tisdag 17 januari 2012

گزارشی از ۳۲ سال برنامه های کمدی – تراژدی تئاتر ولی فقیه


ولی وقیح مانند اختاپوسی بر روی کشورمان افتاده ، پرچم نحس خود را که به شکل اختاپوس است بر روی ایران کشیده، کشورمان را مانند ارث پدری اشان میان خود و هم جنایت کارانش بخش و تقسیم نموده است. حالا هم کرکری می خواند که صد سند، نه یکی کم و نه یکی زیاد علیه آمریکا پیدا کرده، گویا امام زمان از ته چاه به او داده.
ولی وقیح مانند اختاپوسی بر روی کشورمان افتاده ، پرچم نحس خود را که به شکل اختاپوس است بر روی ایران کشیده، کشورمان را مانند ارث پدری اشان میان خود و هم جنایت کارانش بخش و تقسیم نموده است. حالا هم کرکری می خواند که صد سند، نه یکی کم و نه یکی زیاد علیه آمریکا پیدا کرده، گویا امام زمان از ته چاه به او داده. (عکس از بهی لر)
۳۲ سال پیش تئاتر ولی فقیه در ایران با شرکت شماری هنرپیشگان طراز اول پاردم سابیده و معروف در دوز و کلک و حقه بازی بین المللی مانند بهشتی، رفسنجانی، خامنه ای، باهنر، و رجایی، و هم چنین شماری از هنرپیشگان شاخ شکسته درجه دوم تا دهم مانند مسواک یزدی، احمد خاتمی، محمد خاتمی، محمد یزدی، هنرپیشه خردسال به نام مجتبی خامنه ای که بعدها به «تخم جن» مشہور گردید، در پیشگاه بیش از ۲۰ میلیون مردم خردباخته و تحمیر شده، و در کمال تعجب و شگفتی چند میلیارد مردم جہانی گشایش یافت.

نمایش اول

نخستین نمایشنامه یک نمایشنامه تراژدی جنگی میان دوکشور کوته فکر و کوته اندیش ایران و عراق بود که هنرپیشه مشہور بین المللی به نام خمینی کارگردان، و بازی گر که به تازگی از خاکروبه و آشغال دانی های نجف یکی از شہرهای درب و داغون کشور عراق به ایران باز گشته بود، سناریویی نوشت که در آن به صدام و حاکمان عرب به شدت بدگویی و  به او دشنام داده می شد، بر روی صحنه آمد.
نتیجه و برداشت از داستان این نمایش آن بود که چگونه می توان امت خردباخته ای را همچنان در گل و لای بی عقلی و بی خردی خود نگه داشت.
در این نمایشنامه که ۸ سال بر روی سن بود و تماشاچیان زیادی داشت، داستان آن بیشتر بر مبنای «جنگ نعمت است. جنگ است که انقلاب ما را نگه می دارد»، می چرخید. خمینی به آسانی توانست با اجرای این نمایشنامه مردم را سرگرم، و آنان را از هرگونه نابه سامانی و مشکلات اقتصادی دور نگاه داشته، و رژیم لرزان ودر حال ورشکستگی ولایت فقیه را نجات داد.

نمایش دوم

این نمایشنامه را باز هم خمینی نوشته و اندکی پس از موفقیت نمایش اول، بر روی صحنه آورد. در این نمایش که کاملاً تراژدی و در راستای تحمیر هرچه بیشتر مردم بود، نشان می داد که چگونه هنر پیشه به نام و مشہوری به نام  محمد موسوی خوئینی ها که گویا به تازگی از دانشکده روی هم اندازی و حقه بازی فیضیه قم فارغ التحصیل شده، و از هم پالکی های خمینی و رفیق شبانه او بود، با شماری از هنرپیشگان جوان دیگر از دیوار خانه مردم که «سفارت آمریکا» نامیده می شد، بالا رفتند.
ولی وقیح ۳۲ سال پول منابع نفت که می بایست صرف هزینه و زندگی مردم می شد، و در راههای آبادانی و سازندگی کشور به کار می رفت، به دنبال هوا و هوس و خودکامگی خود برای ساختن موشک هایی  شد که هیچکدام عملاً قادر به برد چند کیلومتر نخواهند بود. حالا شیخ کذاب غرب را تحریک به جنگ با ایران می کند. (عکس از بهی لر)
ولی وقیح ۳۲ سال پول منابع نفت که می بایست صرف هزینه و زندگی مردم می شد، و در راههای آبادانی و سازندگی کشور به کار می رفت، به دنبال هوا و هوس و خودکامگی خود برای ساختن موشک هایی شد که هیچکدام عملاً قادر به برد چند کیلومتر نخواهند بود. حالا شیخ کذاب غرب را تحریک به جنگ با ایران می کند. (عکس از بهی لر)
اموال، و اسناد آن خانه بیگانه را غارت کردند و به چپاول بردند، و ۵۴ نفر از ساکنان خانه را برای مدت ۴۴۴ روز به گروگان گرفتند. البته بعد ها این دزد ها شناخته شدند و در دادگاهی در کشور الجزیره ناچار به پرداخت غرامت سنگینی شدند.
نکته قابل توجه این که در این نمایش مسأله بالا رفتن از خانه ای، و گروگان گیری و غارت گری بود، مورد نفرت و بیزاری همگان گردید. در شرایطی که ۲۵۰۰ سال پیش هنر پیشه محبوب و بین المللی به نام «کوروش کبیر» در نمایشی وارد منطقه ای می شود که گروه زیادی از دگراندیشان یهودی زندانی بود. آن گاه این هنرپیشه گرانقدر و والامقام، بندها را پاره کرده، یہودیان را آزاد می کند، و با پول و آذوقه به زادگاهشان اورشلیم می فرستد. نظیر این نمایشنامه شاد و انسانی همواره مورد ستایش تماشاگران جہانی است.

نمایش آخر

آخرین نمایشی که به تازگی نوشته شده، و ممکنست به زودی روی پرده آید، بازهم مانند نخستین نمایش بر اساس تحمیر و خردگرایی مردم به وسیله هنرپیشه نامی مشہدی به نام «خامنه ای»، و با همکاری فرزند کشتارگرش، «مجتبی خامنه ای»، نوشته شده. در این نمایش تلاش می شود که کشورهای غرب و اسرائیل به ایران حمله نظامی کنند. برای تسریع در اجرای این نمایش و سرگرم کردن مردم، وزیر امورخارجه، احمدی نژاد، و حتی خود خامنه ای آخرین دوز و کلک و آرتیست بازی خود را به کار می برند، تا بلکه بتوانند کشورهای غرب را وارد جنگ با ایران کنند.
برای آن که خوانندگان بدانند در این نمایشنامه تا چه اندازه تلاش می شود که حمله نظامی صورت گیرد، به پیش برنامه های ولایت فقیه به شرح زیر توجه فرمایید:
الف- صبح پیش از نماز، ۴ رکعت دشنام و فحش آبدار به اسرائیل
ب- ده دقیقه پس از نماز، چشمان خود را مانند خروس بسته، و سی بار آیه « مرگ بر آمریکا-نابود باد اسرائیل» را می خوانند.
پ- وزیر امورخارجه و احمدی نژاد همراه با آخوندها نیز همه جا و هرجا دعا برای بروز جنگ می کنند تا بلکه دری به تخته بخورد و مانند نمایش اول خمینی، چہار صباح دیگر بر مصدر قدرت باشند.
این نماش که هنوز روی صحنه نرفته، روی سناریوی آن نوشته آخوند مشہدی ایراد و انتقاداتی به شرح زیر وارد است:
الف- یکی این که چگونه این شیخ توانسته درست ۱۰۰ سند علیه آمریکا جورکند؟. آن هم نه یکی کمتر، و نه یکی بیشتر. نه ۹۹ تا، و یا ۱۰۱ سند؟.
ب- تماشاچیان تئاتر آخوندی از ملای مشہدی خواستند «لازم نیست شما صد سند نه یکی کم، و نه یکی زیاد رو کنی، اگر راست می گویی تنها یک سند که ارزش بین المللی داشته باشد رو کن، همین را ما قبول داریم».
اکنون چند روز می گذرد که ملای مشہدی در حجره خود بست نشسته و مشغول زور زدن است که باز هم  چه حقه آخوندی بر هم سوار کند تا بتواند تنها با یک سند، ملت نا آگاه را راضی نگاه دارد».
پس از این رسوایی، بنا به پیشنهاد گردانندگان سایت مردمی «فضول محله»، از این تاریخ به بعد، این آخوند مشہدی به نام؛ «شیخ کذاب» نامیده خواهد شد. بدانید و آگاه باشید.
ولی وقیه بامداد، شامگاه، وقت و بی وقت حتی در حین کسیدن بافور، روی پرچم آمریکا به درگاه الله مدینه سجده می گذارد و می خواهد که او هم بتواند گرین کارتی داشته باشد، و سری هم به لاس وگاس بزند. (عکس از بهی لر)
ولی وقیه بامداد، شامگاه، وقت و بی وقت حتی در حین کسیدن بافور، روی پرچم آمریکا به درگاه الله مدینه سجده می گذارد و می خواهد که او هم بتواند گرین کارتی داشته باشد، و سری هم به لاس وگاس بزند. (عکس از بهی لر)
اتل متل گزارش گر ما با تماس ملت همیشه در صحنه دریافته است که این شیخ کذاب، احمدی نژاد، و وزیر تفاله خارجه اشان نه تنها سندی علیه آمریکا نداشته و دروغ می گویند، بلکه  یاران ولی وقیح همواره  در زیر لب این آیه را دائماً  به درگاه الله مدینه بلغور می کنند:
« ای آمریکای عزیز و مهربان، قربان گرین کارت تو گردم. الہی فدای آن شوم. ای آمریکای عزیز به حق هرکس می پرستی، وسیله ساز و قسمت کن که ما به زیارت تو آییم و بر خاکت بوسه زنیم- قربان آن قمارخانه ها، و رقاص خانه های تو برویم – ای الله مدینه آرزو داریم باردیگر به لاس وگاس مشرف شویم، و  هرکدام از ما یک میلیون دلار پول بادآوردهنفت را بار دیگر  بازی کنیم و از باخت خود لذت ببریم، و به ریش امت نادان ایران بخندیم».

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar