tisdag 17 januari 2012

پزشکان مسافرکش؛ دستاورد تازه حکومت امام زمانی برای مردم ایران زمین

به گزارش خبرگزاری مهر، رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران با اشاره به مشکلات پزشکان برای تامین هزینه های مطب بعد از هدفمندی یارانه ها اظهارداشت: متاسفانه این وضعیت باعث شده تا تعدادی از پزشکان به سراغ ساختمان سازی، موبایل فروشی و گاهی اوقات مسافرکشی بروند. دکتر ایرج خسرونیا در گفتگو با خبرنگار مهر به وضعیت معیشتی پزشکان اشاره کرد و افزود: بعد از اجرای قانون هدفمندی یارانه ها، هزینه بخش سلامت افزایش یافت به طوریکه برخی از پزشکان توانایی تامین هزینه های مطب شان را ندارند.
وی با انتقاد از متناسب نبودن افزایش تعرفه ها و نرخ تورم در کشور گفت: آنچه به عنوان رشد تعرفه ها اتفاق می افتد حداکثر ۱۰ درصد و بعضا بین ۵ تا ۶ درصد است. در حالی که نرخ تورم به مراتب بالاتر از این اعداد و ارقام است. خسرونیا با اعلام اینکه افزایش تعرفه ها با هزینه ها جور در نمی آید، ادامه داد: این وضعیت باعث شده آن دسته از پزشکان که نمی توانند هزینه های تاسیس مطب را تامی کنند، به سراغ مشاغلی غیر از پزشکی می روند. رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران، ساختمان سازی و موبایل فروشی و گاهی اوقات مسافرکشی را از جمله مشاغلی دانست که پزشکان برای بیکار نماندن به سراغ آنها می روند.
این دو روضه خوان دیوانه، تا توانستند از خون مردم نوشیدند، از گوشت شان خوردند، ناموس شان را به اختیار خود در آورده و پول و سرمایه ملت را دزدیدند و از دیدن دست و پا زدن مردم در فقر و بدبختی ذوق کردند.
این دو روضه خوان دیوانه، تا توانستند از خون مردم نوشیدند، از گوشت شان خوردند، ناموس شان را به اختیار خود در آورده و پول و سرمایه ملت را دزدیدند و از دیدن دست و پا زدن مردم در فقر و بدبختی ذوق کردند.
وی با تاکید بر اینکه ۵۰ درصد پزشکان اگر مطب نداشته باشند به نان شب محتاج خواهند بود، افزود: تنها ۱۰ درصد پزشکان کشور ثروتمند هستند و ۴۰ درصد نیز همطراز سایر اقشار جامعه قرار دارند و اوضاع خوبی دارند. خسرونیا به وضعیت نامنسب پزشکان عمومی در کشور اشاره کرد و گفت: حدود ۶۰ هزار پزشک عمومی داریم که تنها ۱۰ هزار نفر از آنان به طور کامل فعال هستند.
رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران همچنین از حضور پزشکان سن بالا در شیفت شب بیمارستانها انتقاد کرد و افزود: چرا یک جراح عمومی که ۶۰ سال سن دارد باید برای تامین هزینه زندگی مجبور شود کشیک شب بیمارستان باشد، در حالی که او در این سن باید استراحت کند؟.
حکومت اسلامی در مملکت امام زمان، هدیه تازه ای را به عنوان “پزشکان مسافرکش” برای مردم ایران زمین به ارمغان آورده است، پزشکانی که سال ها زحمت کشیده اند و سختی ها تحمل کرده اند تا به آن درجه و جایگاه علمی دست یابند، امروز برای اداره زندگی شان و درآوردن خرج معیشت شان، علاوه بر شیفت های بیمارستان، باید در راه رفتن به سر کار و یا برگشتن به خانه، مسافر کشی نیز کنند تا بلکه دخل و خرج شان با هم جور درآید.
گویا روزی که خمینی دجال در قبرستان می گفت که آب را برایتان مجانی می کنیم، برق را مجانی می کنیم، اتوبوس را مجانی می کنیم و… منظور آن خوناشام مجانی کردن همه چیز برای مردگان بوده است، چرا که امروزه مردم ایران زمین در میان فقر و بیچارگی و تنگدستی دست و پا میزنند و هر لحظه که می گذرد یک قدم به نابودی و ویرانی زندگی های سخت شان نزدیک می شوند.
چه تعداد زندگی های آبرومندانه ای که در این سه دهه ننگین بر باد رفته است؟. چه تعداد کودک بیگناه که بی خانمان و کارتن خواب گشته و برای تنها زنده ماندن و چند نفس بیشتر کشیدن، مشغول فروختن گل و آدامس و بادکنک شدند؟. چند میلیون پدر کارگر سخت کوش و شرافتمند که از کار، بیکار شدند و به دلیل فشار عصبی فراوان، دختران شان را برای یک شب به صاحب خانه فرختند؟.
چند صد هزار مادر و خواهری که از پس فشار زندگی و فرط فقر و تنگدستی به بدن و شرف شان چوب حراج زدند و روز کلیه ها فروختند و شب آغوش شان را به نامردانی نا نجیب گشودند. این ها همه از برکت رژیم اسلامی و اجرای قوانین شریعه قرآن در جامعه است.
از برکت وجود آغا خامنه ای که اتفاقن نائب السلطنه آغا امام زمان نیز هستند، زنان و مردان تحصیل کرده و دانش آموخته ایرانی برای امرار معاش به مسافر کشی روی آورده اند. شاید آن خانم در فرتور نیز پزشکی کارکشته و یا مهندسی خبره و یا نقاشی ماهر باشند ولی به دلیل نبود شغل و درآمد کافی به شغل پر خطر مسافر کشی می پردازند.
از برکت وجود آغا خامنه ای که اتفاقن نائب السلطنه آغا امام زمان نیز هستند، زنان و مردان تحصیل کرده و دانش آموخته ایرانی برای امرار معاش به مسافر کشی روی آورده اند. شاید آن خانم در فرتور نیز پزشکی کارکشته و یا مهندسی خبره و یا نقاشی ماهر باشند ولی به دلیل نبود شغل و درآمد کافی به شغل پر خطر مسافر کشی می پردازند.
تنها آخوندها و پاسداران و بسیجیان و دیگر مزردوران و خودفروشان هستند که روز به روز وضع زندگی های شان بهتر شده و صاحب خانه و زندگی گشته اند، تنها آن موجودات پست فطرتند که از فقر و بدبختی مردم ایران زمین ابراز خرسندی و خشنودی می کنند و خوشحالند که می توانند هر چه بیشتر بدزدند و غارت و چپاول کنند.
پزشکان که از بهترین احترام ها و جایگاه های اجتماعی در تمامی کشورهای پیشرفته و رو به رشد برخوردارند و دولت ها با فراهم آوردن زندگی های مناسب برای شان، به پزشکان اجازه می دهند تا تمرکز بیشتری بر روی کارشان داشته باشند و انسان های بیشتری را نجات دهند، در ایران زمین پس از فراقت از کار بیمارستان و رسیدگی به بیماران، باید برای دویست تومان کرایه بالا-پایین، با هر بی سر و پایی سر و کله بزنند.
فرتور چهره پاک و بی آلایش دخترک فقیری را نشان می دهد که آواره خیابان هاست و برای ادامه زندگیش دستمال کاغذی می فروشد، آیا او نباید کنار دیگر هم سن و سالانش در مدارس و سر کلاس درس حضور داشته باشد؟ چرا سهم آن دخترک از زندگی این همه بینوایی و دردمندی است؟ آیا گناهی به جز زاده شدن در ایران و یک خانواده فقیر دارد؟
فرتور چهره پاک و بی آلایش دخترک فقیری را نشان می دهد که آواره خیابان هاست و برای ادامه زندگیش دستمال کاغذی می فروشد، آیا او نباید کنار دیگر هم سن و سالانش در مدارس و سر کلاس درس حضور داشته باشد؟ چرا سهم آن دخترک از زندگی این همه بینوایی و دردمندی است؟ آیا گناهی به جز زاده شدن در ایران و یک خانواده فقیر دارد؟.
حال به نظر شما خواننده گرامی، آن پزشک چگونه خواهد توانست که در بیمارستان و یا مطب، با بیماران با روی خوش برخورد کرده و بر روی کارش تمرکز کافی را داشته باشد و مرتکب خطا و اشتباه نشود؟. پزشکی که تمامی فکر و ذکرش پیش اجاره خانه و خرج همسر و زندگی و بدهکاری هایش باشد و در گرفتاری و بیچارگی دست و پا میزند، چگونه می تواند داروی درستی را به بیمار تجویز کند؟.
پزشکی که از کم ترین سطح امنیت اجتماعی و شغلی بی بهره است و با داشتن مدرک دانشگاهی بالا،  باید کنار خیابان بایستد و مقصد را فریاد بزند، چگونه توانایی تشخیص درست یک بیماری را دارد؟. این چه مملکتی است؟، این چه جنایتی است که همگی مردم ما حتی کودکان وزنان ، خاکستر نشین شده اند؟.
نگارنده به خوانندگان پیشنهاد می کند که زین پس، هنگامی که سوار تاکسی می شوید، ابتدا از مدرک و میزان تحصیلات راننده تاکسی جویا شده و چنانچه شخص پزشک و یا مهندس و یا هر انسان با مدرک دانشگاهی دیگر بود، از تاکسی پیاده شوید تا از شرمندگی و خجالت دادن پول خرد و کرایه تاکسی، به آن انسان با سوادی که لیاقت بهترین ها را دارد، رهایی یابید. این شرمندگی و ننگ و خجالت باید دامان آخوند ها و بسیجیان و پاسداران و آغایشان خامنه ای را بگیرد که ملت را به این روز سیاه انداخته اند و حتی پزشکان نیز به جنین وضع اسفناکی افتاده اند.
نکته پایانی این که آیا این ریزش و فروکش ملی و مردمی، و خاکستر نشینی بیشترین مردم این سرزمین، از جنایت و دزدی های چند گله آخوند شکمباره و زنباره است، ویا بی غیرتی و بی لیاقتی ما؟. آخر تا آنجا که ما می دانیم خر را همه سوار می شوند، و به بارکشی  وا می دارند، ولی قاطر، و یا گاو نر را به سختی می توان وادار به سواری دادن کرد؟. آیا ما از آن قاطر که باج به کسی نمی دهد هم کمتریم؟!.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar