fredag 23 mars 2012

آزاد باش حتی در زندان

چطور می توانم عید داشته باشم وقتی هم وطن من در زندان زیر شکنجه و در حال عذاب کشیدن است، کسی که روزی ترسی بزرگ در دل رژیم و عوامل ان انداخت تا بیشتر از این جرات دخالت در زندگی شخصی افراد را نداشته و کمی پا پس بکشد، نه هرگز از یاد نخواهم برد پر پر شدن ندا، سهراب، محمد، اشکان، صانع، ساسان و … پنجره باز است و سوزی سرد صورت خیس مرا نوازش می کند، کمی ترس در دل دارم نه از فردای آزادی، از ان روزی که یادم برود عزیزان این خاک با هزاران امید و آرزو حال در دل خاک آرام خفته اند ، نمی بخشم روزگاری که دست من را از پدرم جدا کرد و روزگاری که جوانان را از ما گرفت و روزگاری که صدای فریاد آزادی ما را با خود به صحرا برد و دفن کرد، نمی بخشم روزگاری سرد را که دست کودک خیابانی را می آزرد تا نتواند راحت گلهای یخ زده خود را بفروشد تا قلمی برای نوشتن داشته باشد و در فردای خود مفید بودن برای مملکتش را تجربه کند، نمی بخشم کسی را که پشت مردم را خالی کرد و با احساساتشان همچون خمیر بازی کرد و هرطور که دوست داشت شکل ساخت و به بردگی کشید و به تاراج برد روح انسان های آزاده سرزمین کهن من را، آری… برای من سخت است بخشش، همانطور که برای تو سخت است گذشتن از خون قاتل برادرت ، اما ان کجا و این کجا
به روی زمین دنبال چیزی نباش که در دنیای تو نیست و بدست آوردنش به قیمت خون تمام خواهد شد، جرم جرم است بله ولی برای من فرق دارد اما برای تو نه، تو حاضر می شوی تا در صبحگاهان سری را بالای دار برده و اندکی مزد بیشتر بگیری ، آری این کار تو است چون کسی جرات و دل انجام برادر کشی را نداشت و تو قبول کردی زیرا مغز بیمار تو فرمان داد که به پولش نیاز داری…این تفکر سند نیست و پای فریاد را به میدان می کشد و درخواست زجه می کند تا آزاد شود روحی که در شک و عذاب بوده است.
مهدی خزعلی آزادی بر تو مبارک اما قلم تو سخت می لرزد و تردید دارد به نوشته های تو
نمی دانم شاید بد جایی نشسته باشی و تسلط کافی بر کاغذ نداشته باشی اما به نوشته های خود رجوع کن ترس از کاری نکرده در سر داشتی چرا؟ صحبت از جایی می کردی که گویی هرگز نامش را حتی نشنیده بودی، اشکان نامداری را به خاطر داری؟ فرزاد را چطور؟ آنها هم نبودند در دوردست ها اما سر سخن باز کردند و پر کشیدند به همان جایی که گویی تو و دوستانت از ان وحشت دارید، بگذریم ( طلا چو پاک است چه منتی به خاک است) ولی بد نیست در مواقعی که قصد داری با احساسی بازی کنی و جنجالی به راه بیاندازی کمی به نقشه خوب نگاه کنی تا مسیر را فراموش نکنی، خیلی ها بودند که در میان راه مسیر از یادشان رفت و هرگز توان برگشت را نداشته و به تاریخ تاریک پیوست داده شدند از مالی سخن بگو که سندی برایش داشته باشی.
عرض ادب و احترام خدمت ضحاک زمان، با پوزشی مجدد خدمت ولی امر مسلمین و جانشین امام زمان و مملکت امام زمانی ان .. می دانم این روز ها حال خوشی نداری و گویی از صدای فریاد و شادی مردم رنج می بری، حق داری چون روزی تو و نیاکان تو با در آوردن اشک مردم و نوحه خوانی روزی به چنگ می آوردی و روزگار کثیف و متعفن خود را می گذراندی، من به تو حق میدهم که از خنده بیزار و از شادی به دور باشی… خبری خوش برای تو دارم آقای خامنه ای : مردم سر سفره هفت سن خود امسال تنها یک آرزو دارند و ان هم به هلاکت رسیدن تو و نیاکان کثیف تو است به سلامت …
هموطن خوش باش می دانم که که سخت است برای تو به دروغ خوش بودن اما خوش باش، عیدم را با تو تقسیم می کنم هم وطن در این زندان اما به یاد داشته باش تنها شادی و فارغ شدن از غم راه نجات سرزمین ما است
افتخار و سربلندی و نابودی ضحاک زمان آرزوی من برای تو در این سال نو است هموطن
پاینده ایران جاوید سربازان راستین

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar