lördag 11 februari 2012

حکومت اسلامی، خفقان را بر انداخته است

در جمعه ی گذشته (14 بهمن 90)، خداوند خامنه ای، بعنوان "امام جمعه ی موقت تهران،" پس از تسلیم وجود خود به الله و حمد و ستایش عظمت و بزرگی او و اعتراف و اقرار به حقارت و خواری خویش، از دون، از سجده های طولانی بر خاست و بر فراز منبر قدرت و خطبه جلوس یافت. حضرت ولایت، بار دیگر جلوه یکتایی و یگانگی الله گردید. در برابر شوریده گان و شیفته گان بیقرار و سینه چاک خویش، یکی از خطبه های بزرگ و تاریخی خود را ایراد نمود. همه هرچه که تاریک بود شفاف ساخت: که در چه شرایطی بوده ایم، کجا هستیم و به کدام سوی میرویم. بدون کم و کاست، قطعی و نهایی. چرا که آگاهی و دانایی ولایت فرا گیر است و بر خاسته از علم الهی..
حضرت ولایت، خود و شیفتگان خویش را به "تقوا " به اخلاق اسلامی، یا آنچه خصلت برجسته و سیره ی حضرت ولایت است، فرا خواند، چیزی که از جبین ش بخوبی پیدا ست. که تقوا کلید حل مشکلات است. سپس از رحمتهایی که اسلام برای مردم ایران به ارمغان آورده است، بخود بسیار تبریک و تهنیت گفت. که نظام "دیکتاتوری " ضد اسلام را از میان بر داشته اند و بر ویرانه های آن نظم و انضباط شریعت الهی را بنا گذارده و از همان آغازین لحظات "حرکت ایران بسوی ارزشهای الهی آغاز گردیده است." که خفقان را بر انداخته و "آزادی " را آورده اند. نه هرگونه آزادی بلکه آزادی اسلامی، آزادی در تسلیم و اطاعت. چه رحمتی ست، رحمت اسلامی. اگر آنچه بر مردم ایران رفته است رحمت است، پس معنای خشم و خشونت و بیرحمی، سرکوب و استبداد چیست؟
خداوند خامنه ای، در فضایی پر از شور و هیجان شیفتگان، به بر شمردن رحمت هایی که ظهور اسلام با خود هدیه آورده است ادامه میدهد. از نجات از خواری و حقارت ملی و جایگزین ساختن آن با غرور و عزت ملی، از پیشرفتهای خارق العاده، سریع و جهشی در کلیه عرصه ها از جمله فن آوری هسته ای، از کشفیات و اختراعات بیشماری که بوقوع پیوسته است، از رتبه های رفیعی که در علم و صنعت و رشد اقتصادی در سطحی باورنکردنی و از تبدیل یک کشور وابسته به یک کشور مستقل و سر افراز، چه سخنها که نراند. چه بهبه ها نگفت. اینها همه رحمت های اسلام بود که بر مردم ایران باریدن گرفته است. وی، اما، یاد آوری نمود که این پیشروی های اعجاز آور هرگز به وقوع نمی پیوست اگر دشمنان، ما را تحریم نکرده بودند. اگر تحریمات نبود هیچیک از این گام های خیره کننده در کسب علم و دانش و سعادت و رفاه مردم برداشته نمیشد. چنانکه گویی تیر شیاطین بسوی خود آنان کمانه کرده است. با تحریمات خود، دامنه اسلام را هرچه بیشتر گسترده اند. جمهوری اسلامی رتبه ی اول را در منطقه به لحاظ اقتصادی دارد و رتبه هفدهم را در سراسر جهان. گزارشهای رسمی حاکی از آن است که ایران از همه کشور ها در سال گذشته، سریعترین رشد را داشته است. وی یا آوری نمود که اسلام در منطقه حکم رانی میکند. هم اکنون موجودیت غاصبین منطقه را تهدید به نابودی مینماید. باینترتیب ولی فقیه به شوریده گان و شیفتگان خود نوید تحریمات بیشتری را میدهد و در نتیجه پیشرفتها و گامهای بلند در صعود به قله های رفیع تر علم و دانش و خود کفایی. البته در همه حالی سخنانش را چنان ایراد مینمود گویی که ملت ایران است که در پیشگاه او حضور دارد. همه شوریده و شیفته ی ولایت، همدل و همراه، یک جور و یکسان. البته که ریزش هم شده است، حضرت ولایت به اشارت گوید. که ساده دلان فریب خوردند و "فتنه " به پا کردند ولی شکست خوردند و نابود شدند. که بر سر راه نا ملایماتی هم بوده است.
خداوند خامنه ای، بر فراز منبر ولی الله " بر جهان نیز نظری افکند و اظهار داشت که این در حالی است که 4 طاغوت در کشورهای اسلامی، سر نگون گردیده اند. در مصر و تونس، اسلام گرایان هم اکنون زمام امور را بدست گرفته اند. که خود دلیلی ست و شاهدی بر عقب نشینی دشمن. در حالیکه قصد دارند حکومت اسلامی را وا دار به عقب نشینی نمایند. تهدید میکنند و جهان را از اسلام به هراس وا میدارند. که آمریکا و اروپا با بحران های شدید اقتصادی و سیاسی دست به گریبانند. حال آنکه حکومت اسلامی را مبتلا به بحران میخوانند. کدام بحران؟ حضرت ولایت، دشمنان خود را تمسخر و تحقیر میکند و آنها را به پنهان ساختن حقایق از مردم خود و دروغ پردازی متهم مینماید. که مردم آمریکا بیش از چهار ماه است که در خیابانها به مقاومت بر خاسته اند.رئیس جمهور آمریکا حتی بدان هم اشاره نکرده است. حال آنکه ایران کشوری ست آرام و متحد، همدل و هم باور. که این ملت در دامن اسلام پرورده شده است و با اسلام است.
از سخنان فرمانده کل قوا، امام جمعه موقت تهران، حضرت ولایت، خداوند خامنه ای همه بوی عطر و گل و شادی و شادابی به مشام میرسید. اسلام آمده است و بهشت را بر روی زمین بنا نموده است. همه چیز خوب و زیبا و دوست داشتنی ست. نه مشکلی هست نه بحرانی. کدام بحران؟ اسلام و بحران با هم همخوانی ندارند. جهان شیفته ی اسلام گردیده است. اسلام قدرتهای بزرگ را تهدید به نابودی میکند. اگر امام نیامده بود. ظاهر نشده بود. حکومت ضد اسلام را سر نگون نساخته و اسلام را بر قرار نساخته بود، هم اکنون ملت ایران در تاریکی و سیاهی غرق شده بود. اگر این نور است و روشنایی پس تاریکی و سیاهی چیست؟
واقعیت آن است که هر جا که زبان به مبالغه و گزافه بپردازد، نشانی ست بر پنهان ساختن چاه عمیقی که اگر عیان گردد، بوی گندش جهان را فرا خواهد گرفت. روشن است که درد ها و رنجها، گرفتاری ها و درگیری ها، حقارت و خواری ایکه هر روز مردم ایران در زندگی روزمره احساس میکنند، سخنان حضرت ولایت را از اعتبار ساقط میکند. گرانی و بیکاری بیداد میکند. تولیدات داخلی یا تعطیل شده اند و یا به حالت نیمه تعطیل درآمده اند. سقوط ارزش پول ملی، مردم را به حیرانی و سرگردانی، کشانده است. رسمی و یا غیر رسمی مورد چپاول و غارت قرار میگیرند. کیست که از این بازار آشفته، بهره برگیرد؟ چه رحمتی ست رحمت اسلامی.
مشتریان نفت ایران یکی، یکی از دست رفته اند و یا به تدریج خواهند رفت. نفت ها روی آب تلنبار شده اند. از روی دور اندیشی است که کشور های همسایه با طیب نیت و خاطر ی خوش نفت ایران را جایگزین میکنند. که آنها همه، بدون استثنا، بیشتر نگران اسلام هسته ای هستند تا آمریکا و اروپا. قطع ارتباطات مالی و تجاری، اقتصاد کشور را به رکود کشانده است. شایعه قحطی را پیشا پیش راه اندازی میکنند که هیاهو بر پا شود که زمانیکه قحطی بوقوع پیوست دیگر کسی آنرا باور نکند. در دوران تحریمات صدام حسین، مردم عراق با خطر گرسنگی و قحطی روبرو گردیدند که سازمان بین الملل فروش نفت برای خرید غذا را مجاز ساخت. آری قحطی هم امکان پذیر است. اما این حقیقت هم میتواند وارونه شود مثل ادعای اینکه "8 سال ما را به جنگ با صدام مشغول داشتند." فراموش کرده اند که جنگ را "برکت الهی " میخواندند و رویای تسخیر قدس را از راه کربلا در سر می پروراندند. شاید حضرت ولایت مجبور باشد روزی این حقیقت را هم فراموش کند که به "تحریمات " خوشامد گویی کرده است. اما به هزینه ی کی؟ بیت ولایت؟ هزینه ی این خام نگری و کوته اندیشی پشت ملت و آینده ملت را خمیده میسازد. هزینه یار گیری ولایت و حاتم بخشی های نظام را در لبنان و سوریه و حماس را چه کسی پرداخت میکند؟ ملت باید در فقر و محنت زندگی کند تا نظام ولایت بتواند ادعای گردن کلفتی در محله کند و ار بده های مستانه بکشد. حضرت ولایت فقیه صدای اشغالگران وال استریت را بخوبی می شنود، اما ضجه های مادران و کودکان سوری را در زیر توپها، خمپاره ها و تانک های بشار اسد بگوش او نمیرسد. اما، ما خوار و ذلیل شمردن دشمن را از زبان کسانی که خود شان را خدا میدانستند شنیده ایم. صدام حسین را بخاطر دارید. دهان او از دهان هیتلر هم گشاده تر بود.
تا زمانیکه شمشیر شریعت را حضرت ولایت به کمر بسته است، حرف او حرف آخر و نهایی ست. براندازی دیکتاتوری و آورد ن آزادی در سایه حکومت اسلامی، رحمتی است که مردم ایران آنرا پذیرفته اند اما بدان باور ندارند. چرا که در حکومت اسلامی در تسلیم و اطاعت است که آزادی. یعنی مبادا که زبان به نقد و طنز و نفی بگشایی. در بیان آزادی، اما نه نتوانی گفت به ولایت، چون سر بر تن ات نماند. همچنانکه حجاب است و جدایی جنسیت ها، نماد آزادی اسلامی. درست است حکومت اسلامی، خفقان را بر انداخته است اما خفقان مضاعف را جایگزین آن نموده است- چه رحمتی است، رحمت اسلامی. هرگز خفقان گلوی آزادی را چنین سخت در چنگال خود خاموش نساخته است. دگر اندیشان، روشنفکران، حقوق دانان، وکلاء حقوق بشری، روزنامه نگاران، استادان و نخبگان دانشگاهی، دانشجویان، شاعران و نویسندگان، یا به سکوت وا داشته شده اند یا و وادار به هزیمت شان نموده اند و یا در زندانها وجود شان را می پوسانند و پوک مینمایند. ولایت مدار ان حتی "خودی " ها را از خود میرانند. دوستان اصلاح طلب و حتی خیر خواه رژیم را هم مورد رحم و شفقت قرار نمیدهند. آتش دوزخ ولایت از همان آغاز بر افروخته بوده است و هم اکنون فرا تر از همیشه سر بر کشیده است. حضرت ولایت از آزادی و بر انداختن خفقان و غرور و عزت ملی سخن میراند که در پس آن نظام اسارت و بندگی و ذلت و خواری ملت را پنهان سازد. از رحمت های اسلامی سخن میگوید که در پس آن نظام خشم و خشونت و کین خواهی و کیفر دهی، تنبیه و مجازات، شکنجه و قصاص و اعدام های روزانه را پوشش دهد. زمانی ملت ما میتواند از وضع موجود عبور نماید که به رحمت های اسلامی نه بگوید.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar