شک ندارم که بسیاری از نخبگانی که دل در گروی جمهوری اسلامی و ساختار اصلاحناپذیر آن دارند، عاشقانه به دنبال یافتن راهی برای تشویق رای دهندگان به برگزیدن کاندیداهایی هستند که حضورشان در چارچوب قدرت، با توجه به آنچه در طول سالهای اخیر دیدهایم، نتیجهای جز از بین رفتن فرصتها نخواهد داشت. آیتالله منتظری در سال ۱۳۸۰، در پاسخ به یک جوان ۲۲ ساله که خواستار انتقال پیامی به سید محمد خاتمی بوده، مینویسد: «اولا: اینجانب با ایشان[خاتمی] ارتباط ندارم و از پیام دادن به ایشان معذورم، بهعلاوه اگر ایشان با آن استقبال مردمی که در آغاز نسبت به ایشان انجام شد و با این موقعیت فعلی که تبدیل به یک مقام بیخاصیت ثناگو شدهاند وظیفه فعلی خویش را تشخیص ندهند پیام من قطعا اثری نخواهد داشت. و ثانیا: حقيقت ايناست که با قانون اساسی فعلی ايران که همه اهرمهای قدرت در اختيار رهبر قرارداده شده، بدون اين که پاسخگو باشد و مسئوليتها، بر عهده رئيس جمهور قرارداده شده بدون اين که اهرمهای قدرت را در اختيار داشته باشد، اگر از باب فرض، امام زمان هم رئيس جمهور شود، قدرت هيچ کاری را ندارد. اين امر تضاد واضحی است در قانون اساسی که بايد اصلاح گردد.» این پیام آقای منتظری، حداقل ۳ سال پیش از اعتراض فعالان دانشجویی در ۱۶ آذر ۱۳۸۳ در دانشکده فنی دانشگاه تهران است. قبل از کوتاه آمدن خاتمی در قبال رد «لوایح» دوقلو است.
نمیتوان پنهان کرد که یکی از عیوب بزرگ بسیاری از ما این است که میدانیم که چه نمیخواهیم، و نمیدانیم دنبال چه چیزی هستیم.
این مساله اما، نفی کننده این نکته نیست که جمع شدن افراد دور کسانی که ظرفیتشان برای نظام و بسیاری از مردم آشکار شده و توان مقابله با حاکمان را ندارند، چه عواقبی برای جنبش دموکراسیخواهی خواهد داشت.
بیشتر حس میکنم برخی از جوانانی که دلنگران وضعیت کشورند، نسبت به ایده «اصلاحطلبی حکومتی» یک نوع اعتیاد ویژه دارند؛ گویی مخدری است که همه باید به آن معتاد شوند و اگر اهل مخدر سیاسی «اصلاحطلبی» نباشی، یک جای کارت عیب دارد.
در رسانهها، گاهی کارشناسان وابسته به احزاب، نقش «مالهکشی» و Spin doctoring را بر عهده میگیرند. طبیعتا وابستگی سیاسی و منافع مرتبط مانع نگاه انتقادی عیان کننده ضعفهای متاعی است که میخواهند بفروشند.
آیا دغدغه این دوستان، فقط بهبود وضعیت کشورمان است یا بازگرداندن ساختاری که گروه معدودی در آن امکان شکوفایی داشتهاند؟
وقتی رسانههای به ظاهر «اپوزیسیونی»ای میبینم که دل در گروی جمهوری اسلامی و بازگشت به قدرت زیر سایه قانون اساسی مورد خواست آیتالله خمینی دارند، از خودم میپرسم که چرا دستگاههای امنیتی این همه برای فیلتر کردنشان تلاش کردهاند؟ اینها که بهترین یاران حکومتند! باور کنید آیتالله خامنهای و مقلدینش قدر اصلاحطلبان حکومتی را نمیدانند. به باور من، اصلاحطلبان قادر به تنفس در اتمسفر آزاد از قید و بند حکومت اسلامی را ندارند. نمونههای زیادی از این دوستان را در همین آمریکا میبینم که هنوز بر اساس قواعد بازی نظام حرف میزنند و قدم بر میدارند. حتی وقتی وارد فاز دفاع از حقوق بشر میشوند، قواعد بازی نظام و زیر سوال نبردن رهبری را مد نظر دارند. وقتی «لابی»های جمهوری اسلامی با نهادهای مدافع حقوق بشر اشتراک منافع پیدا میکنند، خودتان میتوانید نتیجه نهایی را در ادبیاتشان به خوبی بررسی کنید.
ثناگویی کسانی که ثناگوی رهبری هستند، آیا عملی دموکراتیک است؟ البته نباید مانع ثناگویی کسی شد. ایجاد مانع، توجیه سانسور و تقویت ظلم است! اما میتوان پیشنهاد کرد که این دوستان صاحب اندیشه، نگاه یکجانبه را کنار بگذارند و به تحقق حقوق حقه مردم بیاندیشند.
اگر برفرض، جامعهشناس جوان و خوشنام ما، به جای تبلیغ نامزدی خاتمی، انتظارها از او با توجه به سابقهاش در کوتاهیهای متعدد دوران مدیریتش بالا ببرد و شرط کند که اگر توانایی تاثیرگذاری را در خود میبیند، جلو بیاید، شاید تاثیرگذاری بحثش بیشتر باشد.
چرا باید بسیاری از نقاط تیره دوران ۸ ساله خاتمی را فراموش کنیم؟ گیرم بحث «رحمت به کفندزد اولی» اینجا مصداق داشته باشد، اما بالاخره «کفندزد»، کفندزد است!
قاعدتا بخش بزرگی از مردم ما، راضی به انتخاب میان بد و بدتر هستند. سوال من اینجاست که آیا، فرصت دادن مجدد به یک «بد» فرصتسوز که در بهترین حالت، حداکثر ۲۰٪ قدرت را در این نظام در اختیار خواهد داشت، و تمامیتخواهی یارانش مسبوق به سابقه است، آیا توان بهبود اوضاع را خواهد داشت؟
دوست دارم به جای خواندن ثناگویی دوستان، دیدگاههای انتقادی بهدور از تعارف و تبلیغ بخوانم که با توجه به تواناییهای موجود، چه راههایی برای ضعیف کردن حاکم و تغییر تدریجی قانون اساسی به نفع همه شهروندان دارند؟ یادتان هست آقای خاتمی نسبت به اصلاح قانون اساسی چه نگاهی داشت؟ اگر شما یادتان رفته، خیلی از ما فراموشمان نشده است.
به نظر من، «دموکراسیخواهی» جز با پاسخگو کردن همه ساختارهای نظام و جوابگو ساختن مدعیان قدرت، تنها یک شعار است.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar