torsdag 29 mars 2012

همۀ کشورهای مسلمان دنیا: زادگاه مردمان اسیر! یا خاستگاه رهبران شریر!


1- ترکیه: جمهوری نیمه دموکراسی: الگوی مُثُل!
علل:
الف: همت آتاتورک یکه سالار و مدرن. بویژه در تغییر الفبای زبان ترکی و آزادی زنان.
ب- داشتن ارتش مدرن و نگهبان سکولاریسم.
پ- چسبیدگی و الگوپذیری از اروپا و تلاش برای مقبولیت اروپایی.
ت- استفاده از بازار وسیع ایران بعد از انقلاب اسلامی جهت آزمایش و خطای کیفی تولیدات صنعتی خویش در جهت رشد اقتصادی و توسعۀ پایدار.
ملاحظات: این کشور که دموکراتیک ترین جمهوری سکولار در بین مسلمانان است هنوز در تهدید بازگشت اسلام سیاسی به فاندامنتالیسم است.

2- مالزی: فدرال سلطان نشین: تنها مثال بعدی!
علل:
الف- اختلاط فرهنگ مالایایی با اسلامی: دوشادوش و بدون امکان غلبۀ فرهنگی مسلمانان.
ب- نخست وزیری تکنوکرات پرزور و محکم بنام "ماهاتیرمحمد" بمدت بیست سال.
پ- استفاده از ظرفیت جهانی رها شده در دهۀ 80 میلادی و رسیدن به آستانۀ توسعه یافتگی.
ملاحظات: هنوز نتوانسته مناسبات دموکراتیک را نهادینه کند و همواره احتمال نوسان بسمت کهنه گرایی هست.

3- پاکستان: روی کاغذ دموکراتیک و عملاً بنام دموکراسی بکام فساد و فقر و هرج و مرج. بهترین دوره ها: هنگام پیروزی کودتاهای نظامی.

4- ایران: پادشاهی موروثی - فقیه سالاری پیشا تاریخ مادام العمر.
5- عربستان سعودی: پادشاهی موروثی.
6- عراق: جمهوری هرج ومرج و کودتا. جمهوری باثبات مادام العمر. تحت اشغال بیگانه.
7- مراکش: پادشاهی موروثی.
8- الجزایر: جمهوری انقلابی در حال تثبیت جمهوری مادام العمر.
9- تونس: جمهوری مادام العمر.
10- سوریه: جمهوری موروثی!
11- افغانستان: پادشاهی موروثی. جمهوری خلق در جنگ. طالبانیسم از نیای بشر تاروز رستاخیز. تحت اشغال بیگانه.
12-اردن: پادشاهی موروثی.
13- لبنان: جمهوری هرج و مرج.
14- یمن: جمهوری مادام العمر.
15- عمان: پادشاهی موروثی.
16- کویت: پادشاهی موروثی.
17- بحرین: پادشاهی موروثی.
18- امارات متحدۀ عربی: امیرنشین موروثی.
19- قطر: امیرنشین موروثی.
20- اگربخواهی می توانی کشورهای تادیروز حزبی-موروثی و تازه استقلال یافته و تبدیل شده به جمهوری های مادام العمر را هم اضافه کنی.

خب پدرجان همین که فکرنکنی و دهان بگشایی که یاوه ببافی؛ می شود:
شاه باید برود.
مبارک یک دیکتاتور خون آشام است.
پادشاه عربستان فاسد است.
رییس جمهور تونس زنباره است.
پادشاه اردن بچه مزلف است.
شاه مراکش خودکامه است.
امیران منطقه یک مشت اراذل و اوباشند.
صدام از جمجمه ها کوه می ساخت.
و...ادامه بدهی تا قیام قیامت که منطقۀ خاورمیانه و شاخ آفریقا و آسیای میانۀ مسلمان مرتب درکارتولید ملت های خیر مطلق و سیاستمداران شّر مطلق هستند. بعدهم شرم نکنی و خودنویست را بگذاری توی جیب بغلت و کیبوردت را ترک کنی بروی مسجد برای اطاعت یا بروی میخانه برای عبادت.

صورت مسأله کاملاً بدیهی و ساده است: حکومت برای نظم و نسق بخشیدن به زیست بهتر و با آرامش مردم تحت نفوذش باید تصمیم بگیرد. و دنیا فقط دو جور تصمیم را تاکنون اختراع کرده است: انفرادی و اجتماعی. که به انفرادی آن تصمیم یک شخص هم می گویند و به اجتماعی آن تصمیم سیستمی هم اطلاق می کنند.
تصمیم فردی را که می دانی چیست. یک نفر با مشاوره یا بدون مشاوره با دیگری تصمیم می گیرد و ذاتی است و نیازی به آموزش ندارد. ولی تصمیم سیستمی یک فرهنگ است و نیاز به یاد گرفتن دارد. و شما خوب می دانی که آموختن یک فرهنگ زمان براست. اگر تازه همۀ شرایط فرهنگی مردمان تحت آموزش؛ این یادگیری را تأیید و تقویت کند. و الا بسادگی می گویم دموکراتیک شو. آن هم بگوید لبیک و از فردا دموکراتیک شود؛ نیست.

ماجرای یکه سالاری در منطقۀ "خوشبختانه همه کشورهای مسلمان" بهمین راحتی است که بعرض رساندم. و الاّ نمی شود که یک منطقه به این وسعت و دارای مقبولیت اسلامی در نزد خدا هم! بدون استثناء سیاستمدار شریر تولید کند که ازروز اولی که جبۀ صدارت بردوش می اندازند در فکر چپاول مردمان شریف باشند و ماندن در قدرت مادام العمر و به فکرحساب های بانکی شان درسویس. تا روز آخرکه در90  سالگی از رختخواب این سوگلی پا نشده در بغل دیگری صنم تمرین همآغوشی با حوریان بهشت کنند. عقل که از قدیم چیزخوبی بوده ولی انصاف هم خوب است گاهی.

ازسوی اکثریت قریب به اتفاق دیکتاتورهای موروثی و مادام العمرمنطقه بشما قول شرف می دهم که اگر بدانند دو برنامۀ زیر در کشورهایشان تداوم می یابد نه هیچ رییس جمهوری مادام العمر می شود و نه هیچ پادشاهی سلطان بلامنازع. چرا روشنفکران اینقدرباید سه نقطه! باشند که فکرکنند فقط خودشان می دانند که زمانه عوض شده و این همه پادشاه و رییس جمهور و سیاستمدار نمی دانند که در زمانۀ "ویکی لیکس" نمی شود مثل عهد دقیانوس فرمان راند. و اما آن دو برنامه:

الف- اطمینان بکنند که سیستم مدرنی که با هزاران خون دل پایه گذاشته اند و مراقبت کرده اند؛ به رشدی رسیده است که بدون دخالت آنان از هم فرو نمی پاشد در بدویت "جهان سومی بعلاوۀ مسلمانان مانده در تاریخ".

ب- نخبگان مدرن ازنظرکمّی و کیفی به شمارگانی رسیده اند که اگر بمحض برداشته شدن اتوریتۀ حاکم، از وسط جر خوردند و هزاران حزب دو نفره تشکیل دادند باز هم کشور برای ادارۀ اُمورش و گرداندن سیستم دچارکمبود کادرهای قوی و جنگ های حیدری نعمتی مردمان شریف! نخواهدشد.- دراین قسمت به فلسفۀ تک حزبی کردن ها هم مثل رستاخیز شاه فکرکنید با این دیدی که دادم: "تجمیع نخبگان ِکم برای بهرۀ حداکثربرای پیش رفت سریعتر. اگرهم نتیجه درست نبوده انگیزه هم شیطانی نبوده برعکس آنچه که تاکنون شنیده ایم -

طرفه آنکه تمام پیشرفت های کشورهای مسلمان نامبرده در هنگامۀ ثبات سیاسی ناشی از حکومت های مدرن با رهبری متمرکز اتفاق افتاده است.

و نتیجه اینکه:
ما با آیت الله خامنه ای مخالف نیستیم که چرا مثل مبارک است. درست برعکس. ما با آیت الله  مخالفیم که چرا عین مبارک نیست: مدرن؛ مسئول؛ میهن دوست؛ انسان باور؛ تقدیس کنندۀ زندگی و شادی و فوتبال و موسیقی و رقص و... آخ گریه می کنم. مشکل ما این نیست که چرا آیت الله خامنه ای تصمیم می گیرد. مشکل ما این است که آیت الله خامنه ای تصمیم نمی گیرد. تصمیم برای زندگی بهتردراین دنیای ایرانیان و نه برای محشورشدن در بهشت آخرت با حوریان. مشکل ما این است که "مشکل آیت الله ها این است که بدلیل ماندن درتاریخ وضدیت با انسان زمانه؛ توانایی و صلاحیت تصمیم گرفتن ندارند". نه خودشان دارند و نه اجازه می دهند که گروه دومی اُخت با زمانه و دانش و سیاست، درنقش درجه دوم کارگزاران آنان بعنوان رییس جمهور و وزیر و وکیل، به ایران وایرانیان حیات دوباره ببخشند

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar