از انقلاب بدین سو، تجزیه طلبان در خدمت قدرت خارجی بوده اند و امروز آشکارا خود را به خدمت امریکا و اسرائیل در آورده اند. مرتب هشدار داده می شود که هدف تجزیه کشورها بقصد مهار کامل آنها و بردن و خوردن ثروتهای آنها است. اینک کارشناسان غرب که خود را در خدمت ماوراء ملی ها نمی بینند، با مشاهده آنچه در کشورهای مسلمان روی می دهد، حقیقت را باز می گویند. از جمله آنها پیر هیلارد، متخصص «جهانی کردن» است. او در پی تحقیق در امریکا و اروپا، به قصد پی بردن به هدفی که سیاستگذاران و مجریان سیاستها تعقیب می کنند و نقش عوامل آنها در کشورهای ما، یک رشته تحقیق انجام داده و به این نتیجه رسیده است که هدف تجزیه کشورهای ما بقصد بردن و خوردن نفت و گاز و دیگر منابع توسط ماوراء ملی هاست، در این جا، قسمتی از مصاحبه او با فیصل آنسور (25 اوت 2012، دو هفته پیش از انتشار فیلم سراسر ناسزا به پیامبر اسلام (ص) در سالروز ترورهای ترورهای 11 سپتامبر و پی آمدهای آن ) را می آوریم:
• فیصل آنسور: از 11 سپتامبر 2001، بدین سو، اسلام بطور عام و کشورهای اسلامی بطور خاص، هدف اول سیاست کشورهای بزرگ غرب و در رأس آنها امریکا است. کشورهائی تصرف شدند (عراق و افغانستان و لیبی) و کشورهای دیگری در فهرست هستند (ایران و سوریه و…)، ترازنامه این سیاست از دید شما چیست و سود این وضعیت را چه کسی می برد؟
پیر هیلارد: ترازنامه موقتی است. ترازنامه آغاز یک فاجعه است. این کشورها وارد یک مارپیچ جنگها، سرکوبها، خواستهای قومی، تخاصمهائی که همچنان برانگیخته می شوند و تنش های مذهبی شدید و پایان ناپذیر شده اند. ما در یک دوران زیر و زبر شدن هستیم. یعنی از دنیای قدیم داریم وارد دنیای جدید می شویم.
• فیصل آنسور: هدف پنهان و اعتراف نشده این «جنگ با تروریسم» کدام است؟
پیر هیلارد: پشت «جنگ با تروریسم»، هدف بلافاصله ای پنهان است که تصاحب ثروتهای کشورهای مسلمان (نفت و گاز و اورانیوم و…) توسط ماوراء ملی هائی است که در خدمت جهان الیگارشیک است. اما هدف اصلی دو گانه است: یکی قطعه قطعه کردن این کشورها، بروفق ضابطه قومی و دینی، به قسط مهار کاملتر این کشورها است. از همان دستور قدیمی «تجزیه کن و حکومت کن» پیروی می کنند. هدف دیگر، تغییر طرز فکرهای عربها و ایرانی ها از راه تغییر بنیادهای اسلام است.
در محدوده مسیحیت کاتولیک، هدف واتیکان 2 (1962تا 1965) این بود که مسیحیت تغییر کند تا مسیحیت با جهانی کردن بمعنای نظم جدید جهانی، انطباق بجوید (حکومت جهانی، دفاع از حقوق بشر و…).
همین سیاست را دارند در کشورهای مسلمان، در محدوده یک واتیکان 2 اسلام، اجرا می کنند. اسلام می باید با جهان گرائی و جهانی کردن انطباق بجوید. این از راه اتفاق نیست که مقاله رالف پترس، در مجله نظامی امریکا« AFJ » در ﮊوئن 2006، متلاشی شدن کشورهای خاورمیانه را به دنبال آورده است. فراخوان به ایجاد یک نوع «سوپر واتیکان اسلام» با ایجاد شورائی معرف نحله های اصلی اسلام و جنبش های اسلامی، داده می شود. همین نوع طرز فکر را ما در نزد برنارد لویس، اسلام شناس یهودی انگلیسی به تابعیت امریکا درآمده می یابیم. این یکی اول کسی است که نظریه «جنگ تمدنها ها» را ساخت و رابطه بسیار نزدیک با برﮊنسکی دارد که حامی پرزیدنت اوباما است (مشاور امنیتی کارتر بود و با کیسینجر نزدیک است. ا.ا):
در همان حال که با اسلام می ستیزند، امریکا و فرانسه و… از «انقلاب اسلامی» در کشورهای عرب حمایت می کنند. در لیبی، کسی چون بلحاج، دستیار پیشین بن لادن، بمثابه رها کننده تریپولی معرفی می شود. یا در سوریه، کشور ثبات باخته، از جنگجویانی حمایت می کنند که خود را اسلام گرا و مجاهد می خوانند. استراتژی جدید غرب برضد کشورهای اسلامی چیست جز یک حماسه استعماری؟
نخبه های غرب، یعنی آنها که در مؤسسات طرفدار جهانی کردن، مثل شورای روابط خارجی و چاتام هوس و مؤسسه های دیگر، بارآمده اند، بازی بس فتنه انگیزی را می کنند که تشدید تنش میان غرب و دنیای مسلمان است. در دید جهان گرا، کار اینان بطور خاصی مستقر کردن «سه پایه یهودیت است. همان کار که بنیاد برتلسمن می کند.
این سه پایه جامعه یهودیان امریکای شمالی و اروپا و اسرائیل هستند که پایه های یک بنای سیاسی و اقتصادی و نظامی هستند. ایجاد پارلمان یهود اروپائی، در محل پارلمان اروپا، در فوریه 2012، دنباله منطقی این سیاست در مقیاس بسیار بزرگ است. مشکل اینجاست که دنیای مسلمان «کیفیت» های لازم برای ورود در هیأت معنوی و سیاسی و اقتصادی جهانگرائی و جهانی کردن را ندارد.
در نتیجه، تشویق و برانگیختن افراطی ترین جنبشهای اسلام گرا از سوی این نخبه ها، ایجاد اپوزیسیون در برابر غرب – که اسرائیل را نیز در بر می گیرد -، غربی که ادعا می شود دموکرات و جانبدار حقوق بشر است. این ضد تراشی به برخورد میان دو دنیا می انجامد و این امر عبور به مرحله بالاتری را میسر می کند. در این مرحله، کشورهای درگیر انواع جنگها از پا در می آیند و حکومت برجهان میسر می شود…
• فیصل آن سور: شما متخصص جهان گرائی و جهانی کردن هستید. بنظر شما چه محلی برای دنیای مسلمان در کله های طراحان این طرح در نظر گرفته شده است:
پیر هیلارد: همانطور که تصریح کردم، کارهای برنارد لویس و یا کارهای رالف پترس، از پیش، خبر از زیر و رو شدن بزرگ کشورهای مسلمان می دهند. با وجود این، باید جای مخصوصی برای کارهای یک کارمند پیشین وزارت خارجه اسرائیل در نظر گرفت. او اودد اینون Oded Yinon است. او در 1982، در محدوده سازمان صهیونیسم جهانی، طرحی را پیشنهاد کرده است. به یمن اقدام اسرائیل شهک، رئیس جامعه اسرائیلی حقوق بشر، ممکن شد سر از هدفهای دراز مدتی در بیاوریم که در برخی سازمانها تدارک می شوند، چندان انسان دوست نیستند. کار اودد اینون نخست در «مجله مطالعات پیرامون فلسطین» و سپس در مجله « Confluences méditerranéennes » (شماره 61، سال )2007 منتشر شد. بنا برآن، دنیای عرب می باید متلاشی شود. به روشنی مدعی می شود که خاورمیانه نمی تواند در ساختهای کنونی به حیات خود ادامه دهد. می باید تغییرهای انقلابی کند. اودد اینون، در نوشته خود، به دقت ترکیب قومی و مذهبی دنیای مسلمان را از مراکش تا پاکستان، تعیین می کند. و براینست که می باید متلاشی شدن این کشورها را برانگیخت. در همان سال 1982، پیش بینی شده بود که عراق به سه قسمت کرد و سنی و شیعه تقسیم شود. سوریه در چندین واحد کوچک تجزیه شود. مصر و سودان و لیبی و لبنان و ایران و ترکیه و پاکستان نیز می باید تجزیه شوند…
ریچارد پرل (از محافظه کاران جدید امریکا که در ایران گیت نقش داشت و اینک حامی تجزیه طلبها است.ا.ا) معروف به «شاهزاده تاریکیها»، کار اودد اینون را پی گرفت و در 1996، گزارشی را تهیه کرد در باره چگونگی ایجاد بی ثباتی در کشورهای مسلمان و تجزیه آنها. او این مطالعه را نتان یاهو، نخست وزیر کنونی اسرائیل کرد. دوایر سری امریکائی و انگلیسی (که سابقه دیرین در مداخله در امور کشورهای مسلمان دارند، نمونه کودتا بر ضد مصدق) و اسرائیلی در دنیای مسلمان دست اندر کارند و هدفشان تجزیه کشورهای مسلمان است…
انقلاب اسلامی: استراتژی را که پیرهیلارد تشریح می کند، با گفتار و رفتار «اصول گرایانی» که کار خویش را تشدید بحران کرده اند و نیز گفتار و رفتار تجزیه طلبان، مقایسه کنیم و از خود بپرسیم: اینان در رابطه با طراحان و مجریان طرح تجزیه کشورهای ما در ارتباط هستند و همآهنگ عمل می کنند و یا بدین خاطر که حفظ موقعیت خویش را «اوجب واجبات» می دانند، به سازآنها می رقصند؟ و آیا آنها که از این امور آگاه می شوند، خود را در آگاه کردن مردم کشور مسئول می شناسند و به این مسئولیت عمل می کنند؟
انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۱۱ از ۲ تا ۱۶ مهر
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar