی ورزیده و وطن پرست بود و بخوبی بدرد مملکت اشنا بود و وقتی زمام امور را بدست گرفت رفته رفته توانست بر اوضاع سرو سامان داده و برخی از ایادی و سرسپردگان به دولت انگلستان را سرکوب و دست برخی از ایادی دولت انگلستان را کوتاه نماید .
با روی کار آمدن سلسله پهلوی تحرکات آخوندها و ملاها به اوج خود رسیده بود و رضا خان بدرستی دریافته بود که تا زمانی که این قوم منحوس عمامه بسر آخوند و ملا زنده هست نمیگذارند و نخواهند گذاشت که ایران و ایرانی نفس بکشد لذا مبارزه با این قوم منحوس عمامه بسر را آغاز کرد و به همین خاطر برای انکه این مزدوران اخوند و ملا ، از سایر ایرانیها قابل تشخیص باشند و در جهت مدرن کردن جامعه ایرانیان و رهایی انها از قید و بند برخی سنتهای عقب افتاده ،دستور تعویض لباسها را داد و بجای عبا و قبا و عمامه و نعلین ، کت و شلوار را بر تن مردان نمود .
با این حال ان جماعت خائن و مزدور واپسگرا آن اخوندهای و ملاهای مرتجع زیر باز تعویض لباس نرفتند و یک عمر از پرتو همین لباس آخوندی خود نان خورده و به مملکت خیانت نموده و میکنند .
آزادی که این آخوندهای نوکر صفت بعد از شهریور 1320 با کمک عمال انگلیسی و فئودالها بدست آورد موجب شد آنها که از شروع سلطنت رضا خان تقریبا از زندگی مردم خارج شده بودند مجددا وارد میدان شده و بخود چهره ای دیگر بدهند دوباره صدایشان در مساجد و حوزه های علمیه به گوش برسد .آخوندها و ملاها این طبقه مفت خور و تنبل و سر بار ایران و ایرانی تدریجا با کمک عمال انگلیسی و استعمار این امکان را پیدا کرده تا دوباره شروع به فعالیت های خائنانه کنند .
ودرست در همین زمان حزب توده نیز چون قارچ سر از زمین بدرآورد و در کنار طبقه ملایان و آخوندها به اغفال و انحراف طبقه کارگر که تا ان زمان در واحدهای تولیدی کشاورزی و صنعتی مشغول فعالیت بودند مشغول شد .این دو طبقه که بموجب مدارک بدست آمده ، سران آنها مستمری خود را مرتبا از شرکت نفت انگلیس و ایران دریافت میکردند کنار هم ولی با دو ایدئولوژی مختلف با ایجاد اغتشاش و بی نظمی در مملکت پرداختند . در زمان نخست وزیری قوام السطنه که حزب دموکرات ایران پایه گذاری گردید حزب توده رقیب پابپای حزب دموکرات بود . آخوندها و ملاها گرچه در ظاهر در هیچیک از این دو حزب شرکت نداشتند ولی وجود راست گراهای چپ نمای توده ای عمامه بسر مانند شیخ حسین لنکرانی رابطه منحوسی را میان این دو طبقه کاملا روشن میساخت . در زمان جنگ بین الملل دوم که انگلستان نتوانسته بود موافقت رضا شاه اول را برای استفاده رایگان از بنادر جنوب و شمال و راه آهن ایران بمنظور رساندن اسلحه به روسیه (شوروی)جلب نماید با تطمیع سرلشگر نخجوان و به مرخصی فرستادن افرادی از ارتش و در واقع تعطیل نمودن ارتش ایران و خریدن علی منصور و تامین دادن به انها برای حفظ موقیعت خود و خانواده موفق شدند کشور ایران را ناجوانمردانه اشغال نظامی نمایند .
این اشغال نه تنها از نظر اقتصادی ضربه مهلکی بر پیکر ایران وارد ساخت بلکه دولت وقت انگلستان موفق شد با تقویت دو ستون خود یعنی قوم آخوند و ملا و حزب توده نفوذ از دست رفته خود را به ایران بازگرداند .
در این زمان 13 سال دیگر از قرداد نفتی که گروه امین الدوله و وثوق الدوله با شرکت بریتیش پترولیوم در زمان مظفرالدین شاه بسته بودند باقی مانده بود و انگلستان همیشه در کمین بود که با نفوذ در دستگاه حکومتی ایران موقعیت را برای تجدید قرار داد بدست آورد .
بعد از خروج قوای متفقین از ایران و باز گشتن نظم به کشور گر چه قوای نظامی انگلستان نیز از ایران خارج شده بودند ولی در عمل قوای سیاسی و تخریبی و جاسوسی و مزدور آنها در ایران دایره نفوذی خود را بسرعت گسترده میکردند .

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar